چگونه پروژه وکالت به ضدخود تبدیل شد؟

چگونه پروژه وکالت به ضدخود تبدیل شد؟

به‌دنبال مصاحبه تبلیغاتی فرزند شاه مخلوع ایران با شبکه سلطنت‌طلب من‌وتو، پویشی با عنوان «من وکالت می‌دهم» راه افتاد که خیلی زود به ضدخود تبدیل شد.

این پویش تلاش داشت با القای محبوبیت بالای خاندان‌پهلوی در ایران، مرحله‌ای تازه از بی‌ثبات‌سازی ایران را کلید بزند و برای اغتشاشات خیابانی فراموش شده، یک رهبر دست و پا کند.واقعیت این است پویش وکالت با استقبال بسیار محدود مردم، حتی معترضان و براندازان  داخل و خارج کشور به یک رسوایی برای جریان سلطنت‌طلب تبدیل شد و از میان میلیون‌ها ایرانی خارج کشور که ادعا می‌شد در زمره معترضان هستند، فقط ۳۰۰هزار نفر حاضر شدند به رضا پهلوی وکالت دهند تا به اصطلاح خود با مقامات خارج از ایران گفت‌وگو کند.این پویش نشان داد وزن جریان اعتراضی که مدعی بود اکثریت مردم را شامل می‌شود چقدر است و شاید برای همین بود که بسیاری از فعالان شبکه‌های اجتماعی به کنایه نوشتند، تعداد موکلان رضا پهلوی حتی از آرای اعضای شورای‌شهر شهرستان‌ها هم کمتر بود.
به‌جز شفاف شدن وزن واقعی حامیان جریان اغتشاشگر، این پویش فرصتی برای مرور کارنامه خاندانی شد که مدعی نجات ایران است؛ خاندانی که در بهمن ماه فرصت مناسبی برای بررسی عملکردش فراهم می‌شود.
در میان جدل‌های اپوزیسیون بر سر وکالت دادن یا ندادن به فرزند شاه مخلوع، دوباره به نسل جوان یادآوری شد که کارنامه خاندان پهلوی، چیزی جز وطن‌فروشی، از بین بردن سرمایه‌های ملی، استبداد و شکنجه آزادیخواهان، ایجاد شکاف طبقاتی، تحقیر ملی با وجود ادعای میهن‌پرستی و ایران و اسلام‌زدایی نبوده است.
رضا پهلوی امروز درحالی مدعی دموکراسی‌خواهی است که در رژیمی که پدر و پدربزرگش ساخته بودند، ردپایی از جمهوریت و دموکراسی و توجه به حقوق زنان و مردان دیده نمی‌شد و او خود پس از مرگ پدرش سوگند یاد کرده بود راه آنها را ادامه دهد.
به این ترتیب، دست اپوزیسیون معاند که گمان می‌کرد با شوی وکالت، می‌تواند مشروعیتی در مذاکرات بین‌المللی کسب کند، حالا بیش از هر زمان خالی است و در عمل پویش من وکالت می‌دهم، واقعیت جامعه ایرانی در دفاع از جمهوری اسلامی را به جامعه جهانی و حتی دولتمردان غربی که فریب پروپاگاندای رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی را خورده بودند، نشان داد.

مهدی جاوید - کارشناس مسائل سیاسی