گزارش جامجم از مشكلات شهروندانی كه برای تهیه دارو به داروخانههای مرجع تهران مراجعه میكنند
مشکلات خاص؛ بیماران خاص
قفسه داروخانه بزرگ شهر خلوت است. از پشت ویترین به جای دیدن قرصها و شربتهای رنگارنگ قفسههای سفیدرنگ به چشم میآیند. چند هفته گذشته محمدرضا شانهساز، رئیس سازمان غذا و دارو از تحریمهای دارویی گفت و ادعا كرد كه اتفاقا تحریمها به فرصتی برای ایران تبدیل شده و تولیدكنندگان ایرانی دارو تولید میكنند، اما پای صحبت بیمارانی كه به خاطر بیماریشان به داروخانه مراجعه كردهاند، بنشینید چیز دیگری میشنوید. همه آنها از كمبود، نبود و افزایش قیمت داروهایی كه پزشكان برایشان تجویز میكنند گله دارند. مراجعانی كه به داروخانههای 13 آبان و هلالاحمر در مركز شهر تهران مراجعه میكنند با قیافهای خسته وارد و با شانههایی كه از درماندگی سنگین شده خارج میشوند.
در جستوجوی دارو
قیافه دختر خسته است، مینشیند و تمام وزنش را میاندازد روی صندلی و بعد آه میكشد و به برگه پذیرش توی دستش زل میزند. نگاهش روی شماره بالای برگه میماند، به شماره قرمز تحویل دارو خیره میشود. به خاطر داروهای تقویت حافظه به داروخانه مراجعه كرده است. داروهایی كه البته هنوز مطمئن نیست كه بتواند آنها را هم در این داروخانه تهیه كند. او به ما میگوید: «تمام داروخانههای تهران را زیر پا گذاشتم تا آخر سر فهمیدم كه ممكن است داروخانه 13 آبان داروی من را داشته باشد.» او توضیح میدهد برایش یك پیش فاكتور صادر كردهاند و قرار است بررسی كنند كه آیا داروی مورد نیازش در انبار موجود است یا نه. دختر جوان توضیح میدهد كه دارویش كه اتفاقا داروی معمولی هم است، قبلا در همه داروخانهها بوده، اما مدتی است نایاب شده. حرفهای دختر كه به اینجا میرسد، مرد جوانی كه در كنارش نشسته است، به حرف میآید و درددلش باز میشود. او میگوید: «من هم برای پیدا كردن داروهایم به مشكل برخوردم.» و بعد غر میزند: «نمیدانم پزشكان ما در این جامعه زندگی میكنند یا نه؟» مرد جوان از شهر دیگری به تهران آمده و بهشدت هم عصبانی است. او تعریف میكند كه پزشك معالجش دارویی برایش تجویز كرده كه در هیچكدام از داروخانههای شهر كوچكش پیدا نشده به همین خاطر مجبور شده به تهران بیاید. او البته خوشحال است كه سرانجام توانسته در این داروخانه به دارویش برسد. دارویی که پزشکش برای درمان بیماری مالاریا برای او تجویز کرده، دارویی به نام آرتمتر.
به خاطر یك انسولین بیشتر
پیرمرد ریزنقش داروهایش را در دست میگیرد و روی صندلی خالی كنارم مینشیند و توی كیسه پر از دارو را نگاه میكند. زیر لب تعداد داروها را میشمرد و بعد غر میزند: «ببین به چه روزی افتادم؟ دو... سه... پنج...» پیرمرد عصبانی است كه داروهای انسولینش، هم گرانتر شده و هم این كه كمتر از تعدادی كه دكتر تجویز كرده به او تحویل داده شده است. پیرمرد میگوید: «من باید روزی 100 واحد انسولین بزنم. تعداد واحدهایی كه این بار به من دادهاند، خیلی كم است.» او دلیل كم شدن تحویل داروهایش را سقفدار شدن این دارو میداند و بهجز این هم البته تاكید میكند كه داروهایش افزایش قیمت داشته است. سرنگی را كه تا ماه قبل 4500 تومان میخرید، حالا 8500 تومان باید بخرد و برای هر انسولین قلمی هم 70 هزار تومان باید كنار بگذارد. دارویی كه البته ایرانی نیست و خارجی است. مرد میانسالی نزدیك میشود و با چشمانی نگران به دهان پیرمرد نگاه میكند. پیرمرد فیشش را نگاه میكند، تعداد دارو و سرنگها را از نو میشمرد و بعد زیرلب غر میزند، از روی صندلی بلند شده و از داروخانه خارج میشود. مرد میانسال مینشیند جای او و میپرسد: «این آقا، همه داروهای انسولینش را تحویل گرفته بود؟» و وقتی كه میشنود تمام داروهایش را تحویل نگرفته است، نگاهش نگران میشود و از افزایش هر روزه قیمت داروهای انسولین میگوید. این كه دوز دارویش را تا ماه پیش باید 65 هزار تومان میخریده و حالا باید بیشتر از این هزینه كند. البته نمیداند كه حالا چه قدر باید برای یك واحد داروی انسولین هزینه كند. به موضوع قیمت دارو كه میرسد، ناراحتی در نگاهش دودو میزند. یكی از كاركنان داروخانه اسمش را صدا میزند. مرد مضطرب از جا بلند میشود و فیش تسویهحساب را تحویل میگیرد. نگاهش حالا بیشتر نگران شده است. پشت باجه صندوق میایستد و با دستانی لرزان، كارت بانكی را در دست میفشرد. مسؤول صندوق كه قیمت را میگوید، برای لحظهای رنگ از رخ مرد میپرد، لبهایش را روی هم میفشرد و با دودلی كارت بانكی را میدهد به مسؤول صندوق، رمز كارت را آرام میگوید، فیش پرداخت شده را كه تحویل میگیرد، آهی میكشد و به سمت باجه تحویل دارو میرود تا دارویش را بگیرد. حالا دیگر پشت مرد كمی خمیده شده است.
هفتخوان تاییدیه نسخه
مرد هر پنج دقیقه یكبار به ساعتش نگاه میكند و سر تكان میدهد. دست میكشد روی موهای جوگندمی پرپشتش، لپهایش را باد میكند و با خشم بیرون میدهد. منتظر است تا صدایش كنند. به گفته خودش یك ساعت و ربعی میشود كه انتظار میكشد تا یك تاییدیه برای نسخه دارویش بگیرد. مرد بیماری صرع دارد و داروخانه 13 آبان هم تنها داروخانهای است كه در آن تمام داروهایش را به طور كامل به او میدهند، ولی این روزها او با مشكل بزرگی روبهرو شده است؛ این كه برای نسخهاش باید تاییدیه بگیرد. قانونی كه به گفته او چند ماهی میشود وضع شده است. مدت زمان انتظار برای تاییدیه گرفتن اما خیلی طولانی است و همین هم او را كلافه كرده است. حرفهای مرد به اینجا كه میرسد، پیرمردی فیشش را نشان میدهد. شماره پذیرش او خیلی دورتر از مرد است. او هم منتظر گرفتن تاییدیه كامپیوتری نسخهاش است. داروی او هم جزو داروهای روتین است؛ داروهای پروستات. داروهایی كه در دیگر داروخانهها آزاد است و در این داروخانه، شامل بیمه میشود. پیرمرد 45 دقیقهای منتظر تاییدیهاش است. حرف تاییدیه كه میشود، داغ دل بسیاری از مراجعان تازه میشود. یك نفر یك ساعت و 45 دقیقه و آن یكی هم دو ساعت است كه منتظر تاییدیه است. هر شماره یا نامی كه خوانده میشود، هر كدام از مراجعان به شماره خود یا به دیگران نگاه میكنند تا ببینند تاییدیه نسخه چه كسی گرفته شده است.
-
تا صبح هم بازی میکردیم گل نمیخوردم
-
چالش یك بار مصرفها
-
نوبت ملی شدن صنعت «نت»
-
تعالی دوباره «جمعیت»
-
پنجی که یک بود
-
بوی بنزین در تالار وزارت كشور
-
سربلندهای آزمون سخت سوخت
-
مشکلات خاص؛ بیماران خاص
-
خرید با خیال راحت
-
پول كسبوكار جور میشه
-
تلویزیون در هوای خوزستان
-
چرا تلویزیون را به سینما ترجیح دادم؟
-
دولت «جمعیت» را ببیند
-
17 کشته در درگیری نیروهای ترکیه و شبهنظامیان کُرد در شمال سوریه
-
نوبت ملی شدن صنعت «نت»
-
حمله تند وزیر خارجه چین به آمریکا
-
مورالس: امیدوارم در سریعترین زمان ممکن به بولیوی بازگردم