کاسبی طالع بین ها با اخبار بد

ادعایی كه برخی برای توضیح علت حوادث تلخ این روزها در شبكه‌های اجتماعی مطرح می‌كنند چقدر علمی است؟

کاسبی طالع بین ها با اخبار بد

شهادت سردار قاسم سلیمانی، جان‌ باختن جمعی از هموطنان در جریان تشییع باشكوه پیکر سردار در كرمان، اشتباه در شلیك به هواپیمای اوكراینی حامل جمعی از ارزشمندترین فرزندان این آب و خاك، تصادف اتوبوس در حوالی سوادكوه و از دست دادن 20 نفر از هموطنان در این حادثه، خروج قطار از ریل در زاهدان، وقوع سیل در جنوب و جنوب‌شرق كشور و ... چه كسی فكرش را می‌كرد این حجم از اتفاقات تلخ كه هر یك برای اعلام چند روز عزای عمومی كافی است، در كمتر از دو هفته بر سرمان آوار شود؟ آنقدر كه نمی‌دانیم بیشتر عزادار كدام باشیم. در چنین شرایطی طبیعی است فكر كنیم شاید كاسه‌ای زیر نیم‌كاسه باشد و لابد اتفاقاتی در طبیعت یا در آسمان در حال رخ دادن است كه این طور بلا بر سرمان می‌بارد. در روزهای گذشته برخی افراد كه خود را استرولوگ (معادل شیك شده طالع‌بین) معرفی می‌كنند، با انتشار متون و فایل‌های صوتی در شبكه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها، علت بروز این حوادث را به اوضاع كواكب و انرژی‌های آسمانی نسبت می‌دهند. من شب‌های زیادی از جوانی‌ام را با تلسكوپ در اعماق آسمان گشته‌ام. دست‌كم از 20 سال پیش تا امروز، اوضاع و احوال همین اجرام آسمانی را زیر نظر داشته و درباره‌شان مطالعه می‌كنم. این روزها بسیاری از علاقه‌مندان به نجوم نمونه‌هایی از چنین فایل‌های صوتی را برایم ارسال می‌كنند و می‌پرسند آیا این حرف‌ها درست است؟ نكند روانه‌شدن انرژی‌های آسمانی این اوضاع را رقم زده باشد؟ شما هم احتمالا شنیده‌اید و لابد چنین سوالی در پس ذهن دارید. بیایید ببینیم ماجرا از چه قرار است.

توانایی ذهن ما در كشف الگوها
آخرین بار كه توده ابری را در آسمان دیدید و خیلی شبیه یك بستنی قیفی، سر اسب یا چهره یك انسان بود را به یاد دارید؟ احیانا وقتی به جلوپنجره یك فولكس قورباغه‌ای نگاه می‌كنید، احساس نمی‌كنید با چشم‌هایی گرد، خنده مضحكی بر لب دارد؟! وقتی جلوپنجره یكی از مدل‌های ب‌ام‌و را نگاه می‌كنید، چطور؟ احتمالا حس می‌كنید به چهره‌ای اخمو و بیش از حد جدی چشم دوخته‌اید. ولی قطعا مولكول‌های تشكیل‌دهنده ابر یا ورقه‌های آهن و پلاستیك تشكیل‌دهنده جلوپنجره این خودروها از قضاوتی كه ما در مورد ظاهرشان داریم بی‌خبرند! همین‌طور اگر یك كبوتر یا گوسفند همزمان با ما به شكل آن ابر یا جلوپنجره فولكس و ب‌ام‌و نگاه كند، انگاره‌های ذهن ما را در شبیه ‌دانستن آنها به اشیا و احساسات دیگر تصور نخواهند کرد.
متخصصان علوم شناختی می‌گویند مغز انسان طوری توسعه یافته كه همیشه دنبال كشف الگوها و ارتباطاتی در طبیعت است. ما برای توضیح دادن رویدادها یا علت و الگویی پیدا می‌كنیم و عطش كنجكاوی ذاتی‌مان را با آن فرومی‌نشانیم، یا اگر دلیلی پیدا نكنیم، الگویی ذهنی برای چگونه رخ دادن پدیده‌ها ابداع می‌كنیم. از همین روست كه مغز انسان قادر است بین پدیده‌های به‌ظاهر بی‌ارتباط، ربط‌های منطقی پیدا كند و از دل آنها نتیجه‌ای تازه استخراج كند. از علل اصلی برتری ما بر دیگر جانداران نیز همین ویژگی مغز ما بوده است. ما با تكیه بر توانایی كشف الگوها در طبیعت توانستیم به خواص دارویی برخی گیاهان پی ببریم، گونه‌های قابل كشت گندم و جو را كشف و كشاورزی را ابداع كنیم یا با اختراع چرخ و ساخت انواع ابزارها توانایی خود را نسبت به دیگر موجودات زنده به طرز خیره‌كننده‌ای توسعه دهیم.


تسلیـم‌شــدن در بــرابــر نادانستـــه‌ها
وقتی زیر آسمان پرستاره هستم تقریبا همه ستاره‌ها و صورت‌های فلكی را می‌شناسم. حتی با نگاه به روشنایی و رنگ ستاره‌ها می‌توانم برای تخمین وضع دما در سطح آنها حدس‌های نسبتا دقیقی بزنم. نه من كه هر كه با مقدمات دانش نجوم آشنا شود چنین مهارتی را خواهد داشت. اطلاعات دقیق‌تر درباره فاصله، رده طیفی و دیگر ویژگی‌های آنها با جست‌وجوی كوچكی در اینترنت در دسترس است و حتی لازم نیست آنها را حفظ باشم. طبیعتا فرد ناشناسی كه در یك فایل صوتی می‌گوید «اكنون پلوتو در كپری‌كورن (همان صورت فلكی جَدی) است و فركانس‌های بد روانه زمین می‌كند» مشتش برای من كه سال‌ها همین سیاره‌ها و ستاره‌ها همدم هر شبم بوده‌اند باز است. برای كسی كه روزی نیست به وبگاه ناسا سر نزند، ادعای انتشار فلان خبر مهیب از سوی ناسا، شوخی خنده‌داری است. اما شما كه علایق، تخصص و حرفه‌ای دارید كه ربطی با نجوم و روزنامه‌‌نگاری ندارد، در شرایطی كه این روزها این تعداد اتفاق ناگوار پشت سر هم افتاده حق دارید به دنبال تفسیری برای این ماجرا باشید تا ذهن و روان خود را آرام كنید و چه جایی بهتر از آسمان شگفت‌انگیز برای محتمل بودن مرتبط‌بودن رویدادها با آن! این نكته‌ای است كه طالع‌بین‌ها به‌خوبی می‌دانند!
این روزها طالع‌بین‌ها لباس علم به تن كرده‌اند و می‌گویند «بر اساس تحقیقات ما تا اواخر ژانویه انرژی آسمانی مرگ و میر است. این انرژی جهانی است! دعا كنید، نفرین نكنید، سوره یاسین بخوانید. انرژی بد نفرستید، مراقب انرژی‌های پاك و بد خود باشید، فركانس صلح جهانی ارسال كنید، ما در حال عوض كردن عصر هستیم!» شكی نیست كه دعا كردن و نفرین نكردن و یاسین خواندن كارهای خوبی است و روان ما را در این شرایط پراسترس آرام می‌كند. اما معلوم است وقتی با واقعیت‌ها و مفاهیم دقیق روش تحقیق در علم، انرژی، فركانس، آسمان و فضا و ... آشنا نباشید، پشت سر هم قراردادن مجموعه‌ای از این مفاهیم باعث می‌شود فكر كنید، لابد چیزی وجود دارد كه شما نمی‌دانید. آنها دقیقا از مغالطه «ابهام واژه» كمك می‌گیرند؛ استفاده از واژه‌هایی به ظاهر مبهم كه در نظر مخاطب قابلیت تفسیرهای گوناگون دارد. با این شگرد جلب توجه می‌كنند و شما را می‌فریبند. وقتی درباره درستی ادعاهای این افراد كنجكاوی كنید و ادعاهایشان را با علم و منطق زیر سوال ببرید دست به دامن مغالطه‌ها می‌شوند. مثلا با استفاده از مغالطه «توسل به جهل» می‌گویند: «آنچه ما می‌گوییم نفی نشده ‌است یا دلیلی برخلافش وجود ندارد، پس آن درست است!» گاهی هم از مغالطه «طلب برهان» استفاده می‌كنند و می‌گویند «اگر حرف ما را نمی‌پذیرید، پس باید بر ضد آن دلیل بیاورید!» استفاده از مغالطه‌های دیگر نظیر توسل به مرجع (افراد مشهور)، مغالطه تكرار، مغالطه جلب ترحم، مغالطه جزمی‌گرایی و ... از دیگر شگردهای استرولوگ‌ها یا طالع‌بین‌هاست. در منطق این روش بحث كردن و فلسفه‌بافی باطل است.
شاید بپرسید چرا باید این كارها را كنند؟ آن هم وقتی پولی از ما نگرفته‌اند! پاسخ این است كه فنون كسب‌وكار در دنیای امروز نسبت به گذشته تغییر كرده است. طالع‌بینان امروزی هم مثل بسیاری از كسب‌وكارهای دیگر به دنبال فالوئرهای بیشتر در صفحات مجازی هستند كه البته بعدها از میان همین‌ها مشتریان واقعی خود را پیدا خواهند كرد. فریب حرف‌های به ظاهر علمی و مستدل اینها را نخورید! مجموعه‌ای مهملات است كه برای اهل فن هیچ معنی خاصی جز تلاش برای جلب توجه ندارد.



مقاومت ذهن نسبت به تصادفی‌بودن رویدادها
برای ما بسیار دردآور است كه سلسله رویدادهایی پیرامونمان رخ بدهد و علت و ارتباط‌شان را نتوانیم كشف كنیم. در این بین هر چه پدیده‌ها مبهم و كلی‌تر باشد، دامنه گمانه‌زنی‌های ذهن ما برای رمزگشایی از وجود نوعی ارتباط میان آنها وسیع‌تر و البته احتمال قضاوت اشتباه بیشتر می‌شود. فرض كنید تكه كاغذی در جنگل پیدا كنید كه روی آن نوشته شده «ب22ج33ل888ب22ج66» فكر می‌كنید چه ارتباطی بین ترتیب حروف و اعداد وجود دارد؟ شاید تصور كنید این نقشه گنج یا پیامی از سوی فرازمینی‌ها یا یك كد تروریستی یا ... است و بعید است كسی تصور كند شاید دنباله‌ای تصادفی باشد كه یك نفر برای سرگرمی روی كاغذ نوشته و در جنگل رها كرده است! بررسی‌ها و آزمایش‌های علمی زیادی در این باره انجام شده و نتیجه اغلب آنها این است آزمایش‌شوندگان «نمی‌خواهند باور كنند» این توالی اعداد و حروف فقط یك دنباله تصادفی است. وقتی منچ بازی می‌كنید آنجا كه بازی حساس می‌شود و به چهار تاس شش نیاز دارید تا بازی باخته را ببرید، چهار بار تاس می‌اندازید و هر چهار بار شش می‌آورید و ناباورانه برنده می‌شوید! مگر می‌شود باور كرد شانس بوده است؟ ولی واقعیت جز این نیست؛ تاس كوچك چه شعوری ممكن است داشته باشد؟! هر چند ذهن شما نتواند بپذیرد فقط شانس پشت این ماجرا بوده است.


افتادن در دام علیت نادرست
این روزها یافتن شپش در سر مردم نشانه‌ای از وضع فاجعه‌بار سلامت در محل زندگی آنهاست، اما چند قرن پیش ساكنان جزایر شمال اسكاتلند عمیقا معتقد بودند شپش‌ها پیام‌آور سلامت هستند و اگر روی سر كسی شپش نباشد بیمار می‌شود! علت هم این بود كه هر وقت سر كسی بی‌شپش می‌شد تب می‌كرد و بیمار می‌شد، اما با برگشت شپش‌ها حالش به طرز معجزه‌آسایی بهبود می‌یافت! بعدها معلوم شد وقتی بیمار تب می‌كند، بالارفتن گرمای بدن حال شپش‌ها را خراب می‌كند و آنها مجبور به ترك زیستگاهشان می‌شوند، اما وقتی تب فروكش می‌كند دوباره به خانه برمی‌گردند! ساكنان آن جزایر به هیچ وجه كندذهن نبودند. مسأله این است كه ذهن ما با وجود همه توانایی‌های شگفت‌انگیز، گاهی در یافتن ربط میان پدیده‌ها اشتباهات مهلكی می‌كند.
از هزاران سال پیش تا همین چند دهه پیش، وقتی خورشیدگرفتگی كلی روی می‌داد، مردمی كه با فرآیند رخ ‌دادن كسوف آشنا نبودند بنا بر افسانه‌های رایج معتقد بودند هنگام كسوف، اژدهایی عظیم به خورشید حمله می‌برد و در حال بلعیدن آفتاب عالمتاب است. منجمان باستانی كه وقوع كسوف را در میان‌رودان و آمریکای مرکزی پیش‌بینی می‌كردند، راهكارهای مقابله با این اژدها را هم به مردم آموزش می‌دادند. مردم ناآشنا با علم نجوم به هنگام كسوف، بهترین دام‌ها یا حتی فرزندان خود را قربانی می‌كردند تا مگر اژدها راضی شود و از نابودكردن خورشید دست بردارد. اعضای این قبایل در اوج كسوف با هیجان بسیار بر طبل و سنج می‌كوبیدند و به زبان خود فریاد می‌زدند «ای اژدها بمیر، خورشید ما مگیر!» تا به این ترتیب با ایجاد آن صداهای مهیب و جو رعب‌آور، اژدهای خورشیدخوار برمد و آفتاب را رها كند. آنها در پایان كسوف، خوشحال و شادمان از نجات‌دادن خورشید، جشن می‌گرفتند!
اما حالا كه مكانیسم رخداد كسوف برای ما روشن است، این پدیده وحشتناك به یكی از زیباترین رویدادهای طبیعی تبدیل شده و هر سال ده‌ها هزار گردشگر در سراسر جهان عازم كشورهایی می‌شوند كه طبق پیش‌بینی‌های منجمان امروزی قرار است در ساعت مشخصی میزبان سایه ماه باشند. این بار مردم با شور و شعف این پدیده را تماشا می‌كنند و از تجربه چند دقیقه تاریكی شامگاهی و دیدن ستاره‌ها و سیاره‌ها در میانه روز به هیجان می‌آیند. میلیون‌ها نفر عكس‌های این رویداد را در شبكه‌های اجتماعی لایك می‌كنند و ... می‌بینید چقدر دنیا عوض شده است؟! ندانستن و نفهمیدن برای ما هیچ وقت قابل نبوده و نیست. مردمی كه نمی‌توانستند بفهمند كسوف چطور رخ می‌دهد، برای هضم‌كردن چگونه رخ‌دادن این پدیده شگفت‌انگیز ناگزیر از پذیرفتن ایده اژدهای آفتاب‌خوار بودند. اگر یادمان برود كه پناه بردن به «علیت‌نادرست» سنت ذهن ما در تفسیر رویدادهاست، كاملا پذیرفتنی است كه در قرن بیست و یكم هم دست به دامان انواع اژدها برای توصیف رویدادها شویم!


اوضاع كواكب در روزهای اخیر
در روزهایی كه گذشت دو سیاره عطارد و زحل بسیار نزدیك به خورشید بودند و تقریبا در وضع مقارنه. در چنین حالتی شانسی برای دیدن این دو سیاره نداشتیم. اما زهره در محدوده میان دو برج جَدی و دَلو پرسه می‌زد و پس از غروب آفتاب در ارتفاع مناسبی از افق مغرب با چشم غیرمسلح دیده می‌شد. ماه نیز به روال معمول در برج‌های مختلف اقامت داشت. جمعه شب گذشته (20‌دی‌98) وقوع یك خسوف نیم‌سایه‌ای را شاهد بودیم كه هر چهار پنج سال یك بار رخ می‌دهد و چندان پدیده نادری محسوب نمی‌شد؛ افراد ناآشنا با نجوم با چشم غیرمسلح قادر به رؤیت آن ماه‌گرفتگی نبودند. اكنون مریخ در برج عقرب اقامت دارد، مشتری نیز در قوس است و تازه از آسمان شامگاهی به آسمان صبحگاهی نقل مكان كرده است. اورانوس در برج حَمَل است و نپتون در دَلو. پلوتو، سیاره كوتوله‌ای كه این روزها به‌شدت مورد توجه علاقه‌مندان طالع‌بینی است و فقط 90‌سال از كشف آن می‌گذرد، به روال سال‌های اخیر در میان ستاره‌های صورت فلكی قوس با طمأنینه بسیار به سوی مشرق در حال جابه‌جایی است.
اگر این شرایط آسمان شب را برای هر كسی كه اهل دانش نجوم است (و نه طالع‌بینی) تعریف كنید، به شما می‌‌گوید با وضعی كاملا عادی روبه‌رو هستیم و هیچ اتفاق غیرعادی در آسمان نیفتاده است.



پس واقعیت چیست؟
همان‌طور كه بالاتر گفتم، برای ذهن ما پذیرفتنی نیست كه نتواندارتباط معنی‌داری میان شهادت سردار، درگذشت هموطنان در مراسم تشییع و حادثه تلخ هدف قرار گرفتن هواپیمای اوكراینی و ... پیدا كند.
اگر كارایی واقعی قوانین علمی و یافته‌های علوم مدرن در بهبود زندگی را می‌پذیرید - همان قوانینی كه فناوری‌های امروز بر اساس آن كار می‌كند و با تكیه بر همان‌ها بر بیماری‌ها غلبه كرده‌ایم - وقت آن رسیده باور كنید كه از نظر علمی هیچ انرژی آسمانی مخربی كه حوادث شوم زمینی را رقم بزند ردیابی نشده و در كار نیست. طالع‌بینان می‌گویند «اگر شما این انرژی را ردیابی نكرده‌اید، دلیل نمی‌شود وجود نداشته باشد!» این مصداق بارز سفسطه است.
با چنین شیوه‌ای می‌توان ادعا كرد «این لك‌لك‌ها هستند كه بچه‌ها را به زمین می‌آورند و اگر شما نتوانسته‌اید رابطه بین میان تولد بچه‌ها و لك‌لك‌ها را پیدا كنید، دلیل نمی‌شود وجود نداشته باشد!»
 سیارات میلیون‌ها كیلومتر و ستاره‌ها هزاران سال نوری دورتر از ما قرار دارند و عملا هیچ اثر خاصی روی زمین ندارند كه بتوانند چنین فجایعی را رقم بزنند. مرتبط دانستن رخدادهای تلخ زمینی با اوضاع كواكب و رویدادهای آسمانی محصول نوعی از تفكر در دورانی است كه با هیچ وسیله‌ای نمی‌توانستیم ماهیت ستاره‌ها و سیاره‌ها  را رمزگشایی كنیم. زمین را در مركز عالم می‌پنداشتیم و ستاره‌ها را میخ‌هایی نقره‌ای و چسبیده بر سقف آسمان. در چنان شرایطی گردش ستاره‌ها و جابه‌جایی سیاره‌ها میان صور فلكی را معلول اراده الهه‌های افسانه‌ای می‌دانستیم كه می‌خواهند پیام‌هایی غیرمستقیم را به ما برسانند و حوادث آینده را برایمان رمزگشایی كنند. اما حالا مكانیسم‌ها برای اخترشناسان روشن است؛ آنها برای توصیف علت سقوط نكردن ماه روی زمین به جای ارائه استدلال‌های عجیب بر پایه اساطیر یونان باستان، از قوانین گرانش در فیزیك بهره می‌گیرند. توضیح منطقی برای تسلسل رویدادهای تلخ اخیر این است كه اگر ماه‌ها قبل آمریكایی‌ها عقلانیت به خرج می‌دادند و نیروهایشان را به كشور خود در آن سوی كره زمین برگردانده بودند، شاید جنایت ترور سردار و آن تشییع باشكوه و حوادث تلخش رخ نمی‌داد تا بخواهیم انتقام سخت بگیریم و در نهایت كام مردم با پیامدهای جانبی‌اش تلخ شود. اگر قرار باشد قضایا را عالمانه حل كنیم باید بپذیریم جهان و سیاستمدارانش به تغییر نگرش نیاز دارند. ما هم به مدیریت كارآمدتر، آموزش بهتر، رفع خطاهای سیستماتیك و حل بسیاری از مشكلات دیگر نیاز داریم كه علم راهكارهای خردمندانه‌ای برای آنها در آستین دارد.