طلاب در خط مقدم كرونا

پای صحبت طلبه‌های داوطلبی كه یاری‌رسان بیماران و كادر درمان بیمارستان فرقانی قم شده‌اند

طلاب در خط مقدم كرونا

آنها به خط مقدم مبارزه با ویروس كرونا رسیده‌اند، به دل قرنطینه، آن طرف ترس و دلهره! در بیمارستان فرقانی قم، حالا آنها را خیلی‌ها می‌شناسند، هم بیماران و هم كادر درمانی؛ به خودشان كه باشد، می‌گویند كار خاصی نكرده‌اند، حضورشان اما برای خیلی‌ها قوت قلب شده و همین موضوع خستگی شیفت‌های چندساعته را از تنشان بیرون كرده است. برای طلبه‌های داوطلبی كه در مهلكه كرونا خودشان را رسانده‌اند به بخش قرنطینه، همان‌هایی كه آب دست بیماران مبتلا داده‌اند، پای حرف‌هایشان نشسته و درست مثل یك همراه، چندساعتی همراهی‌شان كرده‌اند، این روزهای كرونایی عیار سنجش بوده؛ حالا آنها هم آن طرف مرز فداكاری ایستاده‌اند.

داستان كرونا، حالا كه دوهفته از شیوعش در كشورمان گذشته، داستان دست‌هاست، دست‌هایی سرخ و ملتهب مثل دست پرستارها و كادر درمان، دست‌هایی سیاه مثل دست سودجوها و سوداگران ماسك و اقلام بهداشتی و دست‌هایی سبز مثل دست نیروهای داوطلب و جهادی؛ در مهلكه كرونا، شما دست‌هایتان را چقدر حراج كرده و كجای داستان ایستاده‌اید؟! خط مقدم حتما كه نباید سنگر و گلوله و خمپاره داشته باشد، صفحات تقویم ورق كه بخورد، از دهه 60 به آخرین سال‌های دهه 90 كه برسد، خط مقدم می‌شود بخش عفونی یك بیمارستان و سربازها هم می‌شوند همه آنهایی كه با وجود اطلاع از خطرات یك بیماری ویروسی همه گیر، پا به قرنطینه گذاشته و به دل دشمن زده‌اند؛ آن وقت در این خط مقدم، بین نیروهای سپیدپوش درمان كه كارشان مرهم گذاشتن روی زخم بیماران است، افرادی هم پیدا می‌شوند كه داوطلبانه به دل خطر بزنند و برای حضور در بخش قرنطینه و كمك به بیماران مبتلا و كادر درمانی از هم سبقت بگیرند و این بشود ماجرای گزارش امروز ما؛ ایده‌ای كه جرقه‌اش همان روزهای ابتدایی شیوع ویروس در ذهن اعضای خانه طلاب جوان قم خورده و نتیجه‌اش حضور 700 نیروی داوطلب از طلبه گرفته تا دانشجو و متخصص در صف مبارزه با كروناست؛ افرادی كه هركدام یك گوشه كار را گرفته‌اند و در این بین قسمت بیش از 200 نفر هم حضور در بخش قرنطینه بیمارستان بوده است.
ورود به منطقه سیاه
حجت‌الاسلام حیدرزاده طلبه 36 ساله تهرانی، یكی از همین افراد داوطلب است؛ جوان جهادگری كه به ما می‌گوید قصد داشته عید در اردوی جهادی یك منطقه محروم شركت كند و حالا فقط فضای این جهاد تغییر كرده: «وقتی بحث شیوع بیماری پیش آمد و این فضای رعب و وحشت ناشی از آن به جامعه تزریق شد، احساس كردم كه باید این فضا شكسته شود و به جایش امیدواری به وجود بیاید.» همین است كه حالا او تجربه حضور در منطقه سیاه را پیدا كرده؛ همان منطقه مخصوص افراد مبتلا و می‌گوید در قرعه‌كشی اسمش جزو طلبه‌های داوطلبی درآمده كه از شب اول پای كار آمده‌اند: «بعد از جلسات توجیهی و آموزشی چون تعداد ما زیاد بود قرعه‌كشی كردند و بعد به ما لباس‌های مخصوص و دستكش و ماسك و عینك و... دادند، چون من ملبس بودم گفتند حتما باید لباس را دربیاورید و بعد من وارد منطقه سیاه شدم.»
چیزی كه این طلبه جهادگر در این بخش دیده، قبل از هرچیز مجاهدت كادر درمانی بوده، همه پرستارها، پزشك‌ها و نیروهای خدماتی‌ای كه با عشق و علاقه، این روزهای سخت را دوام می‌آورند و او حالا افتخارش همراهی با آنهاست: «‌ما به اسم همراه بیمار وارد شدیم، چون بیماران به دلیل شرایط خاص‌شان همراه نداشتند، اما تلاشمان این بود كه علاوه بر كمك به بیماران، باری هرچند كوچك از دوش كادر درمانی برداریم.»
با بیماران دوست شدیم
حجت‌الاسلام خانی، طلبه دیگری است كه تجربه حضور خود در بخش قرنطینه بیمارستان فرقانی قم را با ما در میان می‌گذارد؛ جوانی اهل شهر همدان كه حالا چندسالی است به خاطر درس و بحث ساكن قم شده؛ او هم از انگیزه‌اش برای شركت در اردوی نوروزی می‌گوید و این‌كه با تغییر شرایط، فقط شكل خدمت‌رسانی‌اش عوض شده است: «‌شیفت من در بیمارستان از 7 شب تا 7 صبح است و بچه‌های دیگر دو شیفت دیگر را هم پر می‌كنند تا در تمام ساعات مریض‌ها همراه داشته باشند.» او هنوز حرفی كه رئیس بیمارستان اولین روز حضورشان به آنها گفته یادش است؛ این كه روحیه و امید باعث ارتقای سیستم ایمنی بیماران می‌شود و همین حرف انگیزه مضاعفی بوده برای همراهی با نیروهای درمانی. موضوعی كه درباره‌اش می‌گوید: «واقعیتش اولین بار كه می‌خواستم وارد بخش قرنطینه شوم كمی استرس داشتم، اما هرچقدر بیشتر بین بیماران و عوامل درمان ماندم این استرس كمتر شد، الان هم نسبت به خطرات این حضور آگاهم اما در این مدت این همراهی و كمك‌رسانی لذتی برای من داشته كه قابل گفتن نیست.» او برای ما از فرزند 14 ماهه‌اش می‌گوید و این كه از وقتی پایش به بیمارستان باز شده سعی كرده در مواجهه با او جانب احتیاط پیش بگیرد و بیشتر رعایت كند و با این حال معتقد است: «پرستارها، دكترها و خدمه بیمارستان علمدار این مبارزه هستند؛ همگی خانواده دارند و خیلی‌ها در این مدت حتی بچه‌هایشان را بغل نكرده‌اند.» او كه در بخش قرمز یعنی بیماران مشكوك به ویروس كرونا، وظیفه همراهی را به عهده گرفته، از بیماران هم برای ما می‌گوید؛ از افراد سالمند و جوان‌ترهایی كه سابقه بیماری‌های زمینه‌ای داشتند و روی تخت‌های بیمارستان، بعد از بیماری بزرگ‌ترین مشكل‌شان نداشتن همراه بوده: «با آنها خیلی ساده دوست می‌شدیم، حرف می‌زدیم، از ساده ترین چیزها مثل این كه از كجا آمدید، چندتا بچه دارید و... و بعد همه كارهایی را كه همراه یك مریض برایش انجام می‌دهد برایشان انجام می‌دادیم.»
همه كار می‌كنیم؛ از تی‌كشیدن تا همراهی بیماران
حجت‌الاسلام مهدیان برای ما روایت متفاوت تری از تجربه حضورش در بخش قرنطینه دارد و از ایده جمعی رفقای طلبه‌اش در خانه طلاب جوان قم می‌گوید و اعلام آمادگی‌شان به مسؤولان این استان برای مقابله با كرونا. ایده‌ای كه در نهایت آنها را به بخش قرنطینه بیماران مبتلا به كرونا رسانده: «‌ما همه كارهایی را كه از آدم‌های غیرمتخصص برمی آید انجام دادیم؛ از تی كشیدن و تمیز كردن گرفته تا كمك به بیماران و همراهی با آنها». برای او هم شكستن موج رعب و وحشت كرونا، بزرگ‌ترین دلیل برای این مشاركت بوده: «من خودم از بیماری خیلی نمی‌ترسم، اما احساس كردم كه نسبت به این موضوع وظیفه دارم چون در سطح جامعه مخصوصا فضای مجازی، مردم را نسبت به این موضوع ترسانده‌اند و احساس كردم كه باید به‌جز كادردرمانی افرادی هم باشند كه داوطلبانه وارد این بخش قرنطینه شوند تا این ترس بریزد.» نتیجه این تصمیم، حضور او در چند شیفت منطقه قرمز بیمارستان بوده؛ تجربه‌ای كه درباره‌اش می‌گوید: «اگر كسی دارو می‌خواست با مشورت پرستاران دارویش را می‌دادیم، اگر آب می‌خواست، غذا می‌خواست، اگر همصحبت می‌خواست و هر كار دیگری كه خودش در توانش نبود، ما آماده بودیم و بنای طلبگی نداشتیم، اما سعی مان بر این بود كه آرامش قلبی به بیماران بدهیم.»
حجت‌الاسلام مهدیان یك خاطره جالب هم از برخورد یكی از بیماران با بیماری‌اش دارد و می‌گوید: «یك شب وقتی شیفت بودم وارد اتاقی شدم كه پنج تخت داشت، اما همه تخت‌ها به جز یكی خالی بود، بیمار طوری نشسته بود كه متوجه ورود من به اتاق نشد، اما من دیدم كه تنگی نفس شدید دارد و هرچند دقیقه یكبار به سختی سرفه می‌كند و هر بار بعد از سرفه دست‌هایش را بالا می‌آورد و خدا را شكر می‌كند... حركت این بیمار واقعا به جان من نشست و خودم از آن انرژی گرفتم.» او از چهار فرزندش هم می‌گوید و همراهی همسرش در مشاركت در این حركت جهادی و حضور در بیمارستان و این كه سعی می‌كند آموزش‌های بهداشتی را كه دیده مو به مو انجام دهد و با حضوری كمتر در جمع خانواده، ناقل بیماری به آنها نباشد.
راه‌های بی‌شمار جهاد
برای این طلاب داوطلب حضور در بیمارستان تنها راه جهاد نیست و حجت‌الاسلام مهدیان به نیازهای دیگری هم اشاره می‌كند كه با این حضور رفع شده است: «از آنجا كه تعداد بچه‌های داوطلب زیاد است و البته تعداد موارد و كارهای مورد نیاز هم زیاد، سعی شده بچه‌ها در حوزه‌های مختلف پخش شوند. برای مثال آخرین اقدام بچه‌های ما این بوده كه در خانه بیمارانی كه در خانه قرنطینه شده‌اند یا در خانه پیرمردها و پیرزن‌ها می‌روند و داوطلبانه خریدهایشان را انجام می‌دهند و سعی می‌كنند كاری كنند كه آنها در خانه بمانند تا سلامتی‌شان تامین شود. بجز این عده زیادی هم در بحث بسته‌بندی و توزیع اقلام بهداشتی مشغول شده‌اند و بالاخره هر كسی یك گوشه از كار را گرفته تا ویروس ریشه‌كن شود.»