پروژه‌های شکست‌خورده

پروژه‌های شکست‌خورده

علیرضا شیخ‌عطار تحلیلگر سیاست خارجی

    تحلیل‌های گوناگونی درباره دلایل برکناری برایان هوک، نماینده آمریکا در امور ایران مطرح شده است. اما واقعیت این است فراتر از این رفت و آمدها، این تغییر حاوی پیام‌هایی است. پیام اول این‌که پروژه فشار حداکثری آمریکا و مجری آن برایان هوک، برخلاف انتظارهای مقامات آمریکایی موفق نبود. هوک برای اجرایی شدن این طرح و هماهنگی با سایر مقامات سیاسی دنیا سفرهای متعددی داشت، اما به صورت غیرمنتظره کناره‌گیری کرد.
این در حالی است که حتی مدتی قبل از این کناره‌گیری، پمپئو و ترامپ و باند آنها این پروژه را موفق می‌دانستند. ادعای موفق بودن این پروژه با عوض شدن ناگهانی مجری آن یک تناقض است. به عبارت روشن‌تر این پروژه موفق نبود، اما چون آنها به لحاظ جنگ روانی همیشه از موفق بودن آن حرف می‌زدند، سناریویی را مبنی بر خستگی برایان هوک و کناره‌گیری او مطرح کردند.
در مورد ناموفق بودن این پروژه، علاوه بر این کناره‌گیری البته دلایل دیگری هم وجود دارد، از جمله اظهارنظروندی شرمن، مذاکره‌کننده ارشد برجام در دوره اوباماست. او هیچ‌گاه اظهارنظر مثبتی درباره ایران نداشت و جایی هم عنوان کرده بود من از ایران و ایرانی‌ها خوشم نمی‌آید. شرمن چندی پیش در یکی از اندیشکده‌های آمریکایی سخنرانی داشت و گفت فشار حداکثری علیه ایران می‌توانست پروژه خوبی باشد، اما نتیجه آن مقاوم‌تر شدن ایران بود.
 زمزمه‌های اعتراف به شکست پروژه فشار حداکثری بر ایران در حالی شنیده می‌شود که از زمان شروع آن، مقامات آمریکایی از موفقیت آن حرف می‌زدند. پمپئو می‌گفت ایرانی‌ها چهلمین سال انقلاب خود را نخواهند دید و در مقاطعی که تظاهراتی در ایران برگزار می‌شد، مقامات آمریکایی وعده سقوط دو تا  سه هفته‌ای نظام جمهوری اسلامی را می‌دادند. با این وصف و با این‌که شدیدترین نوع تحریم و بی‌سابقه‌ترین آنها علیه ایران اعمال شد، جمهوری اسلامی همچنان به راه خود ادامه داد و نفوذ منطقه‌ای خود را که مهم‌ترین عامل نگرانی آمریکایی‌هاست بیشتر کرد.
اما نکته دیگر جایگزینی الیوت آبرامز به جای برایان هوک است. آبرامز از قدیمی‌ترین دیپلمات‌های آمریکایی است که سابقه خاصی در مسائل مرتبط با ایران دارد. او در داستان مک فارلین در اواسط دهه 80 میلادی نقش‌آفرین بود و  او علاوه بر این، یکی از دست‌اندرکاران اصلی کودتاهای آمریکای لاتین بود. آمریکا آن زمان حامی دیکتاتورهای آمریکای لاتین بود و آبرامز هم این شهرت را داشت که با تیپ‌های کودتاچی در کشورهای آمریکای لاتین ارتباط برقرار می‌کرد و تلاش داشت آنها به حکومت برسند.
 هدف آبرامز و پروژه مک فارلین، ایجاد دودستگی در ایران بود، اما این طرح شکست خورد و مجریان آن از جمله آبرامز به کنگره فراخوانده شدند و حتی کار آنها به دادگاه کشیده شد و او مجبور به تحمل محکومیت‌ها و محدودیت‌هایی شد، اما با روی کارآمدن بوش پسر این محدودیت‌ها برداشته شد و او دوباره به وزارت خارجه آمریکا برگشت.  وی  در سال‌های اخیر نماینده آمریکا در امور ونزوئلا بود و بعد از کناره‌گیری هوک، با این بهانه که آبرامز ایران را می‌شناسد و همچنین مسؤول تحریم ونزوئلاست که دوستی نزدیکی با ایران دارد، امور ایران به او واگذار شد.
آبرامز به تندروی علیه ایران معروف است و اعتقاد کاملی به تغییر نظام در ایران دارد. از این رو این انتخاب می‌تواند حاوی این پیام باشد که آمریکایی‌ها در چهار ماه مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده قصد دارند کاری را در مورد ایران انجام دهند. به نظر می‌رسد هدف آنها با توجه به انتخاب آبرامز پیگیری پروژه نفوذ و اختلاف‌افکنی و مزدورپروری است. با این وصف، مجموعه تجارب گذشته نشان می‌دهد این طرح نیز با توجه به عنایات الهی و هوشمندی سیاسی رهبران ایران به شکست منتهی خواهد شد.