مردی برای تمام فصول
بهنظر من زندگی آدم تقسیم میشود به قبل و بعد این که سایه بالای سر خانواده کم شود.آدم غریب و بیپشت و پناه میشود و مشکلات ریز و درشت، سخت و حل نشدنی.نمیدانم چه سری در حضور ریش سفیدهای کارراه بنداز رئوف خانواده هست که با تمام پستی بلندیهای زندگی آب توی دل آدم تکان نمیخورد.
مقتدرند، اهل تفکر و توکلند،اهل پذیرش اخلاقیات متفاوتند، چه اکسیری در نفس کشیدنشان است که وقتی میروند، همه چیز اینقدر به هم میریزد؟دور میشویم، بد میشویم،آستانه تحملمان هی آلارم هشدار میدهد و مینشینیم بهخاطره بازی.عین عینش را یادم نمیآید.اصطلاحا نقل به مضمون میکنم.حاج قاسم با آن صدای خاصش پشت بلندگو میگوید:آن دختر کم حجاب هم دختر ماست.فیلم دست به دست میگردد و در فضای مجازی فیلتر شده و روزهای پشت هم پشت هم فراخوان دار ایران، پست و استوری میشود.همه جور آدمی هم لایکش میکند.یکی روز تشییع جلو چشمش میآید و دیگری زیر لب زمزمه میکند:زندگی بعد تو برهیچکس آسان نگرفت.ولی بهنظر من خانواده ما بزرگتر از دست داده است.از همان بزرگترهایی که تا بود یک پایش در معابر آب گرفته خوزستان و یک پایش روی صحرای خشک سوریه بود برای مراقبت از پارههای تنش.از همانهایی که باورمان نمیشود که نیست یا حسرت کسی شبیه او را در دلمان زیاد میخوریم.از همان بزرگترهایی که در همین روزهای آلوده تهران وقتی مدارس و دانشگاهها تعطیل است و دلار قیمتش سربه فلک کشیده و شعله امید به آینده در اوج نوجوانی و جوانی به پت پت افتاده و حرفهای نزده و طومار اعتراضات بغض شده توی گلویمان، باز هم با هر عقیدهای دلمان لک میزند بود و با همان دستها، گرههای کور وطنمان را باز میکرد.سهشنبه است، روز صفحهبندی نوجوانه، دلم میخواهد کار را بپیچانم بروم مصلی، یکگوشه دنج پیدا کنم، غصه بخورم برای نبودتان آقای بزرگتر خانواده!
زهرا قربانی - دبیر نوجوانه
زهرا قربانی - دبیر نوجوانه
تیتر خبرها