گفتوگو با لوریس چكناواریان، رهبر اركستر و آهنگسازی كه بهعنوان سفیر صلح ایران به سازمان ملل متحد پیشنهاد شده است
ساز صلح را کوک میکنم
خبر همه جا منتشر شد. لوریس چكناواریان، رهبر اركستر و آهنگساز ایرانی سفیر صلح در ایران به سازمان ملل متحد پیشنهاد شده است. او در نشستی كه به همین مناسبت برگزار شده، گفته است: هیچكس نمیتواند صلح را در این جهان برپا كند، ولی میشود با فرهنگ و عشق به صلح رسید و این فرهنگ و عشق است كه ضد اسلحه است و ما در كشور ایران با وجود شعرا و عالمان زیادی كه داشتیم، میتوانیم بگوییم كشوری صلح طلب هستیم و امیدوارم با كمك به من و دست در دست هم، بتوانیم نماینده خوبی برای ایران باشیم. همین خبر كوتاه و حرفهای چكناواریان بهانهای شد تا با او درباره جنگ و صلح حرف بزنیم و ببینیم چه نگاهی به این پدیدههای مهمی كه همیشه انسان درگیرش بوده، دارد. از نكات عجیب و جالب حرفهای چكناواریان هم میتوان به این نكته اشاره كرد كه او میگوید حتی حاضر نیست برای عشق هم بجنگد!
وقتی با چكناواریان درباره مسؤولیت تازهای كه قرار است بر عهده بگیرد حرف میزنیم، میگوید به این كار افتخار میكند و خوشحال است كه میتواند در یك كار فرهنگی جهانی بهعنوان نماینده ایران حضور داشته باشد. او در این باره توضیح میدهد: خوشحالم كه میتوانم در كار فرهنگی كه با نیت صلح و دوستی انجام میشود، نقشی داشته باشم. حالا منتظر تایید سازمان ملل هستیم تا بعد برویم سراغ وظایفی كه بر عهدهام خواهد بود.
او اظهار میكند: همیشه فرهنگ، هنر و موسیقی سه عامل مهمی بودهاند كه من را در زندگی هدایت و مسیرم را مشخص كردهاند. طبعا هم خوشبختی و سعادت مردم هر جامعهای به این سه مهم بستگی دارد. ما هم برای فرهنگسازی در جامعه ایران باید دنبال تقویت این سه مورد مهم باشیم و بدانیم كه هر قدر آهنگسازان بهتر و بیشتری داشته باشیم، پیشرفت جامعه، برقراری صلح و دوستی و معرفی ایران به جهان كار راحتتری خواهد بود.
ماجرای موسیقی در آلمان و اتریش
حالا سوال دیگری مطرح میشود. آیا واقعا موسیقی میتواند جامعه را در این حد تغییر دهد؟ چكناواریان در این باره میگوید: ما در ایران شاعر و هنرمند بزرگ زیاد داریم، هم در گذشته ایران و هم امروز، اما آنطور كه باید آنها را به جهان معرفی نكردهایم. مسلما تا دنیا ما را نشناسد نمیتوانیم ارتباط درستی با آنها برقرار كرده و تصویر درستی از فرهنگ و هنر ایرانی به آنها ارائه كنیم.
او همچنین اظهار میكند: موسیقی تاثیر مهمی در روحیه مردم یك جامعه دارد، در كشورهایی مثل آلمان و اتریش سالها روی موسیقی كه مردم میشنوند كار شد تا میزان خشونت در جامعه كم شود. پس موسیقی میتواند بهترین ابزار برای ایجاد صلح باشد.
این آهنگساز تاكید میكند: فرهنگ و هنر بیش از هر ابزار دیگری میتواند صلح را برای بشر رقم بزند. در واقع فرهنگ میتواند ناجی بشر باشد، نه قدرت و پول و ارتش. حالا كشورها همه ارتش نظامی دارند، یكی دیگری را شكست میدهد و دفعه بعد از همان شكست خوردهها شكست میخورد. همین موضوع نشان میدهد تا زمانی كه هر كشوری یك ارتش فرهنگی نداشته باشد، نمیتوان به صلح و آرامش امیدوار بود.
چكناواریان میافزاید: هنر و بهخصوص موسیقی و تقویت این موارد میتواند ما را به صلح برساند. از این رو معتقدم تا ارتش فرهنگی در جهان تشكیل نشود، صلح وجود نخواهد داشت.
صلح، ناشناخته بزرگ
چكناواریان معتقد است، نوشتن و كار كردن برای صلح خیلی دشوار است. چون ما نمیدانیم صلح چیست. او حرفش را اینطور توضیح میدهد: در تاریخ زندگی بشر هیچ وقت طعم صلح را نچشیدهایم. صلح یكی از چیزهایی است كه همیشه حرفش هست، اما ما خودش را ندیدهایم.
او میگوید: صلح واقعی عشق است. اگر عشق میان آدمها نباشد صلح هم نیست. كسی كه عشق را بشناسد نمیجنگد. آدم عاشق چرا باید بجنگد؟ مینشیند شعر میگوید، آهنگ میسازد و...
خب حالا چه كسی بهتر از لوریس چكناواریان برای اینكه صدای صلح ایرانی را به گوش جهان برساند؟ مردی كه معتقد است حتی برای عشق هم نباید جنگید، باید تلاش كرد، ساخت، شعر گفت و موسیقی شنید.
جنگ بیجنگ
ماجرای پیچیده زندگی بشر، جنگ و صلح است. قصهای بی پایان و پرغصه. وقتی درباره این موضوعات با چكناواریان حرف میزنم و از او میپرسم تا به حال برای چه چیزهایی در عمرش جنگیده، پاسخ جالبی میدهد. كمی فكر كرده و میگوید: برای هیچ... با تعجب میگویم مگر میشود و او تاكید میكند كه هرگز برای چیزی نجنگیده، تلاش كرده و زحمت كشیده اما جنگ نه... میپرسم حتی برای عشق و او پاسخ میدهد: عاشق كه نباید بجنگد، عشقی كه بخواهی برایش بجنگی به درد نمیخورد. عشق یا هست یا نیست. جنگیدن برایش فایدهای ندارد. برای عشق میشود مرد، میشود تحمل كرد، میشود بهترینها را آرزو كرد، اما جنگ نه. هرگز نباید برای عشق جنگید.
او میگوید: فعلا امیدی هم به پایان جنگهای بشر نیست، جنگی كه دو فرزند حضرت آدم شروعش كردند و تا آخر هم با انسان خواهد بود، اما این دلیل نمیشود كه ما تلاش نكنیم برای كمرنگ كردن آن و اصلاح روحیه جنگجو و خشونتطلب انسان. میشود تلاش كرد كه آینده دنیا و بشر بهتر از امروز باشد. حالا فكر كنید تلاشهایمان به جایی هم نرسد... اما مهم این است كه تلاش میكنیم دیگر... به قول سعدی اگر مراد نیابم، به قدر وسع بكوشم.
جنگ چیزی را عوض نمیكند
فكر میكنید تا كی قرار است بجنگیم؟ كمی فكر میكند و پاسخ جالبی به این سوال میدهد: میدانید تا روزی كه چشم بشر از معدهاش بزرگتر است، مشكلات باقی است. مثلا طرف آپارتمان دارد سه خوابه چه نیازی دارد یك خانه با 10 اتاق داشته باشد؟ نیازی ندارد، اما میخواهد كه داشته باشد. یك مثل قدیمی هست كه میگوید وقتی خوشبختی كه همسایهات از تو بهتر زندگی كند. هر موقع در یك اجتماعی همسایهات از تو بهتر زندگی کند تو خوب زندگی میكنی. چون وقتی همسایه ات خوب زندگی كند كاری به زندگی دیگران ندارد و همه چیز خوب پیش میرود.
او میافزاید: مثلا یكی از چیزهایی كه زیاد به خاطرش میجنگیم ثروت است. اما حواسمان نیست وقتی ویتامین زیاد به بدن میآید خودبخودآن را میشوید و از بین میبرد. ثروت زیاد هم بیاید طبیعت خودش آن را میشوید و از بین میبرد. زمان تو هم از بین نرود زمان بچه ات، نوه ات بالاخره این اتفاق میافتد.
-
ساز صلح را کوک میکنم
-
20 سال پیش، غولهای فناوری اطلاعات چه میكردند؟
-
ابلاغ سیاستهای کلی نظام قانونگذاری
-
فهرست اموال مسؤولان در آستانه اعلام
-
قیام علیه ترافیك و آلودگی هوا
-
چاقید نه جنایتكار!
-
خشکسالی در چیتگر
-
ضربشست «نصر منا...»
-
زندگی به سبک حشـــــــمت
-
بازگشت به عصر یخبندان
-
خطر بازگشت به واردات گندم
-
اجرای با تاخیر یك قانون خوب
-
ابلاغ سیاستهای کلی نظام قانونگذاری
-
ضربشست «نصر منا...»
-
درخواست گراهام از ترامپ برای ترور بشار اسد
-
ما هم احساس داریم