گزارشی از تلاشهای ادامهدار محور عبری - عربی - غربی برای بیثباتسازی منطقه
فتنه ای به نام تجزیه
طی دو قرن اخیر و به ویژه در دو دهه اخیر زمینه تنش، درگیری، آشوب و ناآرامی در منطقه غرب آسیا تشدید شده است. بسیاری از کشورها درگیر جنگهای داخلی شدند و گروههایی با طرح ادعاهای قومی و مذهبی به مصاف هم رفتند و خونهای زیادی ریخته شد اما همچنان منطقه گرفتار آشوب است. واقعیت آن است که علاوه بر تضادها و تفاوتهای سیاسی، مذهبی و قومی موجود در این منطقه، مهم ترین علل آشوب در غرب آسیا ناشی از نقشآفرینی نیروهای فرامنطقهای به ویژه طرحهای شیطنتآمیز سیاستورزان غربی و آمریکایی است که میخواهند این منطقه روی آرامش نبیند و همچنان زمینه برای تحمیل فتنههای آنان فراهم شود. غرب و آمریکا در پی گسترش نفوذ خود بر منطقه هستند و در کنار اهداف ریز و درشتی که دنبال میکنند دو راهبرد یعنی حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه را به صورت جدی در پیش گرفتند. طبعا دولتها و ملتهایی که با این سیاستها مخالف باشند در معرض توطئه آمریکاییها قرار میگیرند. حمایت مادی و معنوی از گروههای مخالف، تشدید اختلافات قومی و مذهبی، کودتا، شورش و... از جمله برنامههایی است که در دستور کار غربیها قرار دارد. در همین زمینه توطئههایی را در مورد کشورهای مختلف از جمله عراق و سوریه، طراحی کردند که به شکست انجامید و به نظر میرسد تازه ترین پروژه آمریکا و غرب که با اجرای برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان و امارات در حال اجرا است تجزیه یمن است. اما همان طور که رهبر انقلاب، روز سهشنبه در دیدار هیات یمنی تاکید کردند در صورت ایستادگی مردم یمن و حمایت آنها از یمنِ یکپارچه، متحد و با تمامیت ارضی، این توطئه نیز شکست خواهد خورد.
آمریکا و رژیم صهیونیستی در یکی دو دهه اخیر، برای این که تکلیف دولتهای مستقل را در خاورمیانه یکسره کنند در مراکز مطالعاتی و اتاق فکر خود طرحهای مختلف را بررسی کردند تا این که آخر کار به سناریوی خاورمیانه بزرگ رسیدند. هدف از این طرح تجزیه کشورهای عربی منطقه خاورمیانه، ترکیه، ایران، پاکستان و کشورهای مسلمان قفقاز به اقلیمهای کوچکتر است. برابر با این طرح، رژیم صهیونیستی محوریت پیدا میکند و کشورهایی که با اجرایی کردن این نقشه تجزیه شدند به خاطر مسائل قومی و مناقشات مرزی به صورت دائم با یکدیگر در منازعه خواهند بود.
بانی و واضع اصلی این سناریو، شیمون پرز رئیس پیشین رژیم صهیونیستی است. وی در سال 1993 کتابی به نام خاورمیانه جدید نوشت و خواستار همکاری کشورهای منطقه برای شکلگیری یک نظام اقتصاد آزاد به بلوکی با محوریت اسرائیل شد. آمریکاییها با استقبال از این طرح در جهت اجرایی کردن آن ترفندهای مختلفی را در پیش گرفتند. از جمله این که طرحی با عنوان توسعه انسانی و گسترش دموکراسی در منطقه از سوی کالین پاول وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده در سپتامبر 2002 در بنیاد «هریتیج» کلید خورد. به زودی مشخص شد که هدف اصلی این برنامه تغییر جغرافیای سیاسی منطقه است. در همین ارتباط کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا پس از جنگ 33 روزه لبنان گفت: آنچه ما در آنجا شاهدش هستیم، دردهای زایمان یک خاورمیانه جدید است. ما باید مطمئن باشیم که به سوی این خاورمیانه قدم بر میداریم و نه برای بازگشت به خاورمیانه پیشین.
تلاش برای تجزیه یمن
بعد از ناکامیهای پی در پی آمریکا و اسرائیل از تحقق طرح خاورمیانه بزرگ، موضوع تجزیه یمن در دستور کار قرار گرفت. بیش از دو دهه پیش، دو کشور یمن شمالی و جنوبی متحد شدند اما برخی از دولتها در پی تجزیه مجدد آن کشور به سرزمینی دو پاره یا چند پاره برآمدند. اکنون شرایط سختی بر مردم این کشور حاکم است و یمن در پی آشفتگیهای موجود به یکی از فقیرترین کشورهای دنیا تبدیل شده است. برخی کشورهای عرب منطقه، هر کدام طرحی برای تجزیه این کشور دارند. در یک سو عربستان قرار دارد که در پی تبدیل یمن به هفت اقلیم جداگانه است. عربستان البته عواملی هم در داخل یمن دارد. در شرایط کنونی یک ساختار سیاسی بیهویت و سرسپرده با سرکردگی منصورهادی با عنوان ساختگی رئیس دولت یمن در صنعا مشغول فعالیت است. البته این رئیس دولت خودخوانده عملا اختیاری ندارد و بیشتر در عربستان روزگار خود را میگذراند اما با این وصف همچنان بر ادعای خود مبنی بر قانونی بودن دولتش باقی است. عوامل منتسب به او هم در صنعا حضور دارند و در کاخی مستقرند و با این وصف کنترلی روی صنعا ندارند. عربستان تمامی تلاش خود را برای باقی نگهداشتن منصور هادی به کار بست و حتی برای اینکه جلوی پیشروی نیروهای مردمی و حوثیها را به صنعا بگیرد به همراه چند کشور، عملیات پرطمطراق توفان صحرا را به راه انداخت اما بعد از چهار سال در گردابی سخت گرفتار آمد و اکنون در اندیشه رهایی از آن است. در بخش جنوبی اما گروهی تجزیهطلب و تحت حمایت امارات عربی متحده قرار دارند که خواهان جدایی مجدد شمال و جنوبند. در استان ابین هم القاعده حضور دارد که سودای تشکیل امارت اسلامی را دارد. در استان صعده هم حوثیها قرار دارند که برخلاف دو گروه پیشین، مخالف حضور قدرتهای خارجی و به دنبال شکلگیری یک حکومت یکپارچه در یمن با حضور همه گروهها هستند. حوثیها را باید مقاومترین نیرو در برابر تجزیهطلبی دانست که با وجود تحمل فشارها و سختیهای زیاد کم کم مواضع آنها در برابر متجاوزان و تجزیه طلبان محکم تر می شود.
گزارشها حاکی از تلاش آمریکا برای تجزیه یمن به چهار دولت کوچک یا دو دولت شمالی و جنوبی است. این طرح از سوی وزارت جنگ آمریکا تهیه و از سوی کاندولیزا رایس وزیر خارجه اسبق آمریکا ارائه شده است. وجود این دولتها بهخصوص تثبیت دولت جنوبی از منظر سیاستمداران آمریکا باعث تثبیت منطقه مهم باب المندب می شود و با توجه به اهمیت این بندر، کشتی های رژیم صهیونیستی امکان تردد مطمئنی را تجربه خواهند کرد.
عربستان در پی اجرای طرح فدرالی کردن یمن است. براساس طرحی که از سوی رژیم سعودی به شورای همکاری خلیج فارس ارائه شد یمن به شش اقلیم تقسیم میشود. یکی از اهداف اجرایی کردن این طرح، تلاش حکام سعودی برای پیاده کردن پروژه احداث خط لوله نفتی از داخل عربستان تا استان حضرموت و ادامه آن تا اقیانوس هند است. اجرایی شدن این طرح عربستان را قادر خواهد ساخت که نفت خود را بدون عبور نفتکش ها از تنگه هرمز یا باب المندب صادر کند. حاکمان سعودی در گذشته با دولت سابق یمن بر سر اجرایی کردن این طرح به توافق نرسیدند و تبدیل یمن به چند اقلیم این امکان را برای عربستان فراهم می آورد که بدون جواب پس دادن به یک دولت مرکزی اقدامات اقتصادی خود را پی بگیرد.
اما امارات منافع جداگانهای در یمن دارد و بیشتر در پی دستیابی به میادین نفتی و گازی این کشور است که عمدتا در جنوب قرار دارد و از این رو است که از نیروهای تجزیه طلب جنوبی حمایت می کند. نزاع میان نیروهای مورد حمایت امارات و عربستان در یمن و به ویژه تصرف کاخ معاشیق در عدن هم ناشی از همین تضاد منافع است.
اکنون و بعد از گذشت سالها از دخالت نیروهای منطقهای و فرامنطقه در امور داخلی یمن و تشدید نابسامانی در این کشور، برخی از گروه های سیاسی یمن ادامه روند کنونی را به مصلحت یمن نمیدانند و بر این باورند که طرح های تجزیهطلبانه حتی در کوتاه مدت هم منافع آنها را تامین نخواهد کرد و بهترین راهکار همگرایی بین گروههای داخلی و ایستادگی در برابر تجاوز نظامی خارجی برای برون رفت از بحران یمن است.
عراق، اولین گزینه
اشغال افغانستان و عراق از سوی آمریکا، سیاستمداران کاخ سفید را بر آن داشت تا زمینه را برای رسمی کردن برنامههای خود فراهم کنند. حتی سنای آمریکا با انتشار یک مصوبه رسمی در سپتامبر 2007 قصد خود را مبنی بر تجزیه عراق به سه منطقه فدرالی افشا کرد. طرحی که البته تا مدتهای زیاد از سوی کشورهای دیگر مورد بی اعتنایی قرار گرفت و دولتهای وقت آمریکایی توانی برای اجرایی کردن آن پیدا نکردند. البته جو بایدن معاون رئیسجمهور آمریکا در ژوئن سال ۲۰۱۳ خواستار برپایی اقلیم شیعی، سنی و کردی شده بود و راهکار بحران عراق را تبدیل آن به سه اقلیم دانسته بود.
یکی دو سال قبل با مطرح شدن زمزمههای برگزاری رفراندم برای استقلال اقلیم کردستان بار دیگر مساله تجزیه عراق مطرح شد. مقامات این اقلیم که مدتها درصدد پیاده کردن این طرح بودند بدون توجه به توصیههای مشفقانه کشورهای همسایه، اقدام به برگزاری رفراندوم کردند. بلافاصله این حرکت از سوی مقامات رژیم صهیونیستی مورد استقبال قرار گرفت و البته با واکنش منفی بسیاری از کشورها مواجه شد. بیشک یکی از دلایل مطرح کردن چنین طرح تجزیهطلبانهای درباره عراق مهار نفوذ ایران در عراق و همچنین گروههای وابسته به مقاومت بود. آمریکاییها هم آن موقع دریافته بودند که چیزی به پایان حیات داعش در عراق نمانده و گروههای مقاومت به عنوان عوامل اصلی شکست داعشیها به اوج محبوبیت خواهند رسید از این رو در ابتدای کار از طرح استقلال اقلیم کردستان حمایت کردند اما بعدها با توجه به شتاب زدگی و خامی این طرح با سکوت از کنار ماجرا گذشتند. طرح تجزیه عراق البته با عقب نشینی مقامات اقلیم کردستان و شکست داعش به فراموشی سپرده شد.
آشوب در سوریه
سوریه یکی از کشورهای مقاوم در برابر اسرائیل و سیاستهای تجزیه طلبانه آن، تا مدت ها
به دور از آشفتگیهای سیاسی به عنوان یکی از دولتهای تاثیرگذار عربی به نقش آفرینی در خاورمیانه میپرداخت اما بعد از شروع تحولات در کشورهای عربی، برخی از کشورهای فرامنطقهای و منطقهای درصدد برآمدند تا ساختار سیاسی و قومی سوریه را به هم بریزند. به هم ریختگی اوضاع در لیبی و سقوط حکومت معمر قذافی شرایط مناسبی را برای آشوب طلبان مورد حمایت قدرتهای عربی و غربی فراهم کرد تا شورشیان فتنهطلبی که خواهان سقوط بشار اسد بودند ضمن دیدن آموزشهای نظامی از حمایتها و پشتیبانیهای مالی دولتهای مخالف اسد بهره ببرند. رویکرد غرب و آمریکا نشان میدهد که این کشورها از ادامه درگیریها و گسترش هرج و مرج در سوریه حمایت میکنند. از نظر آنها ادامه جنگ در سوریه میان گروههای مختلف اعم از داعش و دیگر گروههای تروریستی و همچنین تجزیهطلبان با دولت سوریه باعث افزایش شکاف ساختاری در بین جامعه سوری میشد. این فتنهپراکنیها لباس قومی و مذهبی داشت و ادامه و مدیریت نکردن آن باعث تجزیه کشور میشد. کم کم ایدههای تجزیه سوریه که قبلا در اتاقهای فکر مشاوران آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگرفت با گسترش ناآرامی در این کشور به صورت علنی مطرح شد. براساس پژوهشی که از سوی یک مرکز بینالمللی مطالعات در فرانسه صورت گرفته بود تلاش برای روی کار آمدن یک نظام لبیرالی طائفه محور براساس مدل لبنان در دستور کار قرار گرفت. از سویی دیگر آمریکاییها که پیدا و پنهان هم از داعشیها و هم از تجزیهطلبان حمایت میکردند طرح تقسیم سوریه را براساس استقلال یا خودمختاری منطقه کردنشین، بخشهای سنینشین و علویمذهب در سر می پروراندند اما کمی بعد و در پی تسلط ارتش سوریه بر اوضاع، جلوگیری از ادامه پیشروی داعش و پس گرفتن برخی از مناطق تصرف شده، واکنش مناسب در برابر حملات گروههای تجزیهطلب، بروز اختلاف در میان آشوب طلبان و شکلگیری بسیج مردمی شامل عناصر سنی و شیعی با محوریت حفظ یکپارچگی سوریه، بهرهگیری از نظرات گروههای مستشاری ایران و عملکرد مناسب روسیه، سناریو تجزیه سوریه به پایان خود نزدیک میشود. این حقیقتی است که البته رژیم صهیونیستی با نگرانی آن را دنبال میکند و از تحولات روسیه و تحکیم مواضع جبهه مقاومت در این منطقه نگران است.
موانع موفقیت آمریكا
در اجرای طرح تجزیه
حسن لاسجردی / كارشناس مسائل منطقه
آمریكا از سال 2000 به بعد موضوع تجزیه كشورهای منطقه را پیگیری میكند؛ به این معنی كه بتواند كشورهای قدرتمند یا نیروهای بازیگر موثر در منطقه را بهگونهای از طریق تجزیه قومیتی یا تغییر نقشه جغرافیایی، كوچك كند تا به این ترتیب موجب از بین رفتن اقتدار مركزی آنها شده یا با اختلاف انداختن در آن كشورها بتواند جنگ درونی راه بیندازد و از این طریق هم باعث كاهش توان كشورهای منطقه شود. در این صورت آن كشورها توان مخالفت با كشورهای بزرگ را ندارند و سیاست منطقهای قدرتهای بزرگ راحتتر انجام میشود و در ضمن جنگ داخلی در منطقه میتواند سوپاپ اطمینانی برای كشورهای دیگر در جهت استقرار هژمونی آنها شود.
تاكنون قسمت مهمی از سیاست تجزیه كشورها توسط آمریكا در كشورهایی مانند عراق و افغانستان سیاستگذاری، اجرا و تحمیل شده اما به نتیجه نرسیده است. نبود شناخت كافی آمریكا از قبایل و زندگی عشیرهای در این منطقه، عوامل دینی، جایگاه مرجعیت و عقاید سیاسی مانع واگرایی در عراق شد.
در مورد یمن نیز باید گفت سیاستی كه عربستان و امارات و كشورهای ائتلاف عربی اتخاذ كردهاند تهاجم نظامی، محاصره و... است اما مواضع اعتقادی ملت یمن باعث ناکامی عربستان و امارات شده است؛ زیرا مردم یمن با توجه به سابقهای كه از عربستان دارند و همیشه در معرض تهاجم این كشور بودهاند همیشه آماده مقابله با این نزاع هستند.همچنین عامل دیگر در زمینه ناکامی عربستان و... برای تجزیه یمن را میتوان، اقدامات محور مقاومت دانست. مقاومت ارتباطات خاص خود را دارد و كسانی كه با این جریان پیوند میخورند میتوانند با این پیوندها در معرض حمایت این جریان قرار بگیرند. در حال حاضر جریان مقاومت در یمن بهدنبال احقاق حقوق همچنین حفظ تمامیت ارضی و نقشآفرینی در فرآیند سیاسی این كشور است.
با توجه به تجربه چند دهه گذشته یمنیها پی بردهاند كه اگر در مقابل عربستان نایستند منجر به شكست آنها، تجزیه كشورشان و از بین رفتن هویت آنها میشود.
-
شکار دیو سپید
-
داداش سیا ، وارد می شود!
-
به «شورای عالی تفکر » نیاز داریم
-
خدمترسانی به مردم را همگانی کنید
-
مرامت را عشق است، تور والیبال !
-
فتنه ای به نام تجزیه
-
سایه رکود بر سر دبی
-
تکههای پازل یک بخشش
-
بچههای خدیجه ایم همه....
-
فرودگاه عدن بسته شد
-
همقسم و همپیمان
-
جانشین آتی موگرینی: برجام باید حفظ شود
-
صاعقه بر سر دزدان موتورسوار