خروج کتاب از پستوهای خاک‌گرفته

وجود پیوست‌های خلاقانه می تواند راهی برای ترویج و افزایش کتابخوانی باشد مسأله‌ای که ما آن را با فعالان فرهنگی در میان گذاشته و پاسخ‌های جالبی گرفته‌ایم

خروج کتاب از پستوهای خاک‌گرفته

از امروز ما هم مانند دیگر رسانه‌ها می‌خواهیم به مناسبت هفته كتاب، تمركز بیشتری بر مقوله‌های مرتبط با كتاب به خرج بدهیم. منتها نمی‌خواهیم به مسائل و موضوعات مكرر و همیشگی مرتبط با این حوزه بپردازیم. راستش را بخواهید، ما بیشتر از شما خسته‌ایم از شعارهای گل‌درشت در حوزه ترویج مطالعه و نیز از وااسفا سردادن‌ها برای كاهش روزافزون آمار كتابخوانی. در طول سال این حرف‌ها را بارها می‌زنیم و می‌شنویم و از قضا، در طول هفته كتاب نیز این رویكرد به‌مقوله كتابخوانی، رونق بیشتری می‌گیرد و به هر‌جا سر می‌زنی یكی دارد غر می‌زند سر مردم كه چرا كتاب نمی‌خواند. مسؤولان هم اغلب همین رویكرد را در پیش می‌گیرند و با توصیه‌های غیركارشناسانه و طرح و برنامه‌های نخ‌نما، به ضدتبلیغ‌ بودن رفتارهایشان دامن می‌زنند. ترویج كتابخوانی، نه مسابقه‌های كلیشه‌ای و كتابخانه‌ای می‌خواهد نه بیلبوردهای چند متری شهری با شعارهای خسته‌كننده. چند روز پیش همین‌جا نوشتیم كه رفتار دولت در اعمال محدودیت‌های اجتماعی با كتابفروشی‌ها و كتابخانه‌ها و این‌كه كتاب را به‌عنوان كالای اساسی در نظر نگرفت و كركره كتاب را پایین كشید، نشان داد كه از این شعارهای نخ‌نما نیز چیزی باقی نمانده است. این اعمال محدودیت، به صراحت نشان داد كه حنای این شعارها و برنامه‌ها دیگر نمی‌تواند رنگی داشته باشد. برای كتاب و كتابخوانی باید آستین بالا زد و حرف نو زد و كار تازه كرد. باید پذیرفت كه كتاب كالای اساسی نیست اما نباید به آن اذعان كرد. باید گفت متاسفانه این‌طور شده است و باید هر كاری كرد تا كتاب، به سبد كالاهای اساسی بازگردد. این‌كه در اعمال محدودیت‌های تازه، دولت باز هم كتاب را تعطیل كرد، نشان‌دهنده این است كه اراده‌ای برای این‌كه مردم كتاب‌خوان‌تر شوند، وجود ندارد؛ گول این برنامه‌های دولتی را كه در این هفته در بوق و كرنا خواهند شد، نخورید. واقعیتِ رفتار دولتی با حوزه كتاب را در همین تعطیلی به‌راحتی می‌توان رصد كرد؛ نیازی به شعار و بیلبورد نیست. برای كتاب و كتابخوانی باید آستین بالا زد و حرف نو زد و كار تازه كرد. تنها با پذیرش واقعیت‌های موجود مبنی بر كتاب‌گریزی مردم است كه می‌توان آنها را پای كتاب نشاند. مدت‌هاست در جهان، برای برانگیختن اشتیاق مردم به كتابخوانی، از پیوست‌های تبلیغی و تهییجی جذاب استفاده می‌شود. سیستم كلاسیك نشر كتاب، مدت‌هاست متوجه شده روش‌های نوستالژیك دیگر جواب نمی‌دهد و باید از روش‌های نوین و بینارشته‌ای بهره برد. در این گزارش، چند روش از این دست را كه در همین ایران خودمان در سال‌های اخیر استفاده كرده‌ایم، مرور كرده و از دو كارشناس و نویسنده خواسته‌ایم در این‌باره برایمان بنویسند.

مرگِ «مرگ مولف»
روزگاری بود كه نویسندگان و مولفان ترجیح می‌دادند بعد از انتشار یك اثر هیچ حرفی درباره آن نزنند و گاه پیش می‌آمد كه اثری از یك نویسنده به بازار كتاب عرضه شود اما او به علت حیای هنرمندانه و تواضعی كه از آن برخوردار بود، تا چند ماه در هیچ مجلسی از انتشار آن كتاب سخنی به میان نیاورد و حتی اگر دیگران پای كتاب تازه او را به بحث می‌كشیدند، با خلط‌مبحث یا طفره رفتن‌های خاضعانه از صحبت پیرامون كتاب تازه خودداری كند. این را می‌توان به نوعی تلقی متفاوت و دیگرگونه‌ای از اصطلاح «مرگ مولف» دانست. اما امروز مخاطب علاقه دارد كه پس از خوانش یك اثر، با نویسنده آن نیز آشنا شود و او را نیز به‌مثابه یك اثر مطالعه كند. در این شرایط مولفانی كه خود را به اثر الصاق كرده‌اند، توانسته‌اند از این مساله سود ببرند. نمونه این مساله رضا امیرخانی، رمان‌نویس مشهور این سال‌هاست كه در جشن رونمایی رمان آخرش؛ «ره‌ش»، با حضور و امضای نسخه‌های تازه از چاپ درآمده، سبب شد كه پیاده‌راه منتهی به كتابفروشی نشر افق در خیابان انقلاب به علت ازدحام جمعیت بسته شود؛ اتفاقی كه در این سال‌ها نهایتا برای فروش بلیت‌های جشنواره فیلم فجر رخ می‌داد. امیرخانی به پیوست این مراسم در چند مراسم دیگر در استان‌های مختلف برای رونمایی و فروش «ره‌ش» حضور پیدا كرد تا به بهانه دیدار مولف هم كه شده، مخاطبان از كتاب تازه‌اش استقبال چشمگیری كنند.



كمك‌گرفتن از جناب‌خان
غالبا در فضای برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی، مقوله كتاب و كتابخوانی یك امر كلیشه‌ای، پیش‌ پاافتاده و مخصوصا رفع‌تكلیفی است. به این معنا كه سازنده یك برنامه تلویزیونی كه می‌خواهد برنامه‌ای با محوریت هنر و با چاشنی فرهنگ بسازد، می‌داند كه حتما باید بخشی به عنوان «معرفی كتاب» داشته باشد. در خلاقانه‌ترین شكل این آیتم نمادین، یك مجری - كه غالبا مجری معروف و شناخته‌شده‌ای هم نیست - در فضای یك كتابفروشی بزرگ با انبوهی از قفسه‌های خوش آب و رنگ با كتاب‌های نسبتا قطور قدم می‌زند و حداكثر در مدت زمان پنج‌دقیقه یك كتاب را برای مخاطب نام می‌برد و خیال تهیه‌كننده راحت می‌شود كه آیتم معرفی كتاب هم در برنامه تعبیه شده است. اما همه ما می‌دانیم تولیدات مالتی‌مدیا، بیشترین سهم را از دنیای آینده رسانه‌ها دارند و با این وصف یكی از بهترین راه‌ها - اگر نگوییم بهترین راه - برای معرفی كتاب، استفاده از رسانه‌های دیداری است.
زمانی در تلویزیون برنامه‌ای به نام «خندوانه» با اجرای رامبد جوان پخش می‌شد كه هرچند كاركرد اصلی آن طنز و به اصطلاح سرگرمی بود، اما به صورت كاملا غیررفع‌تكلیفی و در راستای دغدغه‌های سازندگان، به برگزاری مسابقه كتابخوانی پرداخت و با استقبال چشمگیری هم مواجه شد. از مهم‌ترین نكات این مسابقه، جایزه 110میلیون تومانی آن بود كه هرگونه فرضیه رفع‌تكلیفی بودن آن را رد می‌كرد.




سلبریتی‌های كتاب‌دار
پدیده سلبریتی در همه جای دنیای امروز شناخته شده و پذیرفته است. در سال‌های اخیر در كشور ما این پدیده، به علت اظهارنظرهای گاه ناقص و ضد و نقیض هنرمندان تبدیل به یك پدیده منفور شده است، اما باید دانست سلبریتی بودن در ذات به هیچ‌وجه پدیده بدی نیست. یك سلبریتی در تعریف، یعنی كسی كه در هنر خود توانسته آن‌قدر درست و خوب عمل كند كه به شهرت و احیانا ثروتی برسد.  سلبریتی‌ها از شهرت خود در مسیرهای مختلفی استفاده می‌كنند. برای مثال بسیار دیده‎ایم یك خواننده بعد از كسب شهرتی در موسیقی، در یك فیلم سینمایی بازی كند. یا این‌كه یك فوتبالیست بعد از بازنشسته شدن به خوانندگی روی آورد. یكی از راه‌های استفاده از شهرت نیز در مسیر چاپ كتاب است. این مورد آخر اگرچه نسبت به موارد بالا، افراد كمتری را به خود جذب كرده اما در فرهنگ ما آن‌قدرها نیز بی‌سابقه نیست. البته باید گفت همان‌طور كه یك فوتبالیست می‌تواند پس از مدتی فعالیت در عرصه خوانندگی شكست بخورد، یك هنرمند كه به نویسندگی روی آورده نیز -اگر به حیطه موردنظر اشراف نداشته باشد - بعد از مدتی دستش رو می‌شود و كتاب‌هایش روی دستش باد خواهد كرد. نمونه خوب و درست در این مورد، عادل فردوسی‌پور بود كه با ورود به عرصه ترجمه توانست مخاطبان بسیاری را كتابخوان كند. نمونه‌های دیگر عبارتند از: بهاره رهنما كه مجموعه داستان چاپ كرده، لیلا اوتادی كه شعرهایش را با مقدمه بهمنی روانه بازار كرده، ترانه علیدوستی كه ترجمه‌هایش از رمان‌های آلیس مونرو را منتشر كرده، مژده لواسانی كه پست‌های اینستاگرامش را كتاب كرده و...



برنامه‌ریزی برای جذب مخاطب
شبكه‌های اجتماعی بستر بسیار مناسبی برای جذب مخاطب هستند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، سینما و موسیقی از حوزه كتاب و اندیشه مخاطب بیشتری دارند و قشر جوان را بهتر و آسان‌تر به خود جذب می‌كنند. هنوز هم كه هنوز است، كلیپی كه در آن بازیگر جوانی از غذای موردعلاقه‌اش صحبت می‌كند، در یوتیوب بازدید بیشتری دارد تا سخنرانی یك فیلسوف و متفكر بزرگ درباره شیوه‌های مدیریت منابع انسانی در نظام‌های سرمایه‌داری. در این میان، شبكه‌های اجتماعی و فعالیت هدفمند در ‌آنها می‌تواند این فاصله را كم كند و كلید این مساله در جذب مخاطب است.
حامد عسكری یكی از بهترین نمونه‌های نظریه فوق است. او را تا پیش از ورود به فضای اینستاگرام صرفا به عنوان یك شاعر - صدالبته خوش‌ذوق و كاربلد - می‌شناختیم. اما با پست‌ها و متن‌هایی كه در صفحه او در اینستاگرام منتشر شد، فهمیدیم در زمینه نویسندگی نیز استعداد شگرفی دارد.
 نوشته‌های او كه همیشه پیوندی نیز با وقایع روزمره داشت، سبب شد جماعت زیادی از مخاطبان شیفته قلمش شوند. این مخاطب مجازی به قول خیلی‌ها مخاطب كاذب پنداشته می‌شد تا وقتی ناشری كه می‌خواست كتاب تازه عسكری را چاپ كند، این اثر را پیش از چاپ در فضای مجازی و از طریق صفحه خود عسكری پیش‌فروش كرد. چاپ اول كتاب هنوز منتشر نشده، ظرف سه‌روز تمام شد.



مطالبه‌گری در بسترهای جدید مطالعه
ابراهیم حسن‌بیگی / داستان‌نویس

 بالا بردن سرانه مطالعه نیازمند سیاست فراگیر، اجرایی، مناسب و درازمدت است كه طی این سال‌ها هرگز نداشته‌ایم و به همین دلیل بعد از بیست و هشت دوره برگزاری هفته كتاب سیاستی نبوده كه موفقیت یا شكست آن را بررسی كنیم. اقدامات و برنامه‌ریزی‌ها درباره كتاب بیشتر مناسبتی بوده و مختص مواردی همچون هفته كتاب، نمایشگاه كتاب و مواردی از این دست كه در كنارش اقداماتی هم برای ترویج كتاب و كتابخوانی قرار گرفته است.
كارشناسان فرهنگی و تربیتی مرتب می‌گویند باید از پیش‌دبستان، در خانه و بعد در آموزش و پرورش و بعد در دانشگاه كتابخوانی را آغاز كرد و ترویج داد، اما وقتی فرزندانمان را با چنین كتاب‌های قطور و تكالیف بسیار درگیر كرده‌ایم و والدین تبدیل شده‌اند به معلم سر خانه كه هیچ فراغتی برای بچه‌ها باقی نماند، دیگر چگونه می‌شود فرزندان را به كتابخواندن علاقه‌مند كرد و سرانه مطالعه را افزایش داد؟ همین اوضاع سبب شده بود تا دیروز، امیدی به روی كار آمدن دولتی كه كتاب را ترویج كند، نباشد چه رسد به حالا كه شیوع ویروس كرونا شرایط را سخت‌تر و دشوارتر كرده است.
ظهور بیماری كووید- 19 و شرایط خاص ناشی از شیوع ویروس كرونا، همه ما به فضای مجازی توجه داده و حالا بیشتر از همیشه می‌توان دید چقدر استفاده از ظرفیت عظیم فضای مجازی مغفول مانده است. شاید بشود تا اندازه‌ای برای افزایش سرانه مطالعه در فضای مجازی استفاده كرد یا شیوه‌های مدرن و دیجیتال را به خدمت گرفت، همچنان كه ناشران عمدتا در بخش خصوصی كرده‌اند یا حتی از نشر الكترونیك و بسترهایی مانند كتاب‌های صوتی استفاده كرد، اما همین شیوه‌ها هم چندان ثمر‌بخش نیستند، چرا كه در درجه اول بسیار كند و تدریجی پیش می‌روند و مهم‌تر این‌كه هنوز میلی به مطالعه كردن و انگیزه كتاب خریدن ایجاد نشده است. تنها اتفاقی كه فضای مجازی و بسترهای مدرن برای كتاب و كتابخوانی ایجاد كرده‌اند، تسهیل در خرید كتاب است برای آنها  كه همیشه كتابخوان بوده‌اند. یعنی آنها  كه اهل مطالعه بودند و به‌راسته كتابفروشی‌های شهرشان مراجعه می‌كردند، كارشان ساده شده و می‌توانند راحت‌تر به كتاب دسترسی پیدا كنند، اما همچنان دست نهادهای فرهنگی برای سیاستگذاری در زمینه افزایش سرانه مطالعه خالی است.
كمیسیون فرهنگی مجلس و نه حتی دولت هیچ برنامه‌ای برای توسعه كتابخوانی ندارند؛ نه قانونی در این باره تصویب شده و نه فرهنگسازی صورت گرفته است. كمیسیون‌های دولت، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت ارشاد، حوزه هنری و ارگان‌ها و نهادهایی كه متولی كار فرهنگی هستند برنامه روشنی ندارند و اگر از شیوه‌های مدرن و دیجیتال هم استفاده كرده‌اند صرفا برای خرید و فروش و معرفی كتاب بوده نه برای ایجاد میل به كتابخوانی كه نیازمند سیاستگذاری‌های بلندمدت است.
سكوت عجیب نهادهای فرهنگی مثل دولت و مجلس به نظرم باید ناشی از فقدان مطالبه‌گری باشد. در این روزگار عجیب متاثر از ویروس كرونا كه معلوم نیست تا كی گرفتارش باشیم، می‌شد كه مردم را به سمت كتابخواندن سوق داد تا در كنار وبگردی و گشت و گذار در پیام‌رسان‌های اجتماعی كمی هم كتاب بخوانند و اگر چنین نشد به این دلیل است كه همه بخش‌های دولتی گرفتار روزمرگی مطلق و مزمنی هستند كه به‌راحتی از آن رها نمی‌شوند. فقط تفاوت بخش فرهنگ با سایر بخش‌ها این است كه مردم در زمینه‌های فرهنگی مطالبه نمی‌كنند، ولی اگر آرد و برنج تامین نشود، مطالبه خواهند كرد. نمونه‌اش این‌كه در این روزهای مبارزه با كرونا، گرسنه نمانده‌ایم، مواد غذایی به هر ترتیب فراهم شده، اما كتاب و فرهنگ تقریبا تعطیل شده است.




بسترهای نوین نیازمند سیاستگذاری
محسن پرویز / کارشناس فرهنگی

 ترویج و توسعه کتابخوانی در کشور نیازمند دو پیش‌زمینه است؛ اولی تغییر نگاه به مقوله کتاب و دیگری استفاده از شیوه‌های نوین. در دنیای امروز باید نگاه‌مان را به مقوله کتابخوانی تغییر بدهیم چرا که کتاب دیگر مانند گذشته صرفا یک محصول فیزیکی و کاغذی نیست بلکه می‌توان به شیوه‌های مدرن مانند کتاب صوتی و الکترونیکی در اختیارمان باشد. همچنین کتاب به شکل عام یعنی کتاب کاغذی، صوتی و الکترونیکی یا روی هر بستر دیگری می‌تواند در رسانه‌های اجتماعی و فضاهای نوین تبلیغ و عرضه شود.
متاسفانه تلاش‌ها و فعالیت‌های ما برای توسعه و ترویج کتابخوانی موفق نبوده و این ضعف قبل از هر‌چیز ناشی از آن است که عموم برنامه‌ها و فعالیت‌های ترویجی و سیاستگذاری‌ها در این‌باره مقطعی است و از استمرار کافی برخوردار نیست که به ثمره و نتیجه مطلوب برسد. همواره پیش از آن‌که این برنامه‌ها به اطلاع عموم برسد یا نتیجه مطلوب را ایجاد کند، متوقف شده ‌است. نکته بعدی در این‌باره به ضعف اطلاع‌رسانی مربوط است. معمولا نه فقط مردم عادی بلکه کارشناسان و متخصصان حوزه کتاب هم در جریان برنامه‌ها و سیاست‌های دولت قرار نمی‌گیرند و اگر از آنها بپرسید برنامه چهار ساله دولت در حوزه کتاب چیست، بعید است کسی پاسخ درست و کاملی ارائه کند. در بهترین حالت ممکن است به برخی برنامه‌های همیشگی و معمول اشاره کنند. در‌نهایت این‌که در بسیاری مواقع بازخورد و نتیجه برنامه‌ها و سیاستگذاری‌ها بررسی نمی‌شود. کسی نمی‌داند برنامه‌های اجرا شده، موفق بوده‌اند یا نه و اگر مشخص باشد، دلایل موفقیت یا شکست آنها بررسی نمی‌شود.
تمام موارد ذکر شده، دست به دست هم داده‌اند تا در مجموع و در نگاه کلی، سیاستگذاری‌های دولت در زمینه ترویج کتابخوانی موفق از آب در‌نیاید و اگر هم موفقیتی بوده، قابل اعتنا یا درازمدت نبوده است. متاسفانه مشکلات اساسی و جدی درباره ترویج کتابخوانی و توسعه آن همیشه برجا بوده و حتی اگر فرض را بر این بگیریم که مردم از بسترهای تازه برای تبلیغ کتاب ‌و کتابخوانی بهره بگیرند باز هم نیازمند سیاستگذاری کلان هستیم. بسترسازی، سیاستگذاری و فراهم کردن زیرساخت‌ها برعهده دولت‌هاست. مردم می‌توانند وارد میدان شوند و کتاب‌ها را در بستر پیام‌رسان‌های مجازی به یکدیگر معرفی کنند یا از فرصت‌های خرید کتاب به‌صورت مجازی مطلع شوند اما توسعه کتابخوانی باید از دوران کودکی آغاز شود و پدر و مادرها برای تشویق فرزندان‌شان به خواندن کتاب آگاه شوند. همچنین لازم است مردم در بستر فضای مجازی به سمت کتاب‌های ارزشمند سوق پیدا کنند و این کاری است که باید توسط نهادهای متولی کتاب انجام بگیرد.
ترویج کتابخوانی و افزایش سرانه مطالعه زمانی موثر است که آگاهی‌بخشی عمومی در این‌باره صورت بگیرد، شوق مطالعه ایجاد شود و این اتفاقات می‌تواند توسط شیوه‌های نوین تبلیغی رخ بدهد اما لازم است که سیاست‌های کلان بلندمدت مستمر در پس آن وجود داشته باشد.