سفرنامه حج
یک دل و دو دلبر
رسیده ام به مسجد ذوقبلتین، ذو یک کلمه است که صفتساز است، مثل ذوالفقار، ذوالجناح. صفت تملکی میدهد. ذوقبلتین یعنی مسجدی دارای دو قبله! ذوقبلتین مسجدی است دارای دوقبله، مسجد سفید یکدست است با معماریای شبیه به مسجد قبا. دیوارها از کمر تا به پایین سنگ شکلاتی رنگی دارد، کودک درونم مسجد را تشبیه میکند به یک کیک سفید بزرگ خامه ای، کودک درونم را ساکت میکنم و به همان سفید یکدست مرمری رضایت میدهم.
مسجد خلوت است، مثل قبا مشتری ندارد، اما از قبا خنک تر و خوشبوتر است، محراب از دور قامت افراشته به کرشمه و تغزل... بلندبالاست و فریبا...با تم سفید که از کرم کاراملی به سفید
پر رنگ در رفت و آمد است. به خودم میگویم خب این یک قبلهاش، قبله دیگرش کو؟ مستخدم مسجد که صورتی گندمگون دارد کار گوگل را میکند. از راه میرسد و صدوهشتاد درجه آن طرف تر از قبله یک قاب توی سقف نشان میدهد و میگوید هذه قبله الاول الی
مسجد الاقصی و هذه (اشاره میکند به محراب جوان) الی کعبه االکریم! چه ذوقی میکنم از کشف! و انگشت میگزم به حیرت! توی تاریخ خوانده بودم که قبله عوض شده ولی نه دیگر اینقدر! گفتم تاریخ! شما همینطور که دارید از دیدن این تصاویر کیف میکنید من قطره چکانی قصهاش را توضیح بدهم! جانم برایتان بگوید، اوایل اسلام یهودیهای مدینه کلی طعنه و کنایه به رسول ما انداختند که بفرما این چه دینی است که چوپان یتیم مکی آورده که قبله مستقل ندارد، کلی تیکه شنیده، کلی حرف وحدیث، مثل اینکه بگویند این چه بنگاه مسکنداری است که خودش خانه ندارد؟ خدا که دیده عزیز کردهاش دارد اذیت میشود یک جوری می گذارد توی کاسه یهودیها که انگشت به دهان می مانند. قبله میچرخد آنهم نه یک ذره دو ذره، صد و هشتاد درجه! یهودیها کنف می شوند، دور حضرت موسی علیه السلام بگردم که پیروانش فقط پوستهای از دینش را گرفتند و بگذریم...کعبه میشود قبله گاه مسلمین جهان، کعبه را میگویند پدر گرامیمان آدم ابوالبشر ساخت... ابراهیمخلیلا... تعمیرات اساسیاش کرد و مردم جهان را فراخواند به آیین حج، همین حجی که رودخانهای خروشان است و تا اکنون جاری و گوارا... سلام میدهم به بیت المقدس... افسوس میخورم چرا چفیه فلسطینیام را ننداختهام... ثواب زیارت مسجد را دو قسمت میکنم، نیمش را تقدیم میکنم به سید حسن نصر ا... نیمش را به حاج احمد متوسلیان نازنین...امیر کریمی توی ذهنم میخواند: یه مسجد میون دوتا مثلث اسیره.....
مسجد خلوت است، مثل قبا مشتری ندارد، اما از قبا خنک تر و خوشبوتر است، محراب از دور قامت افراشته به کرشمه و تغزل... بلندبالاست و فریبا...با تم سفید که از کرم کاراملی به سفید
پر رنگ در رفت و آمد است. به خودم میگویم خب این یک قبلهاش، قبله دیگرش کو؟ مستخدم مسجد که صورتی گندمگون دارد کار گوگل را میکند. از راه میرسد و صدوهشتاد درجه آن طرف تر از قبله یک قاب توی سقف نشان میدهد و میگوید هذه قبله الاول الی
مسجد الاقصی و هذه (اشاره میکند به محراب جوان) الی کعبه االکریم! چه ذوقی میکنم از کشف! و انگشت میگزم به حیرت! توی تاریخ خوانده بودم که قبله عوض شده ولی نه دیگر اینقدر! گفتم تاریخ! شما همینطور که دارید از دیدن این تصاویر کیف میکنید من قطره چکانی قصهاش را توضیح بدهم! جانم برایتان بگوید، اوایل اسلام یهودیهای مدینه کلی طعنه و کنایه به رسول ما انداختند که بفرما این چه دینی است که چوپان یتیم مکی آورده که قبله مستقل ندارد، کلی تیکه شنیده، کلی حرف وحدیث، مثل اینکه بگویند این چه بنگاه مسکنداری است که خودش خانه ندارد؟ خدا که دیده عزیز کردهاش دارد اذیت میشود یک جوری می گذارد توی کاسه یهودیها که انگشت به دهان می مانند. قبله میچرخد آنهم نه یک ذره دو ذره، صد و هشتاد درجه! یهودیها کنف می شوند، دور حضرت موسی علیه السلام بگردم که پیروانش فقط پوستهای از دینش را گرفتند و بگذریم...کعبه میشود قبله گاه مسلمین جهان، کعبه را میگویند پدر گرامیمان آدم ابوالبشر ساخت... ابراهیمخلیلا... تعمیرات اساسیاش کرد و مردم جهان را فراخواند به آیین حج، همین حجی که رودخانهای خروشان است و تا اکنون جاری و گوارا... سلام میدهم به بیت المقدس... افسوس میخورم چرا چفیه فلسطینیام را ننداختهام... ثواب زیارت مسجد را دو قسمت میکنم، نیمش را تقدیم میکنم به سید حسن نصر ا... نیمش را به حاج احمد متوسلیان نازنین...امیر کریمی توی ذهنم میخواند: یه مسجد میون دوتا مثلث اسیره.....
تیتر خبرها
-
حق با دولت است یا مجلس؟
-
قسمنامهای برای آرمانشهر والیبال
-
مشق قهرمــانــی
-
فیـلــم ممنوعه!
-
غارتگران سفره مردم پای میز محاکمه
-
فرزندپروری «در كنار هم»
-
رباتها در اردوی آمادهسازی
-
پنالتیهای گل شده!
-
یک دل و دو دلبر
-
تفنگت را زمین مگذار!
-
حمیده عباسعلی: رزمیكار باید جنگنده باشد
-
غارتگران سفره مردم پای میز محاکمه
-
پرواز را به خاطره بسپار !