یک مضحکه‌ایرانی در سه‌پرده‌فرنگی

مجید علم‌بیگی، بازیگر و کارگردان نمایش «کافی‌شاپی‌ها» در گفت‌و‌گو با «جام‌جم» مطرح کرد یک مضحکه ایرانی در سه پرده فرنگی

یک مضحکه‌ایرانی در سه‌پرده‌فرنگی

مجید علم‌بیگی را به عنوان بازیگر کودک به‌خاطر پیشینه‌ تلویزیونی‌اش می‌شناسیم اما او بازیگر تئاتر است و سال‌ها در انواع نمایش کمدی ایرانی و غیرایرانی بازی کرده است. او همچنین چندین تجربه‌ کارگردانی دارد و این روزها نمایش کافی‌شاپی‌ها را در تالار شماره 3 شهرزاد هرشب ساعت 18و 45دقیقه اجرا می‌کند. این نمایش برداشت آزادی از سه نمایشنامه ویکتور فون بیلو است که به روابط خانوادگی و اجتماعی در شرایط سخت و خشن می‌پردازد. با علم‌بیگی درباره‌ این کار گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

 نویسنده‌ای که انتخاب کرده‌اید شاید کمتر در ایران شناخته شده باشد، دلیل این کار شما چه بود؟
در انتخاب متن نمایشی نام نویسنده یا شهرت ایشان برای من اولویت نیست. هر نمایشنامه‌نویسی چه داخلی و چه خارجی اگر نمایشنامه‌اش برای من به عنوان کارگردان (و بازیگر) جذاب بوده و البته امکان تولید در داخل (باتوجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی) را داشته باشد، برای روی صحنه بردن آن اقدام می‌کنم. کما این‌‌که شکسپیر در کشورمان شناخته شده است و کمدی‌هایش برای من هم جذاب است ولی فعلا امکان روی صحنه بردن آثار ایشان، به لحاظ اقتصادی برای من میسر نیست. 

 چرا متن نویسنده را کار نکرده و آن را اقتباس کرده‌اید؟
واقعیت این است که آقای فون بیلو اصلا نمایشنامه‌ای با عنوان«کافی‌شاپی‌ها» ننوشته است. ایشان قطعات نمایشنامه‌های کوتاه نوشته و من سه قطعه نمایشی ایشان را که به نوعی از لحاظ مکانی (یعنی محل خوردن و نوشیدن که حتی می‌توانسته در منزل باشد) مشترک بوده‌اند را در نظر گرفته و با تغییراتی همه را به یک مکان که همان کافی‌شاپ باشد، منتقل کردم. یعنی پرسوناژهایی هم به متن اضافه کردم و نام نمایشنامه را «کافی‌شاپی‌ها» گذاشتم.

 فکر نمی‌کنید در اقتباس شما فضا، روابط و حتی زبان کاملا ایرانی شده باشد؟
بله. به نظر خودم این حُسن کار است. اگر شما این موضوع را هنگام تماشای این تئاتر درک و دریافت کرده‌اید، پس معلوم است من از عهده کاری که قصد انجام آن را داشته‌ام، برآمده‌ام. یعنی بدون آداپته کردن متن، یک فضای تئاتری قابل درک و لمس برای تماشاگر ایرانی ایجاد کرده‌ام.

 اخلاق در کمدی به چه میزان باید رعایت شود که از ابتذال و رکاکت دور بماند و شما چقدر در این زمینه تلاش کرده‌اید؟
بگذارید برای پاسخ به این پرسش شما از یک مثال استفاده کنم؛ اخیرا جایی خواندم که در دوره مسئولیت یکی از مدیران در بخش نظارت بر انتشار کتاب، آن مدیر محترم دستور داده بوده که هر جا جمله «روی هم رفته» (به معنای درمجموع و درنهایت) در هر کتابی و با هر موضوعی، وجود داشت باید حذف شود. فارغ از شوخی یا جدی بودن این حکایت، می‌خواهم بگویم گفتن بعضی کلمات که موجب ابهام و ایهام در درک و دریافت مخاطب می‌شود و درواقع دوپهلو از تکنیک‌های ایجاد شوخی و خنده در کمدی است. ولی این کار حرکت در لبه تیغ است و کوچک‌ترین لغزشی در ایجاد این نوع شوخی، باعث افتادن در چاله رکاکت می‌شود. من در ایجاد موقعیت‌های کلامی از تکنیک‌هایی که عرض کردم، استفاده و سعی کردم که کار دچار غلتیدن در رکاکت و ابتذال نشود. از آنجا که در تئاتر کمدی خنده تماشاگران باعث ترغیب بازیگران به گفتن کلمات  یا انجام اعمالی می‌شود که باعث خنده بیشتر تماشاگران شود (یکی از خطرات برای تئاتر کمدی) و بازیگران به فکر بداهه‌پردازی می‌افتند که این ذات تئاتر کمدی است. من به عنوان کارگردان پس از هر اجرا به خودم و سایر بازیگران توصیه‌های لازم را می‌کنم. البته این پرسش شما مرا به فکر انداخت که باز هم بازنگری و مراقبت بیشتری در کار داشته باشم. در ایجاد کمدی موقعیت هم ابدا به سمت ابهام و ایهام و دوپهلویی عمل نرفتم و در آخر باید بگویم یک کمدی فاخر به هیچ عنوان نباید خط‌قرمز‌های اخلاقی جامعه خودش را زیر پا بگذارد.

 چرا تالار کوچک شهرزاد را مناسب برای کمدی خود دیده‌اید درحالی که اکثر کمدی‌ها در تالار‌های بزرگ با تماشاگران بسیار مواجه می‌شوند؟
در همین پردیس تئاتر شهرزاد دو سالن بزرگ هم موجود است. ولی به نظرم برای اجرای کافی‌شاپی‌ها همین سالن با این مختصات مناسب بود. اگر من می‌خواستم مثلا یک کمدی با ۳۰ پرسوناژ و دکور سنگین کار کنم به سالنی چند برابر وسیع‌تر (از لحاظ صحنه) از سالن شماره ۳ شهرزاد نیاز داشتم. 

 آنچه اجرا کرده‌اید، چقدر مضحکه و چقدر کمدی‌است؟
با آن‌که سال‌هاست انواع کمدی ایرانی و فرنگی را کار می‌کنم و معانی این دو کلمه را می‌دانم ولی برای پاسخ به این پرسش شما باز هم در دو سه فرهنگ لغت از جمله دهخدا و معین مداقه کردم و به همان نتایج قبلی خودم رسیدم.  یعنی مضحکه ترجمه فارسی کمدی است که در این صورت همان‌طور که در اعلان‌های این تئاتر مشخص است «کافی‌شاپی‌ها» یک تئاتر کمدی است یا می‌توانیم مثلا بگوییم؛ «کافی‌شاپی‌ها، یک مضحکه در سه صحنه. اما اگر منظور شما از مضحکه صرفا مسخره‌گری، لوده‌بازی و دست انداختن دیگران و... باشد (مانند بعضی از برنامه‌های تلویزیونی که بازیگران را به شکل اشخاص شناخته‌شده و مشهور درآورده و نقص فیزیکی آنها را مورد تمسخر قرار می‌دهند.) به عنوان کارگردان ابدا به این سمت نرفته‌ام و قصدم یک کمدی معناگرا است.

 برای هماهنگی و ایجاد فضای شاد چقدر تمرین کرده‌اید؟
من همیشه به بازیگران می‌گویم در ایجاد لحظه کمدی، صدم ثانیه مهم است. کلمه‌ای جابه‌جا شود یا لحظه‌ای عملی، دیرتر یا زودتر انجام بگیرد آن لحظه کمیک مورد نظر نابود می‌شود.

 بازیگران جوان و ناشناخته‌اند، آیا از یک دوره آموزش بازیگری تئاتر جذب کار شده‌اند؟
البته همه بازیگران جوان (به معنای کم‌سابقه) نیستند. ولی بازیگرانی که هم به لحاظ سنی و هم به لحاظ سابقه جوان هستند از طریق تست، استعدادیابی شده‌اند. چند نفر از هنرجویان بازیگری خود من هم هستند و چند نفر هم دانشجوی بازیگری.

 در اجرای کمدی علاوه‌بر طراحی لباس‌های رنگارنگ در القای فضای شاد از یک طراحی صحنه‌ نسبتا شلوغ و متنوع استفاده می‌شود، چرا نسبت به طراحی صحنه غفلت شده است؟
خب انواع کمدی وجود دارد. چه‌ کمدی ایرانی (مجالس تقلید و تخت حوضی) و چه کمدی فرنگی (کمدیا دل آرته، واریته، کمدی بوف، به نوعی ابزورد هم جزو کمدی‌ها شاید محسوب شود، کمدی سیاه، کمدی تراژدی و...) که شما هم کاملا در جریان این انواع هستید. به نظر من در همه این نوع کمدی‌ها نمی‌شود با قطعیت حکم صادر کرد که حتما باید از لباس‌های رنگارنگ و طراحی صحنه و دکور شلوغ استفاده شود. هرنوع کمدی به‌ویژه کمدی معنا گرا ممکن است از ایده‌های طراحی صحنه و لباس خودش پیروی کند. کما این‌که رنگ لباس‌ها در تئاتر «کافی‌شاپی‌ها» تنوع کافی دارد. در مورد دکور هم من قائل به دکور سنگین در هیچ‌کدام از تئاترهای خودم نیستم. یک دلیل این‌که فرض را بر این می‌گذارم این تئاتر شاید بنا باشد که در شهر یا کشور دیگری اجرا شود، پس حمل و نقل یک طراحی صحنه شلوغ و پر هزینه و سنگین چگونه خواهد بود، حال آن‌که همین دکور المانی که در واقع قراردادی بین تماشاگر و تئاتر است، مورد قبول تماشاگر قرار می‌گیرد. مخاطب به‌راحتی می‌پذیرد که بیننده یک کافی‌شاپ است. در مرحله بعد حتی اگر ما می‌خواستیم طراحی صحنه سنگین هم داشته باشیم، عملا در سالنی که همزمان و پشت‌سر هم تا پنج سئانس تئاتر‌های مختلف اجرا می‌شود، هیچ محلی هم برای دپوی دکور هریک موجود نیست و جمع‌آوری و دوباره چینش آن هم ممکن نیست؛ غیرممکن می‌نمایاند. حالا من از موارد اقتصادی طراحی صحنه و دکور هم سخنی به میان نمی‌آورم.

 چرا در استفاده از وسایل صحنه و غذا‌ها و ظروف به واقعگرایی و باورمندی آنها بی‌توجه بوده‌اید؟
به نظرم باورمندی مخاطب بستگی به قراردادی است که از ابتدا با گروه تئاتر می‌بندد. از نظر من مهم فضا‌سازی است که توسط کارگردان و با انتقال به بازیگران و از طریق بازیگران به تماشاگران باید انجام بپذیرد و اگر درست انجام شود، مخاطب خواهد پذیرفت. من سعی کردم در اجرا این تهدید و تحدید را به فرصت تبدیل کرده و با استفاده از همین آکسسوار تقریبا فانتزی، لحظات کمیک هم ایجاد کنم.

حس نمی‌کنید موسیقی بخش تعویض صحنه‌ها بیشتر از آنچه برای کمدی بزرگسالان باشد، برای یک کار کودک است؟
شاید این طور باشد. موسیقی‌ها انتخاب خودم است. شاید به دلیل این‌که من تئاتر کودک هم کار می‌کنم، ناخودآگاه به سمت این موسیقی کشیده شده باشم. ولی این را بگویم این موسیقی‌ها را من با توجه به فضای تئاتر کافی‌شاپی‌ها از اینترنت جست‌وجو کردم و کل موسیقی‌های کار را از سایت‌هایی انتخاب کردم که مربوط به موسیقی بزرگسالان است. برای من حالت فانتزی و شاد موسیقی‌ها مهم بوده و در هنگام انتخاب موسیقی‌ها آگاه بودم که تئاترمان کمدی و برای بزرگسالان است.

 آنچه اقتباس کرده‌اید بیشتر ایرانی می‌نماید اما بازیگرانش تاکید می‌کنند غربی‌اند و اسم‌های‌شان دال بر این قضیه است، آیا این تناقض نیست؟
نه‌تنها این نکته را حس می‌کنم، بلکه از این که مخاطب هم این نکته را حس کند، خوشحال می‌شوم. دیگر این‌که فقط در صحنه سوم و بنا به مقتضیات نمایش باید چهار نفر از پرسوناژها اسم می‌داشتند. اگر این نمایشنامه آداپته بود، خب کاملا باید اسامی هم ایرانی می‌شد. ولی وقتی که اقتباس است، به نظرم باید روح ایرانی در آن دمیده شود در عین حال که مخاطب متوجه باشد اصل نمایشنامه فرنگی است. مورد بعد این که خیلی از لحظات کمیک با همین فرنگی بودن کار قابل ایجاد بوده است و باید بگویم که من اصلا به دنبال جغرافیای خاص و زمان خاص نبوده‌ام ولی اگر اسامی ایرانی استفاده می‌کردم این جغرافیا و شاید زمان خاص از آن مستفاد می‌شد. در ضمن خود تناقض و تضاد به نوعی کمدی هم ایجاد می‌کنند.

 چرا در این سه صحنه خشم و خشونت قالب بر شادی و روابط خانوادگی و اجتماعی می‌شود؟
به دلیل این که بشر‌ها به جای این که از لحظات در کنار هم بودن شاد باشند، سعی در عیب‌پوشی هم کنند و کمی گذشت داشته باشند، فقط به خود و منافع خودشان فکر می‌کنند. حتی در جامعه کوچکی مثل خانواده و به‌ویژه زن و شوهرها. این متاسفانه مشکل کنونی جوامع بشری است. کافی است نگاهی به آمار طلاق بیندازیم. نگاهی به کسب و کار‌های شراکتی بیندازیم که چقدر موفق است و آمار ورزش‌های تیمی هم که دارید. همین روابط در واقع از بیرون و در ابتدا شاید خنده‌دار به نظر برسد ولی وحشتناک است که این به نوعی مفهوم گروتسک است.

در صحنه سوم معلوم نمی‌شود که حقیقت با خانواده آلیسون است یا والر، این مشکل در شیوه‌بازی است یا متن گویای مطلب نیست؟
اگر شما چنین دریافتی داشته‌اید این مربوط به شیوه بازی یا الکن بودن متن نیست، در تمام صحنه‌های «کافی‌شاپی‌ها»و در پایان هر صحنه هر مخاطبی می‌تواند هر برداشتی از آن صحنه داشته باشد و حق را به طرفی بدهد. شما ببینید این دو خانواده برای سالگرد پنجمین سال آشنایی خود جشن گرفته‌اند و در اول کار بسیار با یکدیگر صمیمی هستند ولی بعد بر سر یک تکه خیلی کوچک شیرینی به ستیزه برمی‌خیزند. خب معلوم است که این ماجرا نمی‌تواند تقصیر یک شخص باشد، بلکه مقصر شرایط جامعه و سرپرست جامعه‌ای است که این اشخاص در آن رشد کرده‌اند. حتی حاضر نیستند در حد چند گرم شیرینی، نسبت به هم گذشت داشته باشند.

 در شرایط فعلی اجرای کمدی برای مردم چه کارکرد و مفهومی دارد؟
تئاتر کمدی در هر شرایطی برای مردم مناسب است. بشر بدون شادی حتی از عهده غمگین بودن هم برنخواهد آمد.

تئاتر کودک هنوز در اولویت
من در زمینه تئاتر کودک فعالیت بسیاری داشته‌ و همچنان در این زمینه فعالیت دارم. همین امسال یک متن خارجی با ترجمه آقای فواد عباچی و خودم از زبان ایتالیایی(که به صورت کتاب چاپ هم شده است) به نام «سطل آشغال فراموش‌شده» نوشته فرانکو زافانلا را کارگردانی و بازی کردم. تئاتر دیگری به نام «برّه ناقلا» آماده اجرا دارم و نمایشنامه «گنجی در خانه» نوشته فرانکو زافانلا را برای تالار هنر در حال پیش‌تولید دارم.

سحر سلطانی - گروه فرهنگ و هنر