«جامجم» از استراتژی آمریکا، کنترل منابع نفتی و جریان انرژی گزارش میدهد
سهگانه تحریم، کودتا و جنگ
در آغار چند رقم را بررسی میکنیم؛ در ابتدای قرن بیستویکم، مصرف نفت آمریکا بهشدت افزایش یافته و از رقم 16میلیون به 20میلیون بشکه در روز رسیده بود که بیش از 10میلیون بشکه آن، از طریق واردات تأمین میشد. روندی که برای امنیت ملی آمریکا تبدیل به یک بمب ساعتی شده بود.
در سال 2000، خاموشیها به یک اتفاق رایج در آمریکا بدل شده بود و بههمیندلیل جورج بوش پسر که ذاتا یک نفتی بود پس از پیروزی در انتخابات 2021، نخستین اولویت خود را ازمیانبرداشتن بحران انرژی مطرح کرد. او به کنگره رفت و از کارگروهی گفت که عراق را نشانه گرفته بود. چنی، رئیس سابق هیاتمدیره غول نفتی هالیبرتون، در گزارش خود، 35 پیشنهاد برای دسترسی به منابع نفتی ارائه کرده بود که تمرکز آن بر کشورهای خاورمیانه بهویژه عراق بود. در این گزارش قید شده بود که میزان تولید از خاورمیانه باید دوبرابر شود.
عراق و ونزوئلا
همزمان با نقشه حمله به عراق، واشنگتن با حمایت از مدیران شرکت ملی نفت ونزوئلا، در کودتا علیه هوگو چاوز، رئیسجمهور وقت ونزوئلا به زیرکی عمل کرد چراکه این کشور، نقش مهمی در تأمین نیازهای نفتی آمریکا داشت اما وفاداران به چاوز او را نجات دادند و رئیسجمهور ونزوئلا پس از بازگشت به قدرت، صنعت نفت ونزوئلا را از عوامل آمریکایی پاکسازی کرد.آمریکا اما برنامه عراق را بهپیشبرد؛ در سال 2003 ارتش آمریکا بدون قطعنامه شورای امنیت به عراق حمله کرد و پس از کنترل این کشور، شرکتهای آمریکایی بلافاصله وارد این کشور شدند و با طراحی مدل جدیدی از قراردادهای نفتی که بیشتر منافع آمریکا را در بلندمدت تأمین میکرد، قراردادهای بسیاری را با عراق امضا کردند. طبق برنامهریزیهای آمریکاییها، شرکتهای نفتی باید میزان تولید عراق را به مرز 12میلیون بشکه در روز میرساندند.
اوباما و تغییر استراتژی
شرکتهای نفتی در عراق به کار مشغول بودند تا آنکه باراک اوباما در انتخابات سال 2008 پیروز انتخابات شد. یک دموکرات که نه مانند بوش جمهوریخواه بود و نه عاشق نفت. او اما رویکرد دیگری در حوزه انرژی به کار گرفت. رئیسجمهور جدید بهرهبرداری از منابع نفت غیرمتعارف را با دقت بهپیشبرد؛ منابعی که به دلایل زیستمحیطی و گرانبودن استخراج آن، چندان مورد حمایت نبود اما از سال 2006 به بعد در استراتژی آمریکا نقش مهمی داشت. اوباما، انقلاب تولید را هدفگذاری کرده بود که براساسآن، در پایان ریاستجمهوری خود، آمریکا در تأمین نیازهای نفتی خود به مرحله خودکفایی میرسید.نگاهی به میزان واردات نفت آمریکا از سال 2010 تا سال 2020 بهخوبی نشان میدهد که آمریکاییها به سرمایهگذاری بر منابع نفتی خود، میزان واردات از کشورهای مختلف بهویژه خاورمیانه را بهشدت کاهش دادند اما این به معنای پایان هژمونی آنها در جهان نفت و خاورمیانه نبود.از سال 2010، استراتژی آمریکا از تمرکز بر منابع نفتی و دسترسی راحت به انرژی، به استراتژی دیگری تغییر کرد؛ آمریکا دیگر دسترسی به منابع را در اولویت قرار نداد و بهجای آن، تحریمها را برای حذف رقبای نفتی و بازارسازی برای خود در پیش گرفت. اوباما دیگر مثل بوش نگران تحریم نفتی نبود که با نبود نفت ایران، تعادل در بازار بههمبخورد.
تحریمهایی با هدف نفت
در دوره وی، تحریمهای نفتی ایران شکل جدیتر و بیسابقهای به خود گرفت اما برای آنکه آسیبی از جانب صفر کردن صادرات نفت ایران، به بازار وارد نشود تحریمهای ایران را مرحلهای تدوین کرد و از اداره اطلاعات انرژی آمریکا خواست تا هر دو ماه یکبار، تبعات تحریم نفت ایران بر بازار را به وی گزارش دهد.
با امضای برجام، تحریمهای نفتی لغو شد اما با ورود ترامپ به کاخسفید همه چیز تغییر کرد. در دوران ریاستجمهوری ترامپ، آمریکا به خودکفایی در تأمین نیازهای انرژی خود نزدیک شد و گامهای بلندتری برای صادرات نفت انرژی آمریکا برداشته شد اما یک مشکل بزرگ وجود داشت. برای بازارسازی باید چه کشوری را از بازار حذف کرد؟
و ترامپ
ترامپ به بهانه دستیابی به توافقی بهتر، از برجام خارج شد و تحریمها را برگرداند؛ روسیه و ونزوئلا را هم به فهرست تحریمیها اضافه کرد تا جای نفت و گاز آمریکا باز شود. در دوره او، آمریکا تحریمهای نفتی را با رویکرد اقتصادی و ایجاد منافع برای خود وضع کرد و از سوی دیگر، به درو کردن درآمدهای نفتی کشورهای ضعیف که وابسته به آمریکا هستند، روی آورد. بیجهت نبود او در یکی از نخستین سفرهای خود راهی عربستان شد و قراردادهای سنگینی به ارزش 400میلیارد دلار با عربستان امضا کرد و به دولت عراق فشار آورد باید نیمی از درآمدهای خود را از طریق امضای قرارداد با شرکتهای آمریکایی به حساب آنها واریز کنند.داستان آمریکا در نفت، روایتی متفاوت است؛ کشوری که دهها سال است نفت را تبدیل به یک مؤلفه مهم در سیاست خارجی و امنیتی خود کرد و با ایجاد یک هژمونی بزرگ، هر کشوری که در بازیاش نبود را ابتدا تحریم میکرد و سپس با جنگ، کودتا، ترور، شورشهای داخلی و تیغزدنهای نفتی به کنترل خود درمیآورد.
عراق و ونزوئلا
همزمان با نقشه حمله به عراق، واشنگتن با حمایت از مدیران شرکت ملی نفت ونزوئلا، در کودتا علیه هوگو چاوز، رئیسجمهور وقت ونزوئلا به زیرکی عمل کرد چراکه این کشور، نقش مهمی در تأمین نیازهای نفتی آمریکا داشت اما وفاداران به چاوز او را نجات دادند و رئیسجمهور ونزوئلا پس از بازگشت به قدرت، صنعت نفت ونزوئلا را از عوامل آمریکایی پاکسازی کرد.آمریکا اما برنامه عراق را بهپیشبرد؛ در سال 2003 ارتش آمریکا بدون قطعنامه شورای امنیت به عراق حمله کرد و پس از کنترل این کشور، شرکتهای آمریکایی بلافاصله وارد این کشور شدند و با طراحی مدل جدیدی از قراردادهای نفتی که بیشتر منافع آمریکا را در بلندمدت تأمین میکرد، قراردادهای بسیاری را با عراق امضا کردند. طبق برنامهریزیهای آمریکاییها، شرکتهای نفتی باید میزان تولید عراق را به مرز 12میلیون بشکه در روز میرساندند.
اوباما و تغییر استراتژی
شرکتهای نفتی در عراق به کار مشغول بودند تا آنکه باراک اوباما در انتخابات سال 2008 پیروز انتخابات شد. یک دموکرات که نه مانند بوش جمهوریخواه بود و نه عاشق نفت. او اما رویکرد دیگری در حوزه انرژی به کار گرفت. رئیسجمهور جدید بهرهبرداری از منابع نفت غیرمتعارف را با دقت بهپیشبرد؛ منابعی که به دلایل زیستمحیطی و گرانبودن استخراج آن، چندان مورد حمایت نبود اما از سال 2006 به بعد در استراتژی آمریکا نقش مهمی داشت. اوباما، انقلاب تولید را هدفگذاری کرده بود که براساسآن، در پایان ریاستجمهوری خود، آمریکا در تأمین نیازهای نفتی خود به مرحله خودکفایی میرسید.نگاهی به میزان واردات نفت آمریکا از سال 2010 تا سال 2020 بهخوبی نشان میدهد که آمریکاییها به سرمایهگذاری بر منابع نفتی خود، میزان واردات از کشورهای مختلف بهویژه خاورمیانه را بهشدت کاهش دادند اما این به معنای پایان هژمونی آنها در جهان نفت و خاورمیانه نبود.از سال 2010، استراتژی آمریکا از تمرکز بر منابع نفتی و دسترسی راحت به انرژی، به استراتژی دیگری تغییر کرد؛ آمریکا دیگر دسترسی به منابع را در اولویت قرار نداد و بهجای آن، تحریمها را برای حذف رقبای نفتی و بازارسازی برای خود در پیش گرفت. اوباما دیگر مثل بوش نگران تحریم نفتی نبود که با نبود نفت ایران، تعادل در بازار بههمبخورد.
تحریمهایی با هدف نفت
در دوره وی، تحریمهای نفتی ایران شکل جدیتر و بیسابقهای به خود گرفت اما برای آنکه آسیبی از جانب صفر کردن صادرات نفت ایران، به بازار وارد نشود تحریمهای ایران را مرحلهای تدوین کرد و از اداره اطلاعات انرژی آمریکا خواست تا هر دو ماه یکبار، تبعات تحریم نفت ایران بر بازار را به وی گزارش دهد.
با امضای برجام، تحریمهای نفتی لغو شد اما با ورود ترامپ به کاخسفید همه چیز تغییر کرد. در دوران ریاستجمهوری ترامپ، آمریکا به خودکفایی در تأمین نیازهای انرژی خود نزدیک شد و گامهای بلندتری برای صادرات نفت انرژی آمریکا برداشته شد اما یک مشکل بزرگ وجود داشت. برای بازارسازی باید چه کشوری را از بازار حذف کرد؟
و ترامپ
ترامپ به بهانه دستیابی به توافقی بهتر، از برجام خارج شد و تحریمها را برگرداند؛ روسیه و ونزوئلا را هم به فهرست تحریمیها اضافه کرد تا جای نفت و گاز آمریکا باز شود. در دوره او، آمریکا تحریمهای نفتی را با رویکرد اقتصادی و ایجاد منافع برای خود وضع کرد و از سوی دیگر، به درو کردن درآمدهای نفتی کشورهای ضعیف که وابسته به آمریکا هستند، روی آورد. بیجهت نبود او در یکی از نخستین سفرهای خود راهی عربستان شد و قراردادهای سنگینی به ارزش 400میلیارد دلار با عربستان امضا کرد و به دولت عراق فشار آورد باید نیمی از درآمدهای خود را از طریق امضای قرارداد با شرکتهای آمریکایی به حساب آنها واریز کنند.داستان آمریکا در نفت، روایتی متفاوت است؛ کشوری که دهها سال است نفت را تبدیل به یک مؤلفه مهم در سیاست خارجی و امنیتی خود کرد و با ایجاد یک هژمونی بزرگ، هر کشوری که در بازیاش نبود را ابتدا تحریم میکرد و سپس با جنگ، کودتا، ترور، شورشهای داخلی و تیغزدنهای نفتی به کنترل خود درمیآورد.