تلاش زن جیببر برای اثبات بیگناهی دختر دانشجو
بیگناهی دختر دانشجو که به اتهام سرقت بازداشت شده بود، با ادعای زن جیببر و دستگیری دزدان اثبات شد.
به گزارش خبرنگار جامجم، مریم 35 ساله و معتاد به شیشه با فرار از خانه در دام افراد خلافکار گرفتار گردید و برای گذران زندگیاش کلکسیونی از جرایم را مرتکب شد. اوبه اتهام جیببری در اتوبوس و مترو از سوی پلیس
تحت تعقیب بود تا این که هفته گذشته بازداشت شد. او ابتدا منکر جرایمش بود اما فیلم دوربینهای مداربسته که صحنه سرقتهایش را ضبط کرده بود راز جرایمش را فاش کرد. او با دختر جوان دانشجویی در بازداشتگاه آشنا شد که چند هفتهای میشد به عنوان مظنون در سرقت از خانه پیرمردی پولدار بازداشت شده بود. مریم با شنیدن حرفهای دختر دانشجو متوجه نکته و موضوعی شد؛ یکی از دوستانش به نام مینا با همدستی پسر مورد علاقهاش و مردی دیگر به خانه آن پیرمرد دستبرد زده بودند.
زن جیببر موضوع را به پلیس اطلاع داد و اعلام کرد که سارقان افراد دیگری هستند و این دختر دانشجو بیگناه است. با بررسی این ادعا و دستگیری دو نفر از سارقان، بیگناهی دختر دانشجو ثابت و او آزاد شد.
یکی از دزدان به نام مینا در تحقیقات گفت: درخانوادهای معتاد و خلافکار بزرگ شدم و همین باعث شد معتاد شوم. در رفت و آمدهایم به پاتوق افراد خلافکار، روشهای سرقت، زورگیری، جیببری و گوشی قاپی را یاد گرفتم و با ارتکاب آن هزینه زندگیام را تامین میکردم. چند مرتبه به زندان افتادم و آخرین بار پس از آزادی با شهاب که دزدی خلافکار بود، آشنا شدم. با او و دوستش فرید به خانههای شمال تهران رفته و با تخریب قفل خانهها، طلا و سکه و اموال قیمتی را سرقت میکردیم.
وی افزود: در جریان یکی از سرقتها وارد خانهای شدیم که یک پیرمرد پولدار مبتلا به آلزایمر در آنجا زندگی میکرد. دست وپای او را بستیم و اموال قیمتی، طلا و سکه را از خانهاش سرقت کردیم. او مرا به جای پرستارش اشتباهی گرفت و نام او را صدا میکرد.
با اعتراف او مردی که همدستش بود نیز به سرقتهای سریالی از خانهها اعتراف کرد و دیگر همدست فراریشان هم تحت تعقیب قرار گرفت.
تحت تعقیب بود تا این که هفته گذشته بازداشت شد. او ابتدا منکر جرایمش بود اما فیلم دوربینهای مداربسته که صحنه سرقتهایش را ضبط کرده بود راز جرایمش را فاش کرد. او با دختر جوان دانشجویی در بازداشتگاه آشنا شد که چند هفتهای میشد به عنوان مظنون در سرقت از خانه پیرمردی پولدار بازداشت شده بود. مریم با شنیدن حرفهای دختر دانشجو متوجه نکته و موضوعی شد؛ یکی از دوستانش به نام مینا با همدستی پسر مورد علاقهاش و مردی دیگر به خانه آن پیرمرد دستبرد زده بودند.
زن جیببر موضوع را به پلیس اطلاع داد و اعلام کرد که سارقان افراد دیگری هستند و این دختر دانشجو بیگناه است. با بررسی این ادعا و دستگیری دو نفر از سارقان، بیگناهی دختر دانشجو ثابت و او آزاد شد.
یکی از دزدان به نام مینا در تحقیقات گفت: درخانوادهای معتاد و خلافکار بزرگ شدم و همین باعث شد معتاد شوم. در رفت و آمدهایم به پاتوق افراد خلافکار، روشهای سرقت، زورگیری، جیببری و گوشی قاپی را یاد گرفتم و با ارتکاب آن هزینه زندگیام را تامین میکردم. چند مرتبه به زندان افتادم و آخرین بار پس از آزادی با شهاب که دزدی خلافکار بود، آشنا شدم. با او و دوستش فرید به خانههای شمال تهران رفته و با تخریب قفل خانهها، طلا و سکه و اموال قیمتی را سرقت میکردیم.
وی افزود: در جریان یکی از سرقتها وارد خانهای شدیم که یک پیرمرد پولدار مبتلا به آلزایمر در آنجا زندگی میکرد. دست وپای او را بستیم و اموال قیمتی، طلا و سکه را از خانهاش سرقت کردیم. او مرا به جای پرستارش اشتباهی گرفت و نام او را صدا میکرد.
با اعتراف او مردی که همدستش بود نیز به سرقتهای سریالی از خانهها اعتراف کرد و دیگر همدست فراریشان هم تحت تعقیب قرار گرفت.