یاد داد به ایرانی بودن افتخار كنم

به مناسبت تولد زنده‌یاد جمشید مشایخی، سراغ فرزندش نادر مشایخی رفتیم

یاد داد به ایرانی بودن افتخار كنم

تقویم، تاریخ تولد زنده‌یاد جمشید مشایخی را ششم آذر 1313 نشان می‌دهد. هنرمند نام‌آشنای بازیگری ایران كه به نقش‌هایش جان داد و آنها را جاودانه كرد. بازی جمشید مشایخی در نقش انسان‌های بی رحم و همچنین نقش‌های تاریخی همچون «شازده احتجاب»، «كمال الملك» و رضا تفنگچیخوشنویس سریال «هزار دستان» از جمله آثاری است كه از او در خاطر مردم ایران باقی مانده است. به همین دلیل شایسته است نام مشایخی را تنها به ایران خلاصه نكنیم. چرا كه او سال‌ها شانه به شانه بزرگان بازیگری دنیا هنرنمایی و عرض اندام كرده است. مشایخی كارنامه پرباری در بازیگری دارد و با كارگردانان بزرگی چون زنده‌یاد علی حاتمی، زنده‌یاد پرویز تاییدی، مسعود كیمیایی، داوود میرباقری، خسرو ملكان و حسن فتحی همكاری داشته است. مشایخی وقتی ۲۳ سال داشت وارد بازیگری تئاتر شد و مسیر بازیگری‌اش را با ایفای نقش در چند تئاتر به كارگردانی حمید سمندریان ادامه داد. او كه حضور در تلویزیون را با تله‌تئاترهای دهه 40 («منطقه جنگی»، «اسب سفید»، «گاو»، «پرده‌برداری» و ...) آغاز كرده بود همكاری با تلویزیون را در سال های بعد از انقلاب نیز بی‌وقفه پی‌گرفت و در گونه‌های مختلف اعم از طنز، ملودرام، تاریخی، سیاسی و ... ایفای نقش كرد. بازی او در فیلم «گل‌های داوودی» و «كمال‌الملك» در سال ۱۳۶۳ برایش جایزه سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را به ارمغان آورد و سال ۱۳۸۵ نیز طی مراسمی از او به پاس ۵۰ سال فعالیت هنری تقدیر شد. مشایخی در سال‌ها فعالیت هنری اش در حدود ۱۷۰ فیلم كوتاه و بلند و سریال ظاهر شد كه آخرین آنها سریال «در جست‌وجوی آرامش» به كارگردانی سعید سلطانی بود. او تا پایان عمر دست از فعالیت نكشید و سال ۱۳۹۴ از سوی وزارت بهداشت ایران به عنوان «سفیر سلامت» معرفی شد و تندیس سلامت را نیز دریافت كرد. با این‌كه جمشید مشایخی را اوایل امسال (سه‌شنبه ۱۳ فروردین 98) و پس از سال‌ها حضور در عرصه بازیگری از دست دادیم، اما هنرنمایی او همیشه برایمان زنده است. مشایخی دارای سه فرزند با نام‌های نادر، نغمه و سام است كه نادر از همه آنها شناخته‌شده‌تر است. او كه حالا رهبر اركستر تهران است سال‌ها در اتریش موسیقی خوانده و اركستر‌های مختلفی را رهبری كرده است. گفت‌وگو با نادر مشایخی به انگیزه سالروز تولد پدرش را در ادامه می‌خوانید.

    این مصاحبه قرار است در سالروز تولد پدرتان منتشر شود. می‌خواهم بدانم امروز كه به گذشته نگاه می‌كنید ارزیابی‌تان از نزدیك هشت دهه زندگی ایشان چیست؟
فارغ از این‌كه جمشید مشایخی پدر من بود و هر پدری نسبت به فرزندش محبت دارد، ایشان نقش‌های اساسی و كلیدی زیادی را در زندگی من ایفا كردند. او عاشق ایران بود و ایرانی بودن را به من آموخت و یاد داد كه چطور باید به ایرانی بودنم افتخار كنم. من 1819 سالم بود و در وین تحصیل می‌كردم. جوان بودم و كم‌كم رشته‌های فرهنگی و ملی‌ام نسبت به ایران كمرنگ می‌شد تا این‌كه پدرم به دیدنم آمد. او كه متوجه احوالات من شده بود هر چندوقت یك بار كتاب‌هایی راجع به فرهنگ ایرانی برایم می‌فرستاد و این روحیه را نه تنها در من بلكه در تمام اطرافیانش برمی‌انگیخت. او به طرق مختلف به اطرافیانش یاد می‌داد كه با همین امكاناتی كه در ایران هست می‌توان هر كاری را انجام داد. همیشه به پدرم می‌گفتم، من از تو یاد گرفتم تا وقتی یك ایرانی گرسنه است، ایران گرسنه است.
    بله، پدرتان از جمله هنرمندان اصیل ایرانی بودند كه در مصاحبه‌ها و محافل مختلف به ایرانی بودن خود به شدت افتخار می‌كردند. در خصوص اهمیت و نقش ایشان در هنر و به خصوص بازیگری چه نظری دارید؟
پدرم در شكل‌گیری سینمای موج نو اگر تاثیری بیشتر از كارگردان‌های صاحب سبك ایرانی آن زمان نداشته باشند، حتما تاثیرشان كمتر هم نبوده است. تاكید می‌كنم مهم‌ترین جنبه‌ای كه پدرم در آن اصرار می‌ورزید صحه‌گذاری بر فرهنگ اصیل ایرانی بود. پدرم تعریف می‌كرد وقتی در سنین جوانی بوده، اتفاقی با آقاتختی ملاقات می‌كند و از همان روز زندگی او شكلی دیگر می‌گیرد. چرا كه كشف می‌كند زیبایی رفتار ایرانی چیست! او كشتی، ورزش باستانی ایران را به شدت دوست داشت. از این جهت كه كشتی نوعی مرام ایرانی را احیا می‌كند. من هم تحت تاثیر تربیت پدرم هنوز كه هنوز است به زورخانه می‌روم و می‌بینم كه پدرم حق داشت. در زورخانه مهم‌تر از ورزش مرامی است كه انسان‌ها دارند. شاید بیرون از زورخانه آدم‌ها منش دیگری را پیش بگیرند، اما وقتی به داخل آن سالن می‌روند تمام چیزهای ارزشمندی كه در فرهنگ و آیین ماست را به‌جا می‌آورند.
    پررنگ‌ترین خاطره‌ای كه از پدرتان در دوران كودكی به یاد دارید، چیست؟
سینما رفتن ما همیشه دسته‌جمعی و خانوادگی بود، اما یك بار من و پدرم با هم دو‌نفری رفتیم در سینمایی بین میدان فلسطین و ولیعصر فیلم «یك شب، یك ترن» به كارگردانی آندره دلوو و بازیگری ایو مونتان را دیدیم. پدرم عاشق ایو مونتان بود و با این‌كه برای من به عنوان كودكی هشت ساله دیدن این فیلم سنگین بود، اما من را به دیدنش برد و در موردش با من صحبت كرد. آن روز خیلی به من خوش گذشت. پدرم درباره سینما با من حرف می‌زد و من به قدری به سینما علاقه‌مند شده بودم كه می‌خواستم فیلمساز شوم و البته در عین حال پیانو هم می‌زدم. پدرم به من گفت تو نمی‌توانی هم فیلمساز باشی هم موزیسین، باید یكی را انتخاب كنی. یادم هست كه به من گفت؛ پارویت هرچه پهن‌تر باشد سرعتت كمتر می‌شود. به من گفت یكی از این دو را انتخاب كن و من دنبال موسیقی رفتم. این به نظرم مهم‌ترین نصیحتی بود كه پدرم به من كرد. این‌كه یك حرفه را انتخاب كن، در آن عمیق شو و جلو برو.
    از بین فیلم‌هایی كه پدرتان در آن بازی كرده‌اند، كدامیك را بیشتر دوست دارید؟
فیلم «شازده احتجاب». این فیلم به كارگردانی بهمن فرمان آرا با اقتباس از رمان شازده احتجاب ساخته شد و در بخش جانبی پانزده روز با كارگردانان جشنواره فیلم كن ۱۹۷۵ هم به نمایش درآمد. پدرم در این فیلم نقش خود شازده احتجاب را داشت كه به نظرم نقش بسیار مشكلی بود. ایشان در این فیلم نقش آخرین بازمانده خاندان قاجار را بازی می‌كرد كه از یك طرف باید رفتاری اشرافی می‌داشت و از سویی دیگر درگیر بود با درون حساس و زودرنج خودش. احساسات متناقضی كه در این شخصیت با هم درگیر بودند برای من بسیار جالب بود كه پدرم به درستی توانست از عهده آن برآید.
    مردم پدر شما را بیشتر با نقش‌های مثبت به یاد می‌آورند. فكر می‌كنید دنیای نقش‌هایی كه پدرتان آنها را بازی می‌كردند، چقدر به دنیای خودشان شباهت داشت؟
پدرم همیشه می‌گفت ما سه نوع هنرپیشه داریم. هنرپیشه بد، هنرپیشه خوب و هنرپیشه هنرمند كسی است كه زندگی خودش با هنر عجین باشد. منظورش این بود كه یك هنرمند در ابتدا باید هنر زندگی كردن داشته باشد و بتواند الهام بخش باشد. اصلا نمی‌توانم تصور كنم كه پدرم در «كمال الملك» كسی دیگر است. او در آنجا خود خودش است و خود خودش است كه دیالوگ‌ها را بیان می‌كند یا نقشی كه در «سوته دلان» داشت هم همین‌طور.
    یعنی در زمان بازی تحت تاثیر التهابات و اضطراب‌های فردی یا اجتماعی قرار نمی‌گرفتند؟
بارها پیش می‌آمد كه یك مساله ملتهب سیاسی پیش می‌آمد. ما در منزل بودیم و اخبار را گوش می‌دادیم و با هم بحث می‌كردیم، پدرم اما در آن بین كناری می‌نشست و فیلمنامه اش را می‌خواند. من باورم نمی‌شد؛ چون خود من آدمی هستم كه اگر سر و صدا باشد اصلا نمی‌توانم آهنگسازی كنم. بازیگری برای پدرم مقدس بود و زمانی كه می‌خواست بازی كند، با تمام روح و جسمش بازی می‌كرد.
    امسال اولین سالی است كه پدرتان در روز تولد كنارتان نیستند، برنامه خاصی برای این روز دارید؟
قرار است برویم سر مزارشان. آنجا دورهم می‌نشینیم و آش نذری توزیع می‌كنیم و یادشان می‌كنیم. پیش درآمد اصفهان اثر مرتضی نی‌داوود را خیلی دوست داشت و به همین خاطر به یكی دوستانم كه سه تار می‌نوازد گفته‌ام بیاید و آن را برایش بنوازد. البته كسانی كه پدرم را دوست دارند، همیشه با جدیت و علاقه سعی می‌كنند یادشان را به هر طریقی كه می‌توانند زنده نگه دارند و من غرق در شادی می‌شوم كه این مرد توانست آنچه را در اختیار دارد به انسان‌ها انتقال دهد.
    درباره آخرین و جدیدترین كارهایی كه خودتان در دست انتشار یا اجرا دارید، صحبت بفرمایید.
برای 13 دی كنسرتی در تالار وحدت دارم كه مشغول كار روی آن هستم.