بسیاری از برنامهسازان تلویزیون به جای دعوت از سلبریتیها، مردم عادی را سوژه برنامههای خود میکنند؛ اتفاقی که با اقبال مخاطبان همراه است
ستارههای مردمی
تا بوده چهرهها مركز توجه بودند و یك برنامه با آمدن آنها جذاب میشد. به مرور، اما این چهرهها تكراری شدند و حرفهایشان بارها به گوش مخاطب رسید. در تسریع این روند شبكههای اجتماعی اینترنتی هم دخیل بودند، چون ارتباط نسبتا بیواسطهای میان مردم و سلبریتیها برقرار كردند و حتی در بعضی موقعیتها كژكاركرد هم داشتند و به محبوبیت این چهرهها خدشه وارد كردند. موازی با این جریانها و شاید در نتیجه آن، برنامههای تلویزیون رویكرد تازهای را پیش گرفتند. كمی از تمركز صرف روی چهرهها فاصله گرفتند و راوی قصههای مردم شدند. در نتیجه این تغییر، مخاطبان بیش از گذشته در قاب سیما آدمهایی از جنس خود میبینند و همین برایشان جذابیت دارد. مثلا میبینند كسی از جایی كه آنها امروز در آن ایستادهاند، موانع را پس زده، به موفقیت رسیدهاست و... اگر در تلویزیون بعد از انقلاب رد اینگونه برنامهها را بگیریم و اقبال عام را هم در نظر داشته باشیم، میرسیم به مسابقههایی نظیر مسابقه محله و مسابقه كوچك و اگر از دایره مسابقهها كه غالبا شركتكنندگان مردمی دارند نیز خارج شویم، میرسیم به دیگر برنامههایی كه مهمانان و قهرمانانشان مردم هستند و به مرور آنتن بیشتری را گرفتند. ما در اینجا نگاهی به تعدادی از این دست آثار انداختهایم، برنامههایی كه میشود گفت مردم محور هستند.
اشاره كردیم و حتما شما هم دقت كردید تعداد برنامههایی كه مردم در آن نقش اصلی را داشته باشند روز به روز دارد بیشتر میشود و محبوبیت این دست برنامهها هم در حال بالا رفتن است. این اتفاق خوبی است كه بسیاری از برنامهسازان رویش دست گذاشتهاند. در حقیقت بعد از سالها برنامهسازی با محوریت سلبریتیها كه البته همچنان ادامه دارد، مردم عادی راهی به برنامهها باز كردهاند و شدهاند نقش اصلی و عامل جذابیت بسیاری از آنها. تولد یكی از برنامههای محبوب با چنین رویكردی در دهه 80 رخ داد. اوایل دهه 80 بود كه برنامهای با محوریت ازدواج و بررسی مشكلات زوجها روی آنتن رفت و خیلی زود به محبوبیت رسید. شكل و شمایل متفاوت این برنامه و صریح گفتن برخی مسائل زندگی زناشویی با حضور زوجهای درگیر و سعی در شرح و حل مشكل آنها از جمله موارد جذابی بود كه «هزار راه نرفته» را تا سال 88 به فصل پنج رساند و فصل ششم آن را هم بعد از 10 سال روانه كرد. این برنامه را میتوان جزو برنامههای شاخصی دانست كه با مهمانان مردمی روی آنتن رفت و بدون حضور چهرهها به موفقیت رسید. برنامهای كه مسائل مطرح شده در آن ملموس و از جنس مشكلات خانوادگی مردم بود و به این ترتیب میان مخاطبانی كه خود را در قاب تصویر میدیدند، گل كرد.
«دعوت» به زندگی
برخی میگفتند ماه عسلی دیگر است، اما محور اصلی این برنامه رمضانی بیشتر دعوت به سبك زندگی مطلوب و ازدواج بود و مهمانان مردمی آن كه غالبا زوجهای جوان بودند در گفتوگو با مجری - كارشناس برنامه از قصه زندگیشان میگفتند. تاثیرگذاری «دعوت» هم ناشی از همین حضور مردمی و شنیدن قصههایی آشنا و در عین حال جذاب بود كه مخاطب با شنیدنش فاصله چندانی میان خود و آنانی كه در قاب تلویزیون دیده، احساس نمیكرد. این برنامه رمضان امسال هم با همین محور روی آنتن شبكه یك سیما رفت.
مامان باباهای قهرمان
كودك شو هم از آن دست مسابقههاست كه در آن مردم بیش از پیش دیده شدند و حتی گاهی پای شركتكنندگان و برندگان آن در دورههای مختلف به مطبوعات نیز باز شد و در شبكههای اجتماعی مجازی هم دنبالكنندگان بیشتری پیدا كردند. این تفاوت هم به دلیل شیوه متمایز این برنامه برای معرفی شركتكنندگان و طراحی آیتمهای مختلف آن است.
«هزارداستان» واقعی
بعد از ماه عسل به دنیا آمد، ایدهپرداز و كارگردان آن، مریم نوابینژاد همان كسی بود كه بسیاری از سوژهها را به ماه عسل معرفی میكرد. این برنامه سه داستان روایت میكرد و نقطه برجسته آن حضور یك چهره هنری بهعنوان شنونده، مقابل افرادی از جنس مردم عادی بود. در واقع دیگر یك چهره مشهور، سخنور نبود و مردم مخاطب قصه او؛ بلكه او این بار شنونده قصه مردم بود و مقابل آنها مینشست و پرسش میكرد.نوابینژاد،رمضان امسال هم برنامه مکث را با همین محوریت روی آنتن برد.
مردم با «اختیاریه»
برنامه اختیاریه با كارگرادانی مصطفی امامی و تهیهكنندگی و اجرای مرتضی فاطمی هم در فصلی از خود گفتوگوهای متفاوتی را در رمضان 98 جلوی دوربین برد. مهمانان بسیاری از قسمتهای این برنامه در ماه رمضان، آدمهای عادی با قصههای خاص بودند. البته همه این افراد قهرمان نبودند، در میانشان ضدقهرمان هم حضور داشت، مثل قسمتی كه یك آدمربا مهمان برنامه بود، ولی میتوان این برنامه را هم از آن دست آثار به حساب آورد كه به آدمهای ناشناخته و دورمانده از نگاه جامعه نور تاباند تا بیشتر دیده شوند.
تاكسی مردمی
تاكسی كه به دل كوچه و خیابان میزد و چهرهای كه برخلاف بسیاری از برنامهها اینبار جای صندلی مهمان، میزبان و راننده مردمی بود كه سوار این تاكسی میشدند. برنامه بیكرایه هم گرچه مسابقه بود، ولی ساختاری متفاوت داشت و به شركتكنندگان بهای بیشتری میداد و سعی داشت اتفاقا از ویژگی ساده و معمولی بودن شركتكنندگانش به نفع متمایز شدن برنامه بهره ببرد.
«عصر جدید» ما
در مسابقات اصولا شركتكنندگان مردم هستند و اتفاقا اگر برنامهسازی خواسته نوآوری كند از چهرهها برای شركت در مسابقهاش دعوت كرده، اما ماجرای عصر جدید كمی متفاوت است. این برنامه فقط یك مسابقه نیست. بلكه در آن از شرایط دشواری كه یك شركتكننده برای دیدن شدن و رشد در رشتهاش طی كرده نیز گفته میشود. این فرامتن اگر روی نتیجه مسابقه، انتخاب داوران و احساس مردم هم بیتاثیر باشد، دستكم آدمهایی كه تا دیروز از نگاه تحسینگران به دور بودند را به قهرمان و چهره بدل میكند. به بیان دیگر عصر جدید گرچه مسابقه است و از این جهت نمیتوان آن را در رسته برنامههای مردم محور دانست، چون غالب مسابقههای تلویزیونی شركتكنندگان مردمی دارند. اما نگاه و پرداخت آن به زندگی شركتكنندگان و همراهی چند ماهه مخاطبان با آن باعث میشود، برخی از این افراد به قهرمانانی بدل شوند كه از پس زندگی دشواری كه داشتند، برآمدند و خود را به صحنهای با مخاطبان بسیار رساندند.
خانه من و شما
ساخت ریالیتیشوها هم، همراه با این رویكرد مدتی است حسابی باب شده و طرفداران زیادی پیدا كردهاست. یكی از نمونههای آن مستند مسابقه «خانه ما» است كه شركتكنندههایش مردم هستند. این مسابقه را هم به سبب تفاوت ساختار و پرداختش میتوان در دسته برنامههایی آورد كه روایتگر زندگی عادی مردم هستند. در واقع با حضور دوربین مسابقه در خانه افراد، گفتن از ویژگیهای شخصیتی و شغلی آنان و همراهی همه اعضای خانواده با یكدیگر برای برنده شدن باعث میشود مخاطبان احساس نزدیكی بیشتری به فضای این برنامه داشته باشند.
نگاه كوتاه
فرمول یك: برنامه علی ضیا، در شبكه یك سیما در برخی قسمتها خود میزبان مهمانان مردمی بود كه قصههایی جذاب داشتند.
كوله پشتی: از تابستان 83 روی آنتن رفت و از نظر اجرا و موسیقی حال و هوای تازهای میان برنامههای سیما داشت. در «كوله پشتی» هم از مهمانانی دعوت میشد كه یك ویژگی خاص داشتند كه میان آنها آدمهای ناشناخته و مردم عادی هم بودند.
جزر و مد: برنامه جزر و مد كه قبل از ماه عسل با همین حال و هوا روی آنتن شبكه سه سیما میرفت، با سوژههای مذهبی، میزبان مهمانهای غالبا مردمی با زندگیهای متفاوت بود. و...
مردمِ قهرمان، نه كلههای سخنگو
بهزاد عشقی / منتقد سینما و تلویزیون
اگر حضور پررنگتر مردم عادی در برنامههای تلویزیونی را نوعی تغییر رویكرد بدانیم، بههر دلیلی كه اتفاق افتاده باشد واقعا بجا و درست است.
معمولا در خیلی از برنامهها مردم بهعنوان هنرور و حتی سیاهیلشكر حضور دارند كه میتوان برایشان اصطلاح كلههای سخنگو را به كار برد. این اتفاق خوبی نیست و در طول زمان هم كهنه شده است.
این اتفاق تكراری را حتی میتوان در مصاحبههای مردمی هم دید. اما آنجا كه به خود مردم مراجعه میشود، اتفاقهای خوبی میافتد. در این زمینه میشود یك مثال سینمایی زد، در فیلم زیرپوست شهر در سكانس پایانی وقتی نقش طوبی در مصاحبه، حرفهای كلیشهای را كنار میگذارد و از عمق جان حرف میزند، تاثیرگذار میشود. زمانیكه مردم بین زندگی خود و آنچه در سینما و تلویزیون به نمایش درمیآید، شباهتی نبینند، این رسانهها روی آنان تاثیر كمتری خواهد داشت. هر چقدر مردم اندیشه، بغض و صدای خود را در رسانه ببینند و بشنوند، بر شمار مخاطبان افزوده میشود.
همه ما مشتاقیم با روشن كردن تلویزیون، علاوه بر سرگرم شدن، بخشی از واقعیتهای جامعه و دردهای خودمان را ببینیم. اگر چنین نباشد مردم بیشتر به سمت دیگری از جمله فضای مجازی میروند كه آنجا هم مشكلات خاص خود از جمله دروغسازی و فضای كاذب را دارد. اما وقتی تلویزیون قهرمان را از میان مردم عادی پیدا كند و به همه نشان دهد، سریالها و برنامههایش دیدنیتر میشود. مثال آن را بارها دیدهایم، چه در برنامههای مردممحوری كه این روزها روی آنتن هستند و چه در سینما. آثاری كه مردم كوچه و بازار، آدمهای معمولی كه رویینتن و فراانسان نیستند را نشان میدهند معمولا جاودانگی بیشتری دارند.
البته در شیوه بازنمایی مردم در رسانه هم مرز باریكی میان درست و غلط وجود دارد. همانقدر كه تعداد برنامههای خوبی كه بیش از پیش میزبان مردم و راوی قصههایشان هستند، بیشتر شده و مورد توجه قرار گرفتند؛ برنامههایی هم هستند كه از حضور مردم استفاده میكنند، اما همچنان همان برخورد كلیشهای را با آنان دارند. مثلا در برنامه دورهمی مردمی كه روی سن آورده میشوند، گاهی مورد تمسخر قرار میگیرند.
نمیتوان انتظار داشت از این افراد كه برای سرگرمی پا در این برنامه گذاشتهاند، همه بتوانند روی سن حافظ بخوانند و... . در چنین برنامههایی مردم هستند تا برای سلبریتیها دست بزنند، اما همانگونه كه اشاره شد، برنامههایی در گذشته بودند و اكنون هم مثل عصر جدید هستند كه از این حضور، بهره بهتری میبرند.
تلویزیون، آینه مردم
مازیار معاونی/ منتقد تلویزیون و سینما
سلبریتیمحور بودن برنامهها به خودی خود مشكلی ندارد ولی به شرطی كه تعادل در بهكارگیریاش حفظ شود. متاسفانه واژه سلبریتی این روزها بار منفی پیدا كرده است. چهرههای هنری، ورزشی و... كه مورد اقبال مردم است به حفظ ارتباط مردم با رسانه كمك میكنند. در واقع محبوبیت آنان به دیده شدن برنامههای تلویزیونی كمك میكند. پس استفاده از چهرهها اگر در آن زیادهروی نشود، ارزشمند است. اگر تاریخ مسابقات تلویزیونی را در دهههای مختلف نگاه كنید، میبینید برنامههایی كه در آن مردم نقش محوری داشتند، با نوسانهایی همراه بوده است. هر چقدر مردم خودشان را به رسانه نزدیكتر حس كنند و این احساس را داشته باشند كه در جریان روزانه و سالانه رسانه نقش بیشتری دارند، طبیعتا به جایگاه رسانه كمك میكند.
مردم با دیدن اینكه رسانه، آینه خودشان است به آن رجوع بیشتری میكنند. برای مثال برنامه كودكشو چند سالی است از حضور خانوادهها بهره میبرد و مخاطب را با آدمهایی از جنس خودشان آشنا میكند، تفاوتش با مسابقههای تلویزیونی گذشته این است كه به این شركتكنندگان بهای بیشتری داده میشود و مخاطب بیش از گذشته با این افراد و زندگیشان آشنا میشود. در گذشته مثلا شركتكننده مسابقه هفته اگر خیلی اطلاعات داشت و تا آخر مسابقه هم میتوانست چراغهای روشن خود را حفظ كند، نهایتا 40 دقیقه با مخاطبان همراه بود و اسم و تصویر او تا این حد در ذهن بینندهها نمیماند. فرمت برنامهسازی قدیمی بود و گویا شركتكنندگان، آدمهای همشكلی بودند كه دور آقای نوذری میایستادند. باید گفت تغییر این روند طبیعی است. همه حوزهها به مرور پیشرفت میكنند؛ اگر به سریالها و برنامههای تركیبی در دهه 50 و 60 نگاه كنید، نمیتوانید مقایسهای میان آنها با آنچه اكنون هست داشته باشید. به طبع این تغییر روند، روی اینگونه برنامهها هم فكر بیشتری شده و تلاش شده روی چهرههای مردمی بیشتر كار شود. این افراد شهروندان عادی هستند ولی وقتی شانس پیدا میكنند وارد رسانه شوند، باید از حضور آنان در تلویزیون و رسانه رسمی كشور، برای تقویت همذاتپنداری عمومی استفاده بهینه شود. این شهروندمحوری كه این روزها بیشتر باب شده است، رویكرد تازه تلویزیون را نشان میدهد. نمونه دیگر آن را در عصرجدید هم میبینیم كه آدمهایی هر چند با استعدادهای خاص، اما از بطن جامعه را روی صحنه و مقابل دوربین میآورد. در واقع میشود گفت چنین تغییر نگاهی را حتی در مسابقههای تلویزیونی كه پیش از این هم شركتكنندگان مردمی داشتند، میبینیم. در برنامههای دیگری مثل ماه عسل و... هم كه این موضوع نمود بیشتری
داشته است.