گفتوگو با بهمن ارک، کارگردان فیلم ترسناک «پوست»
از شر طلب عشق نکن!
سینمای ایران در ژانر وحشت حرف زیادی برای گفتن ندارد و با اینکه معدود فیلمهای ساخته شده در این ژانر با استقبال خوب مخاطبان روبهرو شده اما کمتر سالی است که دستکم یک فیلم با داستان ترسناک و معمایی روی پرده سینماها برود. با این حال بهمن و بهرام ارک، فیلمسازان جوان تبریزی در اولین فیلم بلندشان نه یک گام، بلکه یک جهش بلند به سوی موفقیت برداشتند و اثری کاملا بومی به نام «پوست» ساختند که در سیوهشتمین جشنواره ملی فیلم فجر، با جلب نظر منتقدان و مخاطبان در هفت رشته مختلف نامزد شد و دو سیمرغ بلورین بهترین فیلم هنر و تجربه و بهترین موسیقی را از آن خود کرد. برادران ارک در پوست کوشیدند با روایت یک داستان فولکلوریک از آذربایجان در خلال آشنا کردن مخاطب با خرافات و آیینهای مردم آذربایجان، رنگ و بویی از وحشت را به سالنهای سینما بیاورند. به مناسبت اکران این فیلم در سینماهای سراسر کشور با بهمن ارک، کارگردان این فیلم به گفتوگو پرداختهایم که در ادامه میخوانید.
برای شما و برادرتان که سابقه خوبی در ساخت فیلم کوتاه دارید، ساخت فیلم بلندی در حالوهوای پوست جدای از ریسک پذیریاش، انتخاب جاهطلبانهای هم به حساب میآمد. خودتان هم همین نظر را دارید؟
من و برادرم، بهرام عاشق تجربه کردن هستیم و دوست داریم چیزی تازه در فیلمهایمان داشته باشیم. ما چون دوقلو هستیم، یکجور فکر میکنیم و حتی یکجور عمل میکنیم. خیلی شبیه هم فکر میکنیم و سلایقمان هم خیلی بههم نزدیک است. مثلا هر دوی ما فیلمهایی که خیلی محتاطانه باشد را دوست نداریم. البته خوشبختانه در فیلم پوست محمدرضا مصباح، تهیهکننده هم با ما همراه بود و زمانی که برایش طرح فیلم را تعریف کردیم، خیلی خوشش آمد و پای آن ایستاد تا آن را ساختیم.
پوست از معدود فیلمهای سینمای ایران در ژانر وحشت است که هر چند از عناصر و مفاهیم ترس ایرانی بهره میگیرد اما عشق هم در آن جاری است. چه چیزی الهامبخش شما برای خلق این ایده بود؟
تجربیات شخصی زندگی خودمان، نقاشیهای محمد سیهقلم و همچنین افسانههای محلی. از ابتدا قرارمان بر این بود که فیلممان تا حدی به فیلمهای مستند هم شبیه باشد. به همین دلیل از بازیگران چهره در فیلم استفاده نکردیم. خیلی به فکر قاببندیهای شیک و زیبا نبودیم و به نوعی دوست داشتیم در لحنمان به زیبایی برسیم. همچنین با بهکارگیری ادبیات عامیانه و فولکلور میخواستیم جزئی از فرهنگ مردم آذربایجان قدیم را به تصویر بکشیم.
به استفاده از نابازیگر اشاره کردید، یادم آمد جایی گفته بودید که از استفاده از سوپراستارها در فیلم متنفر هستید!
دقیقا، هر چند که در بعضی مواقع لازم است اما از این کار متنفرم. کلا در فیلمسازی هر آنچه نگاه مخاطب را بیش از اندازه به خود معطوف کند را دوست ندارم. دوست دارم فیلمم را صاف و ساده و بیریا به تصویر بکشم و بازیگران از اسم و رسمشان گرفته تا گریمهایشان خیلی جلوی دوربین ندرخشند. برای پوست هم از آنجا که میخواستیم حالتی مستند هم به خود بگیرد از چند بازیگر از تئاتر تبریز دعوت کردیم و البته چند بازیگر هم با این فیلم برای اولینبار وارد عرصه بازیگری شدند. به همین دلیل مشکلاتی که فیلمسازان اول با بازیگران چهره دارند شامل حال ما نشد. بالانس خوبی هم بین بازیگران و ما شکل گرفت. به نوعی با هم زیست کردیم، تمرینهای زیادی داشتیم و حتی قبل از ساخت دکورها با بازیگران به دیدن لوکیشن میرفتیم. در کل بازیگرها خلقیات متفاوتی دارند و با توجه به همین خلقیات خاص به خودشان باید از آنها با شیوههای مختلف بازی گرفت. تجربیات من هم در این زمینه بسیار متفاوت است. بازیگرانی بودند که بهراحتی با هم کنار آمدیم و به نتیجه دلخواه رسیدیم اما کسانی هم بودند که در ابتدا بحث و دلخوری داشتیم اما در نهایت به نتیجه مثبت رسیدیم.
شاید بهدلیل همین رویکرد ساده و بیریاسازیتان باشد که قابهایتان را هم خیلی شلوغ نمیبندید. به نوعی قابهایتان خلوت هستند و مخاطب را وادار به تمرکز روی چیزی میکنید که دوست دارید ... .
اصلا دوست ندارم تماشاگر را گیج کنم. در کارهایم میزانسن را طوری نمیچینم که مخاطب متوجه چیزی که من میخواهم، نشود. نمیدانم شاید به این دلیل باشد که همیشه دوست دارم منظورم را صریح به طرف مقابلم بگویم.
کاملا مشخص است در این فیلم به مولفه «محلی»بودن تاکید داشتهاید. زبان آذربایجانی در فیلم برای وقایع داستان مسلط است و مختصات اقلیمی آن منطقه هم به کمکتان آمده تا وحشتی را به تصویر بکشید که ریشه در باورهای ایرانی دارد. البته به اعتقاد من، ماجرایی که روایت کردید چندان وابسته به قومیت نیست، یعنی مشکلی ایجاد نمیشد اگر فیلم را در جغرافیای دیگری غیر از آذربایجان به تصویر میکشیدید!
نه، ما از یکی از پیرترین عاشیقهای آذربایجان بهنام «عاشیق ولی عبدی» دعوت کردیم که در این فیلم نقش راوی را بر عهده بگیرد. اوست که روایت داستان پسری بهنام آراز را میکند که با مادرش زندگی میکند. پسر، عاشق دختری بهنام مارال میشود اما مادر آراز دختر را با جادو و دعا طلسم میکند و باقی ماجراها. عاشیقها از بارزترین نمادهای آذربایجان هستند و اگر میخواستیم جغرافیای فیلم را به مکان دیگری ببریم باید عاشیق را از فیلم حذف میکردیم که نمیخواستیم. میخواستیم روایتی که در دل فیلم میگذاریم، از دل فرم بیرون آمده باشد و صدایی از بیرون نباشد. فرم قصهگویی برایمان مهم بود. سنت پردهخوانی و عاشیقهایی که داستان را روایت میکنند در ایران وجود دارند و ما میخواستیم به صورتی از آنها استفاده کنیم که از دل قصه جدا نباشند و یکی از شخصیتهای فیلم باشند. آن چیزی که در نمایشهای ایرانی هم دیده میشود، این است که فردی میآید و از نمایش فاصله میگیرد و بعد با ورود به نمایش یکی از شخصیتها میشود. درواقع همان فاصلهگذاری در عین اینکه خود فرد جزو شخصیتهاست. ما میخواستیم در «پوست» این فرم را تجربه کنیم. ضمن اینکه سینما محدود به تهران نیست و در گوشهگوشه ایران استعدادهایی وجود دارند که باید به آنها توجه داشت.
چرا عنوان «پوست» را برای فیلمتان انتخاب کردید؟
آراز وقتی متوجه میشود که نرسیدنش به مارال به واسطه دعایی بوده که مادرش در یک پوست نوشته، تصمیم میگیرد این دعا و دیگر طلسمهای واردشده به زندگیاش را نابود کند. درواقع طلسمها روی پوست شیر نوشته شده بود و همچنین در طول فیلم شاهد پوستاندازی و تحول خود شخصیت آراز هم هستیم.
به نظرتان وارد کردن اسطوره، میتوانست به فیلمتان ضربه بزند؟
گاهی نمایش اسطورهها به قدری مسخره و بد است که آدم حس بدی به آنها پیدا میکند. بعضی اوقات هم نه، فیلم آنچنان اصولی و درست، اسطورهها را در اختیار مخاطب قرار میدهد که مخاطب از دیدن آنها لذت میبرد. این فیلم با هزاران روش و مدل دیگر میتوانست ساخته شود و شاید خیلی بهتر از این میشد، شاید هم نه. ما هم دهها مدل نوشتیم و در آخر به این نتیجه رسیدیم.
میتوانید بهصورت خلاصه، پیام «پوست» را شرح دهید؟
با وجود نگاه منفی که جامعه امروز ایران نسبت به مسائلی مانند جادو و طلسم دارد اما متاسفانه همچنان بعضی افراد باورهای خرافی دارند. ما در این فیلم سعی بر تقبیح این مسائل داشتیم و اینکه کارما (عملکرد فرد در زندگی) به خودش برمیگردد. عشق بر هر چیزی پیروز میشود. اگر از شر طلب عشق کنی آن را به شکلی شرورانه دریافت میکنی و اگر از خیر عشق بخواهی، سختی میکشی اما درنهایت پاک و طاهر آن را میگیری.
به اعتقاد شما کمبود آثار ژانر وحشت در سینما و تلویزیون به دلیل فیلمنامههایی است که ضعیفتر از حداقلهای جهانی هستند یا ریسکپذیر نبودن فیلمسازان؟
در کل اعتقادی ندارم که ژانرهای سینمای جهان را باید در ایران تجربه کرد. ما در سینمای ایران به فضاهای جدید نیاز داریم نه تکرار ژانرهای تجربهشده در سینمای جهان در داخل ایران. اگر فیلمسازان به این نتیجه برسند که از ساخت فیلمهایی با موضوع ملودرامهای اجتماعی خسته شدهاند و مخاطب به انواع و اقسام ژانرها نیاز دارد، اتفاق مثبتی در راستای ساخت فیلمهای گوناگون رخ خواهد داد.
درحالحاضر به چه کاری مشغول هستید؟ آیا فیلم جدیدی برای تولید در نظر گرفتهاید؟
بله، مشغول نگارش فیلمنامهای هستیم که تا اینجا اسم آن «توبه شاهطهماسب» و درباره تاریخ نقاشی ایرانی در دوران شاه طهماسب صفوی است. کلا به فیلمهای تاریخی علاقهمند هستم.
آواهای جهانی دیگر
افشار در پوست که خودش به غایت فیلم متفاوتی است در سینمای ایران- با تمام تعاریفی که میتوان از کلمه تفاوت داشت- موسیقیای ساخته همقواره خود فیلم. موسیقی، آواهای جهانی دیگر را دارد و در عین حال آنها را به صداهای محلی آمیخته است. موسیقی در پوست یک جریان صوتی سیال است؛ جریانی که از ابتدا تا انتهای فیلم گوشهای مخاطبش را تنها نمیگذارد. فیلمی از جنس پوست که ژانری ماورائی و حتی وحشتناک دارد، موسیقیای افکتیو میطلبد که در لحظات حساس از طریق حس شنوایی بتواند تاثیرگذاری صحنههای فیلم را افزایش دهد. این کار را میشود به طرق مختلف انجام داد. از گنجاندن آواهایی که کارشان ایجاد وحشت است تا استفاده از اصوات محیطی و سازهای الکترونیک. افشار به فراخور زبان اصلی فیلم که زبان آذری است سراغ موسیقیای از جنس موسیقی و آواهای مغولی رفته تا این فضای دور و بدوی که در فیلم جریان دارد و به ماوراءالطبیعه متصل است، متجلی شود. در این راه سکانسهایی که در مه و دود گرفته شده و داستان به شکلی ابهامآمیز دنبال میشود، با موسیقی او و این آواها رنگآمیزی شدهاند. در عین حال موسیقی پوست، موسیقی بسیار پرزحمتی است؛ چرا که ترکیبی بوده است از موسیقیهای محلی آذری و آشیقی، آوایی، فولکلور سرزمینهای دیگر و الکترونیک و تلفیقی. به اینها اضافه کنید حجم بالای موسیقی در این فیلم که باند صوتی پوست را بسیار قوی کرده است. اتفاقی که شایسته فیلمی در این ژانر است.
یکی از سکانسهایی که در آن از موسیقی مغولی استفاده خوبی شده، جنگیری است. او در این سکانس از آواهای جمعی مردانه برای بازنمایی فضا استفاده کرده است. همچنین ترکیب شعرخوانی و موسیقی به آهنگساز فضاهای بیشتری برای نمایش موسیقی داده. یکی دیگر از سکانسهای به یادماندنی صحنهای است که شخصیت در لباس شیر در برف در حال راه رفتن و گفتن ورد است. در این صحنه نیز فضای غریب موسیقی توانسته به میزان تاثیرگذاری صحنهپردازی کمک کند. موسیقی علاوه بر موسیقی ترکی، در کنار وفور سازهای کوبهای، از موسیقی فیوژن بهره برده و همین به گوشنواز شدن آن کمک کرده است. موسیقی پوست در نهایت تبدیل شده به پیکرهای واحد که با متریالهای مختلف ساخته شده است، همچون یک نقاشی مولتی مدیا. خوشحالم که سال گذشته سیمرغ بهترین موسیقی فیلم برای پوست روی شانههای آهنگسازی جوان و خلاق نشست تا دلگرمیای باشد برای نسل نوی آهنگسازان سینمای ایران.
-
از شر طلب عشق نکن!
-
اجمالا بدانید که ...
-
تحقق تدریجی رویای اصلاح ساختار بودجه
-
وقتی سیاسیکاری، امور فنی را به حاشیه میبرد
-
سکته بایدن در آمریکای لاتین
-
بازگشت به خوشنامی
-
طعم گس مهر در ماه آذر
-
۲۴۰ دقیقه دلهره در «عدل»
-
تراژدی پایان هوای پاک برای آیندگان
-
مدعیان بهانهگیر
-
امکان ابطال بیش از یک و نیم میلیون رأی در انتخابات عراق
-
مسکو، ادعای حمله قریبالوقوع روسیه به اوکراین را «چرند» توصیف کرد
-
لوکاشنکو در پاسخ به تهدید رهبران لهستان: اگر میتوانید مرز را ببندید!
-
رسانه ملی، کثرت در عین وحدت
-
شرایط شکننده کرونا
-
بسیج و بیانیه گام دوم انقلاب