صله یک دهه عزاداری، اشک است
گوهر شبچراغ
علیرضا رأفتی روزنامهنگار
دهه که تمام میشود تازه غم عالم مینشیند روی دل عزادارها و هیأتبگیرها. انگار هنوز کسی نمیداند جنس این غم چیست. آیا از جنس غمی است که صاحبان عزا و عزیز از دستدادهها بعد از رفتن مهمانها روی دلشان حس میکنند؟ همان غمی که تازه بعد از تمام شدن مراسم و خلوت شدن دورت میفهمی چقدر تنهایی و آه میکشی. اما نه، این غم مقدستر از یک تنهایی معمولی است.
روز بعد از عاشورا غمی بزرگ دارد. نه به بزرگی غمی که روی دل اهل بیت امام بود وقتی که بعد از به سر رسیدن ماجرا کجاوههای بیسایهبان را سوار میشدند. وقتی که پیشوای چهارممان میان آتش و خون به امامت رسیده بود و با دست بسته سنگینی نگاه نامحرمان و چشمان بسته شهدا بر نیزه، روی سینهاش مینشست. یازدهم محرم غم دارد، اما نه بهقدر یازدهم محرم الحرام 61. این غم کمی از جنس غمی است که وقتی ماه رمضان تمام میشود و حس میکنی آنطور که باید از این ماه توشه برنداشتهای روی دلت مینشیند. کمی از جنس غمی است که بعد از تمام شدن مراسم عزا و رفتن مهمانها توی سینهات حس میکنی و ترکیب چند داغ و آه دیگر است که این غم مقدس را میسازد. وقتی که مینشینی و تکیه میدهی به دیوارپوشهای سیاه و اشک توی چشمهایت حلقه میزند.
این اشک دیگر از جنس آن اشکی که شبهای دهه اول پای روضه ریختهای نیست. این اشک گوهر شبچراغ است. گوهر شبچراغ در افسانههای کودکانه از چشمهای پری قصهها سرازیر میشود و میریزد توی چشمه و از آنجا سرریز میشود در دامن رود و هر کس که کنار رود دستش به این گوهر شبچراغ برسد زندگیاش دگرگون میشود. حالا که تکیه زدهای به دیوارپوشهای سیاه و به یک دهه عزاداریات نگاه میکنی و گوهر شبچراغ در چشمهایت برق میزند، بدان که این گوهر آمده که زندگیات را بسازد.
روز بعد از عاشورا غمی بزرگ دارد. نه به بزرگی غمی که روی دل اهل بیت امام بود وقتی که بعد از به سر رسیدن ماجرا کجاوههای بیسایهبان را سوار میشدند. وقتی که پیشوای چهارممان میان آتش و خون به امامت رسیده بود و با دست بسته سنگینی نگاه نامحرمان و چشمان بسته شهدا بر نیزه، روی سینهاش مینشست. یازدهم محرم غم دارد، اما نه بهقدر یازدهم محرم الحرام 61. این غم کمی از جنس غمی است که وقتی ماه رمضان تمام میشود و حس میکنی آنطور که باید از این ماه توشه برنداشتهای روی دلت مینشیند. کمی از جنس غمی است که بعد از تمام شدن مراسم عزا و رفتن مهمانها توی سینهات حس میکنی و ترکیب چند داغ و آه دیگر است که این غم مقدس را میسازد. وقتی که مینشینی و تکیه میدهی به دیوارپوشهای سیاه و اشک توی چشمهایت حلقه میزند.
این اشک دیگر از جنس آن اشکی که شبهای دهه اول پای روضه ریختهای نیست. این اشک گوهر شبچراغ است. گوهر شبچراغ در افسانههای کودکانه از چشمهای پری قصهها سرازیر میشود و میریزد توی چشمه و از آنجا سرریز میشود در دامن رود و هر کس که کنار رود دستش به این گوهر شبچراغ برسد زندگیاش دگرگون میشود. حالا که تکیه زدهای به دیوارپوشهای سیاه و به یک دهه عزاداریات نگاه میکنی و گوهر شبچراغ در چشمهایت برق میزند، بدان که این گوهر آمده که زندگیات را بسازد.
تیتر خبرها
-
توافق امارات با رژیم صهیونیستی یک خیانت بود
-
ملت امام حسین علیهالسلام
-
چالشهای سال تحصیلی جدید
-
زبان ذاکر امامحسین (ع) باید طاهر باشد
-
گوهر شبچراغ
-
اولویت ما عزای حسین (ع) است
-
سینمای ترور؛ رد خون
-
از دیدن مختار سیر نمیشوم
-
سود با بهره فرق دارد
-
زیارت قبول روحا...
-
درسی برای تقویت مقاومت
-
چاهی بهنام معامله قرن
-
کربلاییتر شویم
-
وزیر خارجه چین: پکن و پاریس باید از برجام حمایت کنند