از نور  برگشته ‌ها

برنامه «زندگی پس از زندگی» با حضور تجربه‌گران مرگ موقت روی آنتن شبکه 4 رفته و با اقبال زیادی مواجه شده است

از نور برگشته ‌ها

حالا هر چقدر هم که یادمان برود و چشم‌هایمان را ببندیم انگار داستان همان است که هست. می‌گویند آنجا نه اینجاست، نه خواب است و خیال؛ حقیقتی است انکارناپذیر؛ ماجرای آمدن، بودن و ماندن که بالاخره دیر یا زود تجربه اش می‌کنیم اما تا قبل از آن همیشه برایمان سوال و گاهی دغدغه است که واقعا بعد از مرگ چه می‌شویم؟ کجا می‌رویم یا اصلا آن طرفی وجود دارد؟ شاید همین سوال‌ها خیلی‌ها از جمله عباس موزون را وادار کرده تا دست به کار شوند و تا حدی از این ماجرا رمزگشایی کنند، اتفاقی که نتیجه‌اش شده «زندگی پس از زندگی» که این روزها روی آنتن شبکه چهار رفته تا باز هم داستان زندگی پس از زندگی را برایمان یادآوری کند. در این مجموعه که هر شب ساعت 19 به تهیه‌کنندگی و اجرای عباس موزون پخش می‌شود، آنهایی که طعم مرگ البته از نوع موقتش را چشیده‌اند، حاضر می‌شوند و مشاهدات خودشان از پدیده‌های عالم در بیرون از بدن را روایت می‌کنند. در ادامه هم نوبت به کارشناسان ایرانی و خارجی دینی و علمی می‌رسد تا این صحبت‌ها را تحلیل، تایید یا رد کنند. رئیس و اعضای انجمن مرگ موقت آلمان هم پای ثابت این برنامه هستند. موزون از 16 سالگی تئاتر را شروع و در ادامه هم سال‌ها نویسندگی، بازیگری و کارگردانی را تجربه کرد؛ او که لیسانس کارگردانی دارد، نزدیک14سال است که زبان بدن یاد می‌دهد. همچنین علاوه بر مستند «هنددوستان»، موزون تجربه‌های مختلف رسانه‌ای از جمله حضور در برنامه «جمع ایرانی» و «یقه هفت» را دارد، برنامه‌هایی که شکل شوخ‌طبع و کاملا متفاوتی از این شب‌های او را ثبت کرده‌اند.

عشق و شروع راه بی پایان
بعد از شروع تحقیقات از سال 95 و 25 سال مطالعه کتابخانه‌ای درباره این موضوع، موزون نزدیک به چهار سال در فضاهای مختلف به دنبال کشف این آدم‌ها بود، او در گام اول برگزاری 15 همایش در شهرهای مختلف کشور با عنوان زندگی پس از زندگی را اولین مرجع موثر این جست‌وجو می‌داند که باعث شد سکوت خیلی‌ها درباره تجربه‌شان شکسته شود. در ادامه هم کار به فضای مجازی کشید، او در کانالی که امروز حدود 5000 عضو دارد تجربه‌گران و کارشناسان را دور هم جمع کرد تا همه آنها بتوانند با هم به نوعی تعامل داشته باشند و افراد بیشتری را مطلع کنند. بعد از اینها هم اولین کلید ضبط در تاریخ شهریور 97 خورد و حدود 20 ماه تصویربرداری آن زمان برد. این پژوهشگر که به تنهایی کارش را شروع کرده بود چون آن زمان کمتر کسی حاضر بود همراه او شود، می‌گوید: از سفرهایی که در این مدت با تعطیل‌کردن شغلم داشتم هم نمی‌شود گذشت، ابتدا فقط هزینه می‌کردم و حتی نمی‌دانستم قرار است نتیجه آن به کجا برسد. ما برای این برنامه حدودچهار سال زمان گذاشتیم و بیشتر از دوسال هم تصویربرداری آن زمان برد. یعنی اولین ضبط استودیویی با آخرین قسمت ضبط‌شده بیش از دو سال فاصله دارد. در این بین مجری واقعا پیر می‌شود تاجایی که شماهم می‌توانید این گذر زمان را مشاهده کنید.
این که آدم‌ها مدت‌هاست حرف هم را باور نمی‌کنند باعث شده موزون تا امروز از دلیل پاگذاشتن‌اش به این مسیر حرفی نزند، سوالی که البته این بار بی‌جواب نماند و او در پاسخ به آن گفت: در این روزگار کسی باور نمی‌کند بگویی عشق و دل؛ روزگاری شده که خیلی‌ها می‌گویند او یا دیوانه است یا دروغگو؛ این اولین بار است که می‌گویم؛ بله من دیوانه‌وار این موضوع را دوست داشتم و عاشق آن هستم، جریانی که بابت آن حرف‌های زیادی شنیدم اما نمی‌دانستند که اینجا بحث درآمد مطرح نبود بلکه همیشه معتقد بودم که به چشم بر هم زدنی من هم در این بدن نخواهم بود و حالا چه کار باید کنم که آن طرف به من خوش بگذرد. با همه اینها می‌دانم کسی این حرف‌ها را باور نمی‌کند و شاید الان هم اشتباه کرده‌ام که گفتم و دیگر تکرارش نمی‌کنم. 



سنجیدن قصه‌ها و آدم‌ها
این که از کجا معلوم صحبت‌هایی که تجربه گران این برنامه مطرح می‌کنند، راست باشد و از خودشان چیزی نگفته باشند سوالی است که ممکن است در اولین نگاه به ذهن هر کدام‌مان برسد. عباس موزون در این باره هم این طور می‌گوید: اشتباهی که برای خیلی‌ها وجود دارد این است که فکر می‌کنند همه افرادی که چنین تجربه‌ای دارند لزوما گرفتار سانحه و ایست قلبی و مشکلات این‌چنینی شده‌اند و آن را راحت‌تر می‌پذیرند اما موضوع این است که در مراجع مختلف این طور نیست که مرگ موقت حتما باید با بروز مرگ جسمانی رخ دهد چه بسا که طرف نشسته و آن قدر سریع می‌رود و می‌آید که متوجه نمی‌شویم. اما مردم انگار هر چه مرگ طرف قطعی‌تر باشد آن را بیشتر باور می‌کنند. با این حال کلمه مرگ نباید ما را به اشتباه بیندازد که تا اسمش می‌آید بگوییم حتما باید قلب هم از کار افتاده باشد.
اما راستی آزمایی ماجرا به چه شکل است؟ طبق صحبت‌های موزون باید گفت این تجربه‌ها، مولفه‌ها و مشخصه‌هایی دارد که نشان می‌دهند این فرد تجربه‌اش مرگ موقت بوده یا نه، علاوه بر آن آثار تجربه بر شخصیت فرد هم موضوع قابل بررسی دیگری در این زمینه است. شما ممکن است خوابی ببینید که همیشه یادتان بماند، اما کدام خوابی است که طوری شخصیت‌تان را عوض می‌کند که همه اطرافیان‌تان گواهی می‌دهند که دیگر آن فرد سابق نیستید و این یکی از پنج ملاک اصلی است. به گفته او بقیه مولفه‌ها هم نباید رسانه‌ای شوند چون آن وقت انگار سوالات کنکور لو رفته است و هر کسی می‌تواند ادعایی بر اساس آن مطرح کند. گویا تدوین برنامه هم به شکلی است که آنها را کامل افشا نمی‌کند. موزون می‌گوید از بین بیش از 100 نفری که از آنها تست گرفته شده، حدود74 نفر از آنها واقعا چنین تجربه‌ای داشتند و بقیه یا خواب بوده یا برون فکنی یا هیچ کدام. از بین آنها هم 30نفر برای برنامه انتخاب شدند که البته چند نفر از آنها بعد از ضبط منصرف شدند.
ملاک‌های جهانی
این مولفه‌ها اغلب برپایه نتایج مطرح شده از سوی انجمن مرگ موقت در آلمان و جهان هستند و موزون می‌گوید که در ایران هم به دنبال آن هستند که بتوانند ساختار منسجمی برای این موضوع شکل دهند و تا الان صحبت‌هایی با چهره‌های فرهنگی و پزشکی برای تأسیس آن شده است؛ اتفاقی که اگر رخ دهد برای اولین بار بین کشورهای مسلمان محسوب خواهد شد.




انسان‌هایی که نه قدیس‌اند نه دروغگو
از آنجا که هر مسیر تازه‌ای دردسرهای خودش را دارد، زندگی پس از زندگی هم خوان‌های زیادی را پشت سر گذاشته تا این شب‌ها روی آنتن برود. یکی از این موارد پیدا کردن سوژه‌ها بود چراکه به گفته تهیه‌کننده آن از هر چند میلیون نفر تنها چند نفر چنین شرایطی را تجربه می‌کنند، بعد هم از بین همین تعداد خیلی‌ها تجربه‌شان را پنهان می‌کنند و نمی‌خواهند بازگویش کنند.
موزون با اشاره به دلیل سکوت گهگاه این تجربه‌گران گفت: جامعه با این افراد برخوردهای متفاوتی دارد. گروهی از افراد ساده‌دل آنها را قدیس می‌دانند و فکر می‌کنند که توانمندی‌های خاصی دارند و مواجهه بعدی هم این است که می‌گویند فلانی اصطلاحا می‌خواهد برای نان یا نام، دکان باز کند. اما واقعیت این است که آنها نه قدیس‌اند نه دروغگو بلکه باید توسط مردم درک شوند.
کمبود کلمه برای توصیف اتفاقاتی که خیلی از این افراد پشت سر گذاشته‌اند هم یکی دیگر از مشکلاتی است که اشک آقای مجری را هم درآورده؛ موضوعی که او درباره‌اش می‌گوید: برخی از آنها وقتی می‌خواهند تجربه‌هایشان را بیان کنند، کلمه‌ای برایش پیدا نمی‌کنند، مثلا می‌گویند علاوه بر پنج حسی که ما داریم آنجا هزاران حس جدید را تجربه کرده‌اند که توصیفی برایش ندارند و چیزی که من در این چهار سال خیلی شاهدش بودم، گریستن آنها بود. یعنی زمانی که از بیان بازمی‌مانند، گریه می‌کنند و من هم بارها و بارها همراه‌شان شدم و اشک ریختم. خلاصه کار ما دشواری‌های زیادی داشت که اگر بخواهم آن را فهرست کنم تبدیل به فهرست بلندبالایی می‌شود.



نگاه علمی و عمیق
از این‌که عشق باعث راه‌افتادن این برنامه شد گفتیم اما پایه‌هایی که امروز در زندگی پس از زندگی شکل گرفته‌اند هم برای خود ماجرایی دارند. موزون می‌گوید: مجموع نگاهی که در این برنامه داریم این است که اطلاعاتی را در آن ارائه می‌کنیم که مطمئن هستیم برای همه محققان جهان مفید، جدید و نو است. نگاه ما در این مسیر فوق‌العاده علمی و عمیق بود و به همین دلیل برنامه 12 کارشناس دارد.
او افزود: در این بین ما سعی کردیم بین سه حوزه محتوایی ارتباط برقرار کنیم، فضاهایی که به‌ویژه در کشورهای اسلامی جدا هستند و ارتباطی با هم ندارند. یک حوزه محتوایی تجربه‌گران مرگ موقت؛ حوزه دوم کسانی هستند که نگاه آکادمیک و علم‌پایه دارند و در کنار اینها در بخش سوم کارشناسان دینی ازجمله رهبر زرتشتیان ایران و... حضور دارند که به وسیله آنها می‌خواستیم بدانیم آیا در تاریخچه دینی آنها گزارش‌هایی مبنی بر مرگ موقت وجود دارد؟



جای خالی منفی‌ها
نمی‌خواهیم ناامیدتان کنیم اما به هرحال کنار همه توصیفات شیرین و جالبی که خیلی از تجربه‌گران به آن اشاره کرده‌اند، برخی‌ها هم از تلخی‌هایی گفته‌اند که مطابق با اتفاقات همین دنیا به شکل دیگری آنجا ممکن است تجربه‌اش کنیم؛ موضوعی که البته در این برنامه به نسبت شیرینی‌ها کمتر از آن می‌گویند. شاید شما هم بپرسید چرا؟ این سوالی است که موزون به قول خودش شسته و رفته درباره‌اش می‌گوید: شما اگر دو بچه داشته باشید که یکی 20 و جایزه گرفته و دیگری صفر گرفته و اخراج شده، کدام را همه جا تعریف می‌کنید؟ تجارب منفی هم مثل همین موضوع و البته خیلی بدتر از صفر گرفتن است، او آنجا نتیجه عمرش را دیده است.
اینجا بحث آبروی اشخاص هم مطرح است و تصور کنید آن فرد و خانواده‌اش بعد از بیان چنین تجربه‌ای قرار است بازهم در اجتماع حاضر شوند؛ مردمان ساده جامعه دیگر این فکر را نمی‌کنند که او هرطوری بوده بعد از این تجربه حتما پاک شده است یا گذشته‌ای داشته که دیگر باید از آن گذشت. پس ما نمی‌توانیم تجربه‌های منفی را به راحتی منعکس کنیم.



راه دررو
برای حل این موضوع ما سه نوع تجربه منفی، مثبت و ترکیبی داریم و لازم بود سراغ گزینه سوم برویم یعنی کسی که شاهد بخش منفی ماجرایی بوده که به او برنمی‌گردد یا در نهایت موجود مقدسی او را نجات داده است. در این بین از آنجا که قصه‌اش ختم به‌خیر شده می‌شود به سراغش رفت و برخی از آنها را راضی به صحبت کرد. اما از صد درصد تجربه گران شاید تنها 10 درصد به صورت ترکیبی این تجربه را داشته‌اند و از بین همان تعداد بازهم کم هستند کسانی که راضی شوند.
ما به راهکارهای دیگری مثل نمایش تجربه‌گران خارجی که اعتراف به اشتباهات در فرهنگشان جزو افتخارات شجاعانه‌شان محسوب می‌شود هم فکر کردیم اما خودتان بازخورد خارجی‌ها و ایرانی‌هایی که برنامه را می‌بینند را با شکل‌گیری این جریان تصور کنید. عدم نمایش چهره به همراه تغییر صدا یا بازی کردن نقش یکی از تجربه‌گران منفی توسط شخص دیگری هم جزو مواردی است که هر کدام می‌تواند پیامدهای خودشان را داشته باشند و باعث شد بازهم به تجربه‌گران ترکیبی برسیم. با وجود این بازهم خیلی‌ها به جای تشکر و تشویق این افراد تنها گفتند چرا فلان مهمان همه چیز را کامل نگفت و فکر نمی‌کنند او چه چیزهایی را پشت سرگذاشته تا در این موقعیت قرار بگیرد.



اجرای بدون اشک و آه
موزون از آنجا که برنامه به مجری کارشناس احتیاج داشت، اجرای آن را
هم خودش به عهده گرفت. مجری‌ای که 14سال است زبان بدن تدریس می‌کند و در این برنامه هم شکل و شمایلی متفاوت از آنچه که سال‌هاست بین مجریان می‌بینیم را رقم زده. او در این روش فرصت را به مخاطب می‌دهد تا به جای تحریک مکرر احساسات آنها، خودشان درباره موضوع فکر و آن را باور کنند و درگیرش شوند. درواقع اینجا از تحلیل‌های اضافه حین روایت تجربه‌گران و تلاش برای درآوردن اشک شما و مهمان برنامه خبری نیست.
او می‌گوید: آسان‌ترین کار این است که مثل مجری‌های معمولی باشی اما نمی‌خواستم این اتفاق بیفتد تا مردم بگویند به‌به این طعم همان اجراها را می‌دهد. در این برنامه من ریسک کردم، چرا که مجری باید تابع محتوا باشد نه برعکس. اگر بخواهم مخاطب برنامه را احساس‌زده کنم بهترین محتوا را دارم اما گفتم بگذار در مقابل این انتخاب باشم و مردم را به باور برسانم چراکه هیچ پخته‌ای خام نمی‌شود اما هر داغی سرد می‌شود. این سبک اجرا هم برای پخته‌شدن مخاطب بود.


تجربه شخصی آقای مجری
عباس موزون که مدتی پیش در لایو، با روابط‌عمومی رسانه ملی حاضر شد درباره تجربه‌اش از مواجه شدن با فاکتورهایی از مرگ موقت گفت.
او تاکید کرد که تجربه مرگ موقت ندارد ولی به واسطه یک خواب عمیق سال‌ها پیش تجربه‌ای مشابه با این موضوع برایش رخ داده است. او می‌گوید: یکی از این موارد مکالمه بدون صوت و لب زدن بود و دیگری هم حس عمیق پرواز؛ تا جایی که متأثر از همین خواب‌ها پاراگلایدر یاد گرفتم تا شاید کمی دلم خنک شود. البته به‌واسطه غرق شدن در آب تجربه‌ای نزدیک به این موضوع داشتم اما جزو تجربه‌های عمیق این فضا محسوب نمی‌شود.



یک داستان ناگفته
در مورد این برنامه هم انگار اتفاقاتی وجود دارد که پخش نشده، موضوعی که موزون می‌گوید اغلب آنها جزو رخدادهای منفی بودند. ما هم جزئیات آنها را جویا شدیم و قرار شد تا در همین حد برایتان بگوییم که یکی از این موارد به شخصی برمی گردد که در تصادفی آسیب می‌بیند و بعد وارد بیابان وسیع و عاری از هر چیزی می‌شود. این بیابان به شکلی تجسم مرگ به معنای واقعی کلمه بوده، در این فضا او با آدم‌هایی روبه رو می‌شود که هیچ کدام با هم حرفی نمی‌زدند و همه در ماتم عمیقی به سر می‌بردند، سکوتی ترسناک و پرآشوب. او مدام بین این افراد که لباس‌های پاره‌پاره‌ای به تن داشتند راه می‌رود و می‌پرسد که ما کجا هستیم و در نهایت یکی جواب می‌دهد که مگر نمی‌دانی؛ ما مردیم، بنشین و با خدا صحبت کن!



دکور ساده ولی مفهومی
سادگی دکور برنامه شاید اول متعجب‌تان کند اما گویا ماجرا آن‌قدر که فکرش را می‌کنید ساده نیست و مفهومی در آن وجود دارد. این تهیه‌کننده که می‌گوید همیشه می‌خواهد نوآور باشد تا مثلا در زمانه‌ای که همه به سمت دکورهای سنگین و پرزرق و برق می‌روند با یک دکور ساده نظرات را جلب کند. اما چرا؟ موزون می‌گوید: «چون آن دنیا همین‌قدر ساده است.» این دکور بر مبنای مؤلفه‌های آن جهان شکل گرفته. در آن 14 دایره وجود دارد که البته مخاطب نمی‌شمارد اما این که تا حد امکان همه چیز دایره است، آن را به نقطه‌ای رسانده که خیلی از تجربه‌گران برای توصیف موارد مختلف مثل زاویه دیدشان یا تونل نور به همین فضا اشاره می‌کنند.  این تهیه‌کننده البته به دنبال ایده‌آلی است که به قول خودش نشدنی است؛ جایی که بدون حرف‌زدن و تصویر تنها معنا منتقل شود. او می‌گوید: آن وقت است که می‌توانستم بگویم دکور آنجا را ساخته‌ام!



چند نمونه قدیمی
قبل‌تر از زندگی «پس از زندگی» هم کسانی برای انعکاس داستان دنیای آن طرف دست به کار شده بودند که البته اغلب آنها تنها به نگاه میدانی و روایت ماجرا ختم می‌شدند. حدود
20 و چند سال پیش ریموند مودی آمریکایی که از بنیانگذاران پژوهش در زمینه تجربه مرگ موقت است، بعد از انتشار سه کتاب در این زمینه مستندی از این تجربه‌گران ساخت که چند سال بعد با عنوان نسیمی از حقیقت ترجمه و از شبکه روی آنتن رفت. برنامه آقای مودی هم فضای تحقیقاتی چندانی نداشت اما گردآوری در آن به چشم می‌خورد که مثلا می‌گفت همه اینها تجربه مشترک تونل نور را دارند و مخاطب خودش باید به یک نتیجه می‌رسید.
بعد از این هم نمونه ایرانی از این برنامه‌ها با عنوان «نزدیک به مرگ» از شبکه مستند پخش شد. در این برنامه که لیلا خلیل‌زاده آن را تولید کرده بود هشت نفر در زمان کوتاهی از این تجربه می‌گفتند. علاوه بر اینها کتاب‌های زیادی هم درباره تجربه مرگ موقت نوشته شده که خیلی از آنها ترجمه‌شده هستند مثل «جهان پس از مرگ» از جفری لانگ، «در آغوش نور» نوشته بتی جین‌ایدی، «دورنمای بهشت برین» از سایمون شوستر و... . البته که در این بین آثاری از نویسندگان ایرانی هم به چشم می‌خورد مثل «برزخ، دنیای پس از مرگ» نوشته جابر رضوانی، «آن‌سوی مرگ» از جمال صادقی و... .



یک نتیجه کاملا کافی
همه اینها را گفتیم و شنیدیم، اما این نتیجه کار است که می‌تواند حداقل برای باعث و بانی برنامه ملاکی باشد از میزان جوابی که در ازای هدفش گرفته است، موضوعی که انگار تاثیرش را گذاشته چرا که موزون درباره اش می‌گوید: چند روز پیش کامنتی را در شبکه اجتماعی برنامه دیدم که به محض خواندنش به سراغ سجاده‌ام رفتم، سر به مهر گذاشتم و بلند و بلند گریه کردم، در آن یادداشت شخصی در یک خط نوشته بود «من با دیدن برنامه شما به خدا اعتقاد پیدا کردم و ایمان آوردم.» اگر تمام دنیا هم این برنامه را نپسندند و نخواهند همین برای من کافی است تا متوجه شوم که این پروژه پیروز شد. در ادامه وقتی همسرم متوجه حال من شد از آنجا که فرصت خواندن همه نظرات را نداشتم، به من گفت چنین مواردی کم نیستند و خیلی‌ها به برنامه به همین شکل واکنش داده‌اند و از تحول ذهنی و قلبی‌شان گفته‌اند. من هم به دنبال چنین اتفاقی بودم که تا حد زیادی رخ داده است و این روزها در حال سپری کردن بهترین روزهای عمرم هستم تا جایی که مثل تجربه‌گران مرگ تقریبا الان آماده رفتن هستم.



حفظ انصاف بدون دخالت مؤلف
 محمدامین نوروزی
 مدیر گروه فرهنگ و هنر شبکه چهار
موضوع مرگ و عالم غیب مساله جذاب و
کمتر بحث‌شده‌ای است که رسانه کمتر مواجه معرفتی و علمی به ‌آن داشته است.
لذا هر کسی که به سمت موضوع مرگ  و مسائل عالم غیب برود و در این فضا با تخصص طرح نویی داشته باشد، قطعا می‌تواند در آن موفق شود.
ما نگرانی‌های مختلفی از نگاه‌هایی که به این برنامه می‌شود، داشتیم که هر چه جلوتر رفتیم، برطرف شد. معمولا با این موارد خیلی افراط و تفریطی برخورد می‌شود. عده‌ای کلا نفی و تقبیح می‌کنند و عده‌ای دیگر افراد تجربه‌گر  را تقدیس می‌کنند و توقعات نامعقول دارند.  اما ما مطمئن به راستی‌آزمایی و تحقیقی بودیم که چندسال زمان برده بود.
کار هم در ابعاد مختلف علمی و معرفت دینی بررسی و تبیین شده است؛ لذا وجه تحقیقی و کارشناسی برنامه به وجه احساسی آن ارجحیت دارد.
در این برنامه سعی شده است تا در کمال انصاف آن چه تجربه‌گران دوست داشتند را با کمترین دخل و تصرف پخش کنیم.
قطعا تجربه گران حرف‌هایی بیش از این هم داشتند اما بیم‌هایی داشتند و بیان نکردند.  اما همین که این مسیر به شکل علمی و دینی صحیحی باز شد
می‌توان امید داشت در ادامه بالنده‌تر و شکوفاتر آن را پیش ببریم.



می‌گفتند سکوت کنم!
 علی خدادادی، تجربه‌گر
شروع آشنایی: از حدود دو سال پیش من به آقای موزون معرفی شدم و در ادامه چند مرحله ضبط و صحبت کردیم تا کار به جایی که دیدید، رسید.   خود من راوی خاطرات زمان جنگ هستم اما روایت این تجربه را زمانی که برای چند نفر از علما مطرح می‌کردم به من می‌گفتند که نمی‌شود این صحبت‌ها را هر جایی گفت و باید شرایط آن مهیا شود، چرا که هر ذهن و منطقی قادر به هضم اینها نیست.
 چرا زندگی پس از زندگی؟ این برنامه جزو مجموعه‌های کارشناسی است که باور وجود جهانی پس از این دنیا را تایید و یادآوری می‌کند. با همه اینها من همچنان خوف گفتن خیلی از این وقایع را داشتم چون خیلی‌ها همین الان هم این موضوع را به‌سخره می‌گیرند و دلیلش این است که ذهن‌شان نمی‌کشد؛ مثل وقتی که از سفر به ماه می‌گفتند خیلی‌ها باور نمی‌کردند.
 راستی‌آزمایی: شاید علم و تکنولوژی نتواند این مسائل را اثبات کند اما در این‌باره هم ابزار راستی‌آزمایی وجود دارد. در این‌باره فاکتورهایی هست که می‌شود به صداقت داستان هرکس پی برد. وقایعی هم در این بین هستند که مثلا بین خیلی از کسانی که در این برنامه حاضر شدند مشترک است و در ادامه کارشناسان هم
مهر تایید به آن می‌زنند. برای این برنامه چند‌بار در زمان‌های مختلف با من صحبت کردند تا هربار این مطالب را با هم تطبیق دهند؛ علاوه بر اینها در سطح جهانی هم نزدیک به 13 فاکتور وجود دارد که براساس آن می‌شود راستی‌آزمایی درباره کسانی که چنین ادعایی دارند را انجام دهند.
 ریسک یک تجربه: قبل از این برنامه من با افراد حوزه‌های مختلف، از پژوهشگران گرفته تا علما که حرف می‌زدم، من را از تعریف این ماجرا  که به آن باور هم داشتند نهی می‌کردند و می‌گفتند بازتاب خوبی نخواهد داشت؛ اما امروز که نظرات مردم را در صفحه این برنامه می‌خوانم، می‌بینم که تحولات عجیب و غریبی در سطوح و گرایش‌های مختلفی از مردم ایجاد شده. خیلی‌ها باورهایی را نسبت به جهان ماوراء پیدا کردند و اعتقاد و ایمان‌شان در این زمینه بالا رفته است. نباید فراموش کرد آنجا همه ما  که این تجربه را داشتیم با یک زبان که زبان فطرت بود صحبت می‌کردیم.
 واکنش مردم: بعد از این برنامه هم بازخوردهای مختلفی از مردم گرفتم. برخی‌ها به من تبریک می‌گفتند و بعضی هم از آنچه تجربه کرده بودم ابراز تاثر می‌کردند و در کل این واکنش‌ها طیف گسترده‌ای دارد و در این بین مثلا یک نفر گفته بود کاش علاوه‌بر 38 سال باز هم ساکت می‌ماندی! البته اینها برای من ناراحت‌کننده نیست چون هرکسی سطح باور و نگاه متفاوتی دارد.
 هدف از بیان این تجربه: واقعیت این است که من و بقیه دوستانی که در برنامه حاضر می‌شوند هدف‌مان این نیست که با بیان این تجربیات چیزی به دست بیاوریم، مثلا خود من تجربه‌های رسانه‌ای زیادی داشتم و به دنبال کسب شهرت و این موارد که گاهی مطرح می‌شود، نبودم، بلکه تنها هدفم این بود باوری را برای کسانی که هنوز در شک و تردید هستند یادآوری کنم. این موضوع برای خیلی‌هایی که چنین تجربه‌ای دارند صدق می‌کند اما اغلب به دلیل قضاوت‌هایی که وجود دارد جرات تعریف آن را ندارند و این برنامه فرصتی را برای عنوان چنین مساله‌ای فراهم کرده‌است.