شگفتانه 25متر مربعی!

معاون شهرسازی و معماری ‌شهرداری تهران‌ پیشنهاد ‌ساخت خانه‌های ۲۵ تا ۴۰ متری را مطرح کرد

شگفتانه 25متر مربعی!

«یك ضرورت است نه یك انتخاب» این پایان جمله معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران است كه دیروز در نشستی خبری و در توضیح «پیشنهاد ساخت خانه‌های 25 متری» عنوان كرده است. عبدالرضا گلپایگانی گفته «در حال برداشتن موانع ساخت» این ایده است چرا كه آنطور كه او می‌گوید اجرای آن نیازمند رای كمیسیون ماده 5 است. كمیسیونی كه براساس طرح تفصیلی تهران ساخت سازه‌ها را مجاز می‌كند. مسكن حالا سال‌هاست كه یكی از معضلات لاینحل جامعه شهرنشین است، این‌كه كرامت انسانی با زندگی در خانه‌های 25 متری چه می‌شود بماند، این‌كه سیاست‌های كلانی همچون لزوم فرزندآوری و ایران 200 میلیونی راهكارش ساخت مسكن 25 متری نیست هم همین‌طور، اصلا این پیشنهاد چقدر به مشكل مسكن در پایتخت كمك می‌كند؟ شهری كه همین حالا و به گفته خود مسؤولان ۴۰۰ هزار واحد آپارتمان خالی در آن وجود دارد. پس پیوست‌های فرهنگی و اجتماعی این ایده چه می‌شود؟ برآورد آسیب‌های اجتماعی كه از پس زندگی در خانه‌های 25 متری شكل می‌گیرد چقدر است؟ تكلیف آیین‌ و رسوم و فرهنگ زندگی ایرانی‌ها كه گره خورده به همنشینی و شب‌نشینی چیست؟

حل یك مشكل با ایجاد هزار مشكل
یكی از موانع موجود برای ساخت خانه‌های 25 متری در كمیسیون ماده 5 مربوط است به حداقل متراژ لحاظ شده برای ساخت خانه‌های مسكونی، در بافت‌های مسكونی که حداقل تفكیك 50 متر است. این مقدار هم براساس یك سری استانداردهای زندگی كه شامل حداقل متراژ برای فضای بهداشتی یا آشپزخانه و غیره تعیین می‌شود. احتمالا رفع موانع موجود مورد اشاره عبدالرضا گلپایگانی هم همین مورد است، این‌كه از نظر قانونی موانعی برای ساخت خانه‌های 25متری وجود دارد كه آن‌طور كه او گفته در حال برطرف كردن آنها هستند!
 مهرداد مال‌عزیزی تصمیم مدیریت شهری برای ساخت خانه‌های 25متری را از اساس اشتباه می‌خواند. هر‌چند او كارشناس حوزه شهری است اما نقد اولیه او ارتباطی به این حوزه ندارد و باور دارد كه چنین ایده‌ای در خوشبینانه‌ترین حالت به تخریب فرهنگ ایرانی می‌انجامد. چكیده حرف‌هایش در این حوزه هم شنیدنی است،‌ به اعتقاد او این تصمیم اشتباه است چون قرار است یك مشكلی را در كوتاه‌مدت با ایجاد ده‌ها مشكل دیگر حل كند!
او از تبعات دیگر چنین ایده‌ای به جام‌جم می‌گوید «‌یكی از معضلات جامعه شهری ایران طی 40 سال گذشته كه حالا به‌خوبی در شهرهای بزرگ دیده می‌شود موضوع آلودگی هواست. یكی از دلایل شكل‌گیری چنین مشكلی به‌واسطه تجمع بیش از حد و مركزگرایی است كه طرح‌های تفصیلی و طرح جامع شهری ایجاد می‌كند. اینقدر این تجمع زیاد می‌شود كه مجبوریم واحدهای مسكونی را كوچك‌تر كنیم.» مشكل دیگری كه اجرای چنین ایده‌ای به همراه دارد همان نداشتن پیوست فرهنگی است. به گفته او «كوچك شدن واحدهای مسكونی با فرهنگ زندگی ایرانی هم تناقضات آشكاری دارد. بسیاری از زوج‌ها و خانواده‌ها همراه با پدر و مادرشان زندگی می‌كنند و این نكته به نوعی در فرهنگی زندگی ایرانی‌ها جا افتاده است. شكل گرفتن چنین ایده‌هایی از سوی مدیریت شهری سوالی را ایجاد می‌كند و پاسخ به آن سوال هم اشتباه خواهد بود. سوال اینجاست كه چرا باید واحدهای مسكونی كوچك شوند؟ چون مدیریت شهری احساس می‌كند جوانان به دلیل عدم تمكن مالی ازدواج نمی‌كنند پس واحدها كوچك‌تر شود تا آنها بتوانند مسكن تهیه كنند! در حالی كه از اساس این تصمیم با روح ناب فرهنگ ایرانی تناقض دارد و دلیل تخریب این فرهنگ می‌شود.»
تجمع بیش از حد در تهران هم تناقضات آشكاری با سیاست‌های كلی شهرداری حداقل در چند سال اخیر دارد. گران شدن زندگی شهری و هجرت فقرا از پایتخت را اگر چكیده تصمیمات كلان مدیریت شهری بدانیم ساخت واحد‌های 25 متری در این شهر به نوعی تشویق به ماندن در تهران است. شهری كه اولین طرح جامع سال 1345 آن نشان می‌دهد بنابر منابع آن تنها ظرفیت پذیرش پنج میلیون نفر را دارد. مهرداد مال‌عزیزی بر این باور است كه ادامه این روند به «ورشكستگی پایتخت» می‌انجامد.




شهرداری‌ كارهای واجب‌تری دارد
شهرداری لزوما مرجع تصویب و تایید تفكیك واحدهای مسكونی نیست و وزارت مسكن و شهرسازی است كه وظیفه دارد طرح‌های جامع و تفصیلی را تفكیك و تراكم ایجاد ‌كند و حداقل تفكیك واحدهای مسكونی را تدوین و به شهرداری‌ها ابلاغ كند تا آنها اجرا كنند. چرایی ورود مدیریت شهری به حوزه مسكن را از فرشید ایلاتی می‌پرسم. این كارشناس حوزه مسكن معتقد است اجرای سیاست‌های عمرانی لاجرم تبعاتی به همراه دارد و از آن گریزی نیست.
 او به جام‌جم می‌گوید «اصلا شهرداری‌ها سیاست شهرسازی ندارند. فارغ از محاسن و معایب چنین طرحی خود شهرداری در حوزه مسكن مسؤولیتی را نپذیرفته است. تازه این در حالی است كه شهرداری‌ها خودشان یكی از بزرگ‌ترین عواملی هستند كه در بازار مسكن روی قیمت آن با فروش تراكم تاثیر دارند.»
به گفته او پیش از رسیدن به چنین ایده‌هایی هم باید اقدامات اساسی‌تر صورت داد. ایلاتی به جام‌جم می‌گوید «ما باید به عنوان مقام سیاستگذار در این میان دست به انتخاب بزنیم. به این مفهوم كه با در نظر گرفتن شرایط و ابزار و راهكارهای آن یكسری از آنها را انتخاب كنیم. یك سوال اساسی در پروسه رسیدن به این انتخاب شكل می‌گیرد و آن هم این است كه آیا راهكارهای پیش از این پاسخ را آزمودیم؟ به عنوان مثال در مجموعه مدیریتی شهری در رابطه با وضعیت حمل و نقل عمومی منوریل هم ابزار خوبی به نظر می‌رسد اما پیش از تصمیم به احداث منوریل آیا تجهیز ناوگان اتوبوسرانی‌مان را انجام دادیم؟ »
مثال‌هایی از اجرای چنین ایده‌ای در كشورهای دیگری همچون ژاپن و كره جنوبی هم مطرح است. فرشید ایلاتی چنین مثال‌هایی را هم دور از منطق می‌داند. او می‌گوید «این‌كه یك ایده‌ای در یك كشوری جواب داده است به این مفهوم نیست كه همان تصمیم در كشور دیگری هم پاسخگوی مشكلات باشد. مثال ژاپن و كشورهای دیگر برای درستی چنین ایده‌ای هم منطقی ندارد، اگر آنها دست به چنین تصمیماتی می‌زنند به واسطه وسعت بسیار كم و تراكم جمعیتی بالای آنهاست نه كشور پهناوری چون ایران با تراكم جمعیتی بسیار كمتر.» چكیده حرف‌های او همین نكته است كه وقتی سیاست بهتر و سهل‌تری برای بهبود اوضاع مسكن وجود دارد طرح كردن چنین ایده‌ای دور از منطق به نشر می‌رسد. آنطور كه این كارشناس حوزه مسكن می‌گوید «این درست است كه به تولید انبوه نیاز داریم و این ایده شاید خوب باشد اما نكته اینجاست كه شهرداری می‌تواند كار خوب‌تری را هم انجام دهد. شهرداری در حوزه مسكن اجتماعی یا مسكن استیجاری نقش ایفا كند. مثل خیلی از كشورهای دیگر كه شهرداری به عنوان یك نهاد عمومی اجاره‌داری می‌كند.»


خطر تغییر سبك زندگی
از نگاه شهرسازی و مشكلات سكونت در شهری مثل تهران كه بگذریم به نظر می‌رسد اجرایی شدن چنین ایده‌ای تبعات اجتماعی فراوانی هم خواهد داشت. از كرامت گمشده انسانی به واسطه زندگی در چنین فضایی كه بگذریم برخی از روان‌شناسان معتقدند مساوی گرفتن سكونت در یك فضا با شب‌مانی اشتباه غیر قابل جبرانی است. فلسفه ساخت چنین فضایی برای یك شب ماندن یا یك هفته ماندن شاید توجیه داشته باشد اما برای زندگی، 25 متر فضا حتما كه تبعات اجتماعی بسیاری خواهد داشت.
 مجید صفاری‌نیا روان‌شناس شهری است. او در این رابطه به جام‌جم می‌گوید « تا به حال مطالعاتی در رابطه با تاثیر متراژ و طول و عرض یك خانه بر روان ساكنانش صورت نگرفته و نمی‌شود با استدلال علمی به چنین موضوعی ورود كرد و نتیجه گرفت اما بدون شك با در نظر گرفتن مفهومی به نام «دلبستگی مكان» می‌توان به تبعات چنین كاری
شك كرد.»
او در توضیح مفهوم دلبستگی مكان می‌گوید «این‌كه وقتی فردی به محل زندگی و ماوای خود دلبستگی پیدا می‌كند یك مفهوم عینی است،‌ دلبستگی‌ای كه باعث می‌شود آسیب‌های اجتماعی در آن محل كاهش پیدا كند. این موارد حداقل در ساخت مسكن 25 متری محلی از اعراب ندارد. به این مفهوم كه در چنین مسكن‌هایی افراد احتمالا امنیت هم نخواهند داشت چه برسد كه بخواهند به آن مكان وابسته شوند. این در حالی است كه بدانیم در حال حاضر شاهد افول شدید سلامت اجتماعی هم هستیم.»
مورد اشاره دیگر او هم همان تباه شدن فرهنگ سبك زندگی ایرانیان است. او در این رابطه می‌گوید «مورد بعدی تناقض آشكار چنین ایده‌ای با سبك زندگی ایرانی است. قربانی زندگی در چنین منازلی بدون شك همان فرهنگ و سبك زندگی ایرانی است. شب‌نشینی و دید و بازدید كه جزوی از سبك زندگی ایرانی است در چنین فضایی امكان نخواهد داشت و همزیستی با پدر و مادرها هم در چنین منازلی امكان‌پذیر نخواهد بود.»


ضرورتی به نام  تغییر الگوی سكونت
 سعید سادات‌نیا / كارشناس مسائل شهری
بسیاری از ایرانیان از زمان‌های قدیم درخانه‌های بزرگ زندگی می‌كردند و هنوز در ذهن خیلی‌ها این سبك زندگی پسندیده و مطلوب است. اما باید پذیرفت كه این شیوه زندگی متعلق به گذشته و زمانی است كه خانواده‌های ایرانی پرجمعیت بودند و خانوارهای گسترده نیاز به خانه‌های وسیع داشتند نه اكنون كه خانواده‌ها هسته‌ای و كوچك شده‌اند و حتی تعداد افرادی كه به صورت تك‌نفره زندگی می‌كنند رو به تزاید است.
سال‌هاست بخش عمده‌ای از سرمایه خانوارهای ایرانی در بخش مسكن قفل شده درحالی كه اگر كمی از متراژ خانه‌ها كاسته شود می‌توان با پول حاصل از آن، دست به سرمایه‌گذاری و تولید زد و از این محل برای خانواده كسب ثروت كرد. میانگین متراژ واحدهای مسكونی در ایران به طرز ملموسی بیشتر از میانگین جهانی و حتی میانگین منطقه‌ای مسكن است به طوری كه حتی در قلب اروپا و در شهرهایی همچون لندن و پاریس سال هاست سیاست شهرسازی به سمت ساخت آپارتمان‌های 30 تا 50 متری پیش رفته است، سیاستی كه منجر به تحقق عدالت اجتماعی می‌شود.
در واقع دنیای مدرن این‌چنین ایجاب می‌كند و ضروری است تا الگوی سكونت افراد نیز تغییر كند، به‌ویژه در كشورمان كه زمین و مسكن قیمت زیادی دارد و به‌ناچار افراد زیادی دستشان از خانه‌دار شدن كوتاه می‌ماند. بنابراین ما نیز باید به این سمت حركت كنیم و بدانیم اقشار تهیدست جامعه از سر ناچاری در حاشیه شهرها سكونت می‌كنند، حاشیه‌هایی كه در واقع تهدیدی برای خود شهرها هستند، در حالی كه می‌توان آنها را نیز با ساخت خانه‌های كوچك متراژ به دل شهرها آورد و از خطرات و آسیب‌های
حاشیه‌ها كاست.  البته تغییر الگوی سكونت و ساخت خانه‌های كوچك متراژ به شرطی به هدف اصلی‌اش كه تحقق عدالت اجتماعی است، می‌رسد كه در محله‌ها امكانات زندگی اعم از تفریحی، فرهنگی، حمل و نقل و زیرساخت كه به انبساط خاطر وبهبود كیفیت زندگی منجر می‌شود، مهیا شود نه این‌كه خانه‌های كوچك درمحله‌های بی‌امكانات بسازیم و ادعای تحقق عدالت اجتماعی  داشته باشیم.  به دیگر سخن دنیای امروز ایجاب می‌كند به جای بلوكه كردن سرمایه‌ها درساختمان‌های مسكونی، الگوی سكونت را تغییر دهیم و در عوض به سمت تقویت خدمات عمومی و توسعه فضاهای همگانی پیش برویم و در عین حال به افراد كمك كنیم از سرمایه‌های قفل شده در بناهای خویش درجهت تولید ثروت، تولید، ایجاد اشتغال و رفع بیكاری حركت كنند.