زیارت قبول روح‌ا...

زیارت قبول روح‌ا...

محمدتقی حاجی‌موسی معاون سردبیر

تمام شد. یک دهه دیگر هم تمام شد. نمی‌دانم سال دیگر این موقع زنده هستم یا نه. سال‌های قبل هم البته مطمئن نبودم. امسال اما ماجرا فرق می‌کند. در این یک سال گذشته و به‌خصوص شش ماه اخیر آن‌قدر اطرافم مرگ دیده‌ام که دیگر باور کرده‌ام مرگ نزدیک است. پیش از این مردن برای آدم‌های دیگر بود. برای آنها که سن‌شان بالا بود. برای آنها که موهایشان سفید شده بود. حالا اما مرگ برای همه ماست. برای یکی مثل من. برای یکی مثل روح‌ا... که حالا 40 روز از رفتنش می‌گذرد و این عدد چقدر راحت بر زبانمان می‌آید. 40روز! عاشورای پارسال اگر از ما می‌پرسیدند سال بعد کدامتان نخواهید بود، هیچ‌کدام به روح ا... فکر نمی‌کردیم. یک درصد هم احتمال نمی‌دادیم امسال عاشورا، چهلم روح‌ا... باشد و در روزنامه جام‌جم برایش مراسم بگیریم. حالا اما باورمان شده است. باورمان شده که مرگ همنشین‌مان شده و برایش فرقی ندارد متولد 70 سال قبل باشی یا جوانی بیست و چند ساله. مرگ حالا همین جا دور و بر ما دارد پرسه می‌زند و همین است که آدم را می‌ترساند. نکند این عاشورا، آخرین عاشورای عمر ما هم باشد. نکند سال دیگر این موقع نباشیم. سال‌هاست داریم در زیارت عاشورا می‌خوانیم خدایا، این را آخرین زیارت ما قرار نده! نکند امسال این خواسته ما را اجابت نکند. اصلا چرا حالا که عاشورا تمام شده به این فکر افتاده‌ام. کاش همان روز اول حواسم بود. کاش همان موقع با خودم می‌گفتم هی! حواست هست؟ روح‌ا.. رفت! رفیقت که هر روز با هم بودید، رفت. شاید رفتنش تلنگری برای تو بوده. شاید خدا خواسته به تو یادآوری کند این محرم را قدر بدانی. برای تو که این روزها آن‌قدر سر خودت را شلوغ کرده‌ای که باید عاشورا هم سر کار باشی، برای تو که...
تمام شد. یک دهه دیگر هم تمام شد. کرونا باشد یا نباشد، معلوم نیست کدام یک از ما سال دیگر این موقع زنده باشیم. فقط ای کاش مثل روح‌ا... آن‌قدر حسینی باشیم که رفقایش هر هیاتی که رفتند و هر اشکی که ریختند را با او قسمت کردند. انگار قسمت روح‌ا... این بود که امسال به اندازه هزار نفر حسین را زیارت کند. خوش به حالش!