کورس دانش‌آموزان با مرگ

تصادف دانش‌آموزان موتورسوار در یکی از روستاهای نیکشهر سه قربانی گرفت

کورس دانش‌آموزان با مرگ

«آرزوهای هر سه دانش‌آموز، فقط به خاطر نبود مدرسه در روستای محل زندگی خود زیر خاک دفن شد.»

این را یکی از بستگان بهنام و بهروند رشیدپور و فرشید بلوچ می‌گوید. این سه پسرنوجوان، روز سه‌شنبه و هنگام بازگشت از مدرسه خود در دهستان چاهان در شهرستان نیکشهر سیستان‌وبلوچستان با موتور تصادف ‌کردند و جان خود را از دست دادند. به‌گفته اهالی روستا، این اولین بار نیست ‌که چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد و پیش از این نیز دانش‌آموزان دیگری دچار آسیب‌دیدگی شده بودند. 
از بهنام و بهروند و فرشید که تمام زندگی و رفاقت‌شان با هم بود، حالا فقط یک قاب عکس مانده و دفتر و کتاب‌هایی ‌که‌ گوشه‌ای از خانه افتاده است. هر سه نوجوان، اهل روستای کوراندپ بودند و در کلاس اول راهنمایی درس می‌خواندند. بهنام و بهروند که برادر ناتنی بودند، 14 سال‌شان بود و فرشید هم 15 سال داشت.
اسماعیل شاهوزهی، یکی از بستگان این سه نوجوان در مورد نحوه وقوع حادثه به جام‌جم می‌گوید: «بهنام، خواهرزاده من بود و بهروند و فرشید هم پسرخاله‌ام بودند. قبل از توضیح در مورد حادثه، کمی از وضعیت روستای‌مان بگویم تا متوجه شوید چرا بچه‌ها جان‌شان را این‌قدر راحت از دست دادند. در روستای کوراندپ، بیش از 300 خانوار زندگی می‌کنند و در روستا ما مدرسه راهنمایی و دبیرستان نداریم. برای همین، بچه‌ها برای ادامه تحصیل باید حداقل 10 کیلومتر از محل زندگی خود دور شوند. بهروند، بهنام و فرشید در مدرسه راهنمایی شهید رجایی در دهستان چاهان درس می‌خواندند که با کوراندپ 10 کیلومتر فاصله دارد. آنها یک سرویس مدرسه هم داشتند که در کارش منظم نبود و برای همین بچه‌ها مجبور بودند با استفاده از موتورسیکلت، خودروهای عبوری، بارکش یا هر وسیله دیگری به مدرسه بروند و برگردند.»
دایی بهنام ادامه می‌دهد: «روز حادثه، بچه‌ها بعد از تعطیلی مدرسه سوار موتورهای‌شان شدند تا به خانه برگردند. بهنام و بهروند سوار یک موتور و فرشید هم سوار یک موتور دیگر بود. بهنام و بهروند پس از سوار شدن به موتورشان با موتور سوار دیگری کورس ‌گذاشتند و از فرشید جلو افتادند. وقتی بهنام و بهروند به نزدیکی خانه خود رسیدند با موتورسواری که کورس گذاشته بودند، جروبحث‌شان می‌شود. آنها می‌گفتند ما زودتر به خط پایان رسیدیم و بهنام و بهروند هم همین حرف را می‌زدند. همانجا دوباره تصمیم گرفتند کورس بگذارند تا برنده مشخص شود و دوباره با سرعت زیاد به سمت دهستان چاهان حرکت‌ کردند. آن هم در شرایطی‌که فرشید هم از روبه‌رو در حال آمدن بود و گویا او هم با موتور‌سوار دیگری کورس‌ گذاشته بود. در همین حین، ناگهان بهنام و بهروند با فرشید که از روبه‌رو می‌آمد، شاخ به شاخ شدند. فرمان‌های موتورها در هم قفل شد و تعادل‌شان را از دست دادند. از بین چهار موتوری که با هم در کورس بودند، سه موتور دچار حادثه شدند. متاسفانه بهنام و فرشید به علت شدت ضربات بلافاصله فوت‌ شدند. بهروند هم به بیمارستان منتقل شد و با این‌که ظاهرا حالش خوب بود و صحبت می‌کرد اما زمانی‌که خانواده‌اش او را برای عکسبرداری بردند، ناگهان حالش بد شد و جان سپرد. یک نفر هم همراه فرشید بود که او در بیمارستان بستری است و حالش هم خوب نیست.»
آن‌طور که شاهوزهی توضیح می‌دهد، خود او هم برای تحصیل در دوران راهنمایی مجبور بود به دهستان چاهان برود و در همین مسیر هم یک‌بار سرش به‌شدت آسیب دید و سه روز در بخش آی‌سی‌یو بیمارستان بستری بود. او با گله می‌گوید؛ آن زمان هم سرویس مدرسه مرتب نمی‌آمد و با پای پیاده یا استفاده از ماشین‌های عبوری مسیر بین مدرسه و خانه را طی می‌کردند: «درد بزرگ ما این است که چرا روستای ما با این جمعیت زیاد، نباید یک مدرسه راهنمایی داشته باشد. این بچه‌ها نابالغ هستند و وقتی موتور دست‌شان می‌دهیم، معلوم است که حادثه‌ساز می‌شود. باعث و بانی این حادثه فقط آموزش‌و‌پرورش است. یکی از دبیران ‌که به مراسم ختم آمده بود، می‌گفت این حادثه باز هم تکرار خواهد شد. من هم با این شرایط درس خواندم و لیسانس گرفتم. الان هم معلم خرید خدمتم، بدون هیچ حقوقی. خدا رحمت‌ کند خانم مریم رئیسی را که با هزار بدبختی کلی زحمت کشید تا توانست یک مدرسه راهنمایی دخترانه را پایه‌ریزی کند. بنده خدا حتی تا تهران هم رفت تا مجوز بگیرد. از وقتی خانم رئیسی فوت شد، ساخت مدرسه راهنمایی دخترانه هم به حال خودش رها شد. الان 160 دختر و پسر در مقطع ابتدایی در کوراندپ مشغول تحصیل هستند. 19 نفر هم در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کنند اما بقیه به‌دلیل مشکلات موجود ترک تحصیل‌ کرده‌اند.‌»

 بهنام نابغه بود
او آهی از سر حسرت می‌کشد و در مورد خواهرزاده‌اش که نابغه‌ای بود‌، می‌گوید: «امید زیادی به بهنام داشتم و می‌خواستم پزشک شود. معلمانش تا مرا می‌دیدند، می‌گفتند اسماعیل، اجازه نده خواهرزاده‌ات درسش را رها کند. بهنام می‌گفت دایی من یک‌بار صفحه قرآن را بخوانم، در ذهنم ثبت می‌شود. او جزء سی‌ام قرآن را از حفظ‌ داشت. در تمام مقاطع تحصیلی، معدلش 20 و کلی لوح تقدیر گرفته بود. بهنام من یک نابغه بود اما متاسفانه آرزوهایش را با خود به گور برد. خواهرم با دست‌‌دوزی و خیاطی می‌خواست بچه‌اش را به جایی برساند اما آموزش‌و‌پرورش با نساختن مدرسه برای روستا، او را از ما گرفت.»

واکنش آموزش‌و‌پرورش به حادثه
یکی از مسئولان روابط عمومی آموزش‌‌و‌پرورش نیکشهر در واکنش به این حادثه با بیان این‌که امکانات‌ کافی برای احداث مدرسه در هر روستایی وجود ندارد، گفت: «آمار دانش‌آموزان پسر به‌حدی نیست که کد مدرسه متوسطه اول یا متوسطه دوم به آنها تعلق بگیرد. کد مدرسه متوسطه اول دخترانه داریم، ولی آمار دانش‌آموزی پسرانه به شکلی نیست که بتوان این کد را تعلق داد. ضمن این‌که در روستای مرکزی چاهان یک خوابگاه و مدرسه شبانه‌روزی وجود دارد و این دانش‌آموزان می‌توانستند آنجا اسکان یافته و تحصیل‌ کنند و همچنین با سرویس مرکزی به روستای‌شان بروند و دوباره برگردند اما با اختیار خود تصمیم‌ گرفتند این کار را انجام ندهند. بحث دیگر این‌که این اتفاق خارج از مدرسه و وقت آموزش رخ داده است. دانش‌آموز تا زمانی‌که در مدرسه باشد، مسئولیت او به عهده آموزش‌و‌پرورش است و پس از خروج از مدرسه، مسئولیت او به‌عهده والدین خواهد بود.»

لیلا حسین‌زاده - گروه حوادث