کسی حوصله ساخت   طنــــز  نـــدارد

مهرداد خوشبخت، کارگردان سریال آچمـز درباره ماجراهای این سریال و نزدیک‌شدن به بعضی خطوط قرمز می‌گوید

کسی حوصله ساخت طنــــز نـــدارد

می گوید نامش از ابتدا «آچمز» بود، یعنی كسی كه در وسط ماجرایی گیر كرده و نه راه پیش دارد و نه پس. درست مثل گلكار و مصیب قصه‌ای كه این شب‌ها بعد از مدتی چشیدن طعم تاریخ و ملودرام‌های مختلف در شبكه سه سیما، ماجرایی را تعریف می‌كنند كه با شیرینی لبخندهای هر چند كوچكی همراه شده است. مهرداد خوشبخت، این بار بعد از «غیرعلنی» باز هم برای حضور در تلویزیون تصمیم گرفت تا در فضایی كه چندان جدی نیست، سریالی را روی آنتن ببرد كه در آن شاید داستان چندان جدیدی به چشم نمی‌خورد اما به هر حال قصه گوست و می‌تواند برای چند دقیقه هم كه شده شما را با خود همراه كند. او بعد از سریال‌های پلیسی‌اش؛ مثل گشت پلیس، گروه ویژه و... مدتی است در حال تجربه دنیای طنز در سریال‌ها شده است. آچمز هم دومین مجموعه این سبكی اوست كه داستانش از این قرار است: مصیب پس از 45 سال می‌فهمد كه تنها فرزند خانواده نبوده است. او برای پیدا كردن گمشده‌ سالیان دور مادرش، راهی تهران می‌شود اما خودش هم گمشده‌ بزرگ‌تری دارد؛ عزت و احترام! مجبور است بین این دو گمشده یكی را انتخاب كند و همین داستان‌های پیچیده‌ای برایش به وجود می‌آورد كه او را تبدیل به انسانی دیگر می‌كند. هومن برق‌نورد، امیرحسین رستمی، سید مهرداد ضیایی، احسان امانی، مهران رجبی، سارا خوئینی‌ها، بیتا سحرخیز و... برخی از بازیگران این سریال‌اند كه سعید فرهادی آن را نوشته است. اما چه شد كه مهرداد خوشبخت بعد از تله‌فیلم‌هایی كه گاهی پرلبخند بودند در حوزه سریال وارد این فضا شد، موضوعی بود كه جرقه شروع گفت‌وگو ما را با او زد.

‌ اول غیرعلنی و بعد هم آچمز، آن هم پس از مجموعه‌های پلیسی كه نامتان با آنها گره خورده است، این  نسخه  تازه‌ای از مهرداد خوشبخت است؟
این ماجرایی است كه خیلی مطرح می‌شود، همه فكر می‌كنند من كارگردان تكنیكالی هستم كه مدام فیلم‌های اكشن می‌سازم اما من تعداد زیادی فیلم غیراكشن و حتی ملودرام ساخته‌ام. مثل همان غیرعلنی كه از آن گفتید، اما كسی آنها را یادش نیست و تعجبم این است كه سریال هفت قسمتی گشت پلیس، یك‌دفعه به طور ویژه‌ای دیده می‌شود و شاید این شانس من است كه با همان چند قسمت به اندازه 30 قسمت دیده شد. در كنار اینها من حداقل چهار تله‌فیلم و با آچمز دو سریال كمدی ساخته‌ام اما در مجموع بله، تولیدات غیركمدی‌ام بیشتر سنگینی می‌كند. با این حال درست است كه هر كسی به یك گونه علاقه‌مندی‌هایی دارد اما من از آن كارگردان‌هایی هستم كه دوست دارند فضاهای مختلف را تجربه كنند و این كار را هم
انجام دادم.
‌ این تغییر فضا كار را مشكل نمی‌كند؟
من برای ساخت هر كدام از فیلم‌ها و مجموعه‌ها سعی می‌كنم تا مدت‌ها خودم را در جو مرتبط با آن اثر قرار دهم. مثلا برای ساخت یك كار كمدی، فیلم‌هایی با این فضا را می‌بینم و مجلات و قصه‌های كمدی می‌خوانم تا حس و فضایم عوض شود.
‌ می شود گفت آچمز به عنوان دومین سریال خندان شما، پخته‌تر از غیرعلنی است، خودتان هم این را حس می‌كنید؟
بله، وقتی گونه‌های مختلف را كار می‌كنی باید تجربه‌های گوناگونی داشته باشی و در این سریال می‌خواستم با اتفاقاتی كارها و تجربه‌های دیگری را رقم بزنم. نكته دیگری كه وجود دارد هم این است كه آچمز شرایط ساخت بهتری را نسبت به غیرعلنی به خاطر زمان داشت. تلویزیون خیلی دیر غیرعلنی را شروع كرد و به تهیه‌كننده، درخواست ساخت آن را داد. در ابتدا فقط یك طرح كلی داشتیم و از لحظه‌ای كه به دفتر رفتم تا وقتی سریال روی آنتن رفت، در كل سه ماه زمان صرف شد یعنی كل مجموعه را خیلی فشرده در همان زمان نوشتیم، ساختیم و پخش كردیم، كاری كه با توجه به همه این مسائل به نظرم آن موقع خوب از آب درآمد. در مورد آچمز اما یك نكته مهم دیگر آماده بودن حدود 25 قسمت از سناریو بود و این باعث می‌شد تا گروه با خیال راحت‌تری
كار كند.
‌ تیكه‌های ریز و درشت سیاسی، اجتماعی و... هم از آن مواردی است كه آچمز هم از آن غافل نشده؛ شما
با چه نگاهی به سراغ این بخش رفتید؟ مشكلی
سر راهتان نبود؟
بخش زیادی از این موارد در فیلمنامه بود و از ابتدا یك ناظر فیلمنامه داشتیم و یك ناظر كیفی تولید، یعنی داستان همه جانبه كنترل می‌شد. در ادامه همزمان با پخش هم كم و بیش از این طرف و آن طرف ایرادهایی گرفته می‌شود كه به لطف همراهی مدیر گروه فیلم و سریال شبكه، آقای آذرپندار خیلی از آنها سانسور نمی‌شود. ضمن آن كه در مجموع قرار بود   این سریال خیلی بی‌بو و خاصیت نباشد و حرف‌هایی بزند. در این راه داستان هم تغییر كرد، قبلا ماجرا قرار بود در اداره مالیات و با موضوعات مربوط به آن پیش برود اما باز هم من به همان بحث آب برگرداندمش چون دغدغه روز است و مثل موضوع مهم فروچاله‌ها كمتر به بخش‌های مهم آن پرداخته شده. ما می‌خواستیم در حد ممكن حرف‌هایی كه باید را بزنیم و خیلی اوقات درباره مدیران صحبت می‌كنیم. در این بین درست است كه مصیب جای یك مدیر آمده اما رفتارهایش مثل خیلی از آنهاست؛ این بارزترین اتفاق سریال است؛ مساله‌ای كه نمونه آن را بین مسؤولان داشتیم و همه می‌دانند. داستان این‌كه در شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مملكتمان، ناگهان ممكن است یك شخص خیلی ضعیف و ناشناس بیاید و به مقامی برسد كه جایش نیست. در واقع ما می‌خواستیم طی شدن مسیر رسیدن از فرش به عرش را نشان دهیم.
‌ فكر می‌كنید چه قدر در انعكاس آن موفق بودید؟
به هر حال كلیت قصه همین را نشان می‌دهد. وقتی نگاه می‌كنید مصیب قسمت اول و دوم، مصیب دیشب و امشب نیست؛ او مثل همان مدیران آدم دیگری شده كه دیگر حتی به برادرش هم كاری ندارد و به دنبال استفاده از آن قدرت است.
‌ بله اما همین تغییر شخصیت هم در سریال جای سوال دارد، چون ما دیگر هیچ اثری از آن مصیب نمی‌بینیم و او انگار به كل كنار گذاشته شده است. فكر می‌كنید این اندازه از تغییر و نوسان به‌درستی پیش رفته؟
بله، قبول دارم كه در این بخش كمی سریع جلو رفتیم اما تجربه‌ای كه جالب بود و می‌خواستم آن را انجام دهم، این بود كه برخلاف كارهایی كه یا جدی‌اند یا طنز یا فقط درام؛ اصرار نداشته باشیم كه تمامش كمدی باشد. دوست داشتیم مفرح باشد و بدون آن‌كه خیلی خشن یا غمگین باشد، همه بتوانند نگاهش كنند اما می‌خواستم تا مثل زندگی واقعی كه همه چیز در آن هست، پیش بروم. با همه اینها یكی از لطمه‌هایی كه به مجموعه خورد به واسطه كوتاه كردن آن بود. ابتدا طرح اولیه قصه 60 قسمت بود و تك‌تك آدم‌ها یك ماجرا داشتند؛ همه اینها حذف شد تا كار 30 قسمت شود. داستان مصیب هم چون باید به قسمت آخر می‌رسید، تندتر پیش رفت. این سریال در اصل  
نصف شده است.
‌ چرا این حذف اتفاق افتاد؟
خود شبكه می‌خواست تا آن را 30 قسمتی روی آنتن ببرد.
‌ شما خیلی اوقات پندو هشدارهایی را درباره مسائل مختلفی كه در حوزه آب و موارد دیگر وجود دارد، به بیننده می‌دهید؛ فكر می‌كنید این كار فایده‌ای هم دارد؟
بله، همین سریال ممكن است نشانه‌هایی را داشته باشد كه كسی را وادار به تحقیق كند، همچنین خود مسؤولان هم به‌واسطه فرزند یا نزدیكانش در جریان مسائل مطرح شده قرار می‌گیرند. من چندین بار با این تأثیرگذاری روبه‌رو شده‌ام، به عنوان مثال ما در قسمتی از گشت پلیس مسائلی را مطرح كردیم كه دیدم خانواده‌ها و مردم درباره‌اش حرف می‌زنند و همین تلنگرهای كوچك برای من كارگردان كافی است. با این حال باید برای چنین موضوعاتی یك جریان به راه بیفتد مثل بعضی از تیزرهایی كه می‌بینیم بارها از تلویزیون پخش می‌شوند و
خواه ناخواه فرهنگسازی می‌كنند.
‌ در سكانسی از سریال، بخشی بود كه مصیب برای گوسفندان سخنرانی می‌كرد، قسمتی كه سر و صدا به پا كرد؛ این ماجرا حساسیت‌ها را نسبت به سریال بیشتر نكرد؟
به هر حال از ابتدا فشارهایی وجود داشت و با این قسمت، سختگیری‌ها بیشتر شد اما همه ما كه فیلم می‌سازیم معتقدیم كه اینها حساسیت‌های بجایی نیست چون یك سكانس و دو كلمه‌ای كه در طول قصه به روی آنتن می‌رود؛ ضربه‌ای به نظام و مملكت نمی‌زند و اگر واقعا این طور باشد كه دیگر حرفی نمی‌ماند. در این فضا خط قرمزهای كلی وجود دارد كه مایی كه سال هاست در تلویزیون مشغول كار هستیم؛ آن را رعایت می‌كنیم و به آن اشراف داریم. با همه اینها با حضور مهدی آذرپندار، مدیر گروه فیلم و سریال شبكه خیلی از این فشارها را با مسؤولیت او پشت سر می‌گذاریم.
‌ جلوتر بودن مخاطب از اتفاقات و قصه هم از آن مواردی است كه باعث می‌شود تا هر كسی متوجه شود الان قرار است چه اتفاقی در آن اثر بیفتد؛ در آچمز هم این مساله تا حد زیادی وجود دارد... .
در تلویزیون ما این اتفاق تقریبا برای همه كارها می‌افتد. به طور كلی این داستان پایه كلیشه‌ای دارد و بارها از جابه جایی دو تا آدم چه در فیلم‌های ایرانی و چه در كارهای خارجی استفاده شده است؛ معروف‌ترین آن شاهزاده و گداست كه همه براساس آن جلو می‌روند. در مورد آچمز هم چون همه با این قصه آشنا هستند، می‌دانند بالاخره در تعاملاتی كه اتفاق می‌افتد هر كدام با خانواده آن یكی روبه‌رو می‌شود. اینها چیزهایی نیست كه نشود آن را پیش‌بینی كرد مثل فیلمی كه می‌دانید در آن قهرمان داستان پیروز می‌شود و در این بین چگونگی اتفاق‌ها مهم است. من فكر می‌كنم آچمز آن چگونگی را دارد؛ این كه ملاقات‌ها چطور اتفاق می‌افتد، دو برادر كجا یكدیگر را می‌بینند و مواردی از این دست. همچنین كلیت داستان‌های ما در تلویزیون خیلی وقت است كه مشخص است و آخرش همه چیز خوب تمام می‌شود.
‌ آچمز هم قرار است خوب تمام شود؟
قصه‌های ما همیشه باید این طور باشد.
این شیوه خواست صدا و سیماست؟
خوش‌بینانه تمام شدن بله، جدا از این كه من هم دوست دارم كه كار با همین شیوه به پایان برسد. البته در همین مجموعه هم اتفاقاتی داریم كه مخاطب انتظارش را ندارد اما در پایان همان فضا را خواهیم داشت.
‌ بعد از چند سریال تاریخی و درام بالاخره آچمز با فضای متفاوت و مفرح تری به روی آنتن رفت، فكر می‌كنم این اتفاق در دیده شدن مجموعه بی‌تأثیر نبود، درست است؟ چون مدت‌ها بود كه شبكه 3 سریال طنز نداشت.
همیشه گفته‌اند كه یك سفره باید غذاهای مختلف و متنوعی داشته باشد كه باب سلیقه همه باشد، تلویزیون هم به دلیل مخاطبان گسترده‌اش باید آثار گوناگونی را پخش كند و به فكر همه طیف‌ها باشد. با این حال در جلسات سال گذشته مدیران مدام تأكید داشتند كه تولیدكنندگان به سراغ كارهای طنز و كمدی بروند اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و در حال حاضر به‌جز آچمز كه جدی به حساب نمی‌آید و چند مجموعه انگشت شمار دیگر، بقیه به این ماجرا وفادار باشند. این برای ما هم عجیب است مثل سریال‌های ماه رمضان كه به ما گفتند باید فضای تازه‌ای داشته باشد و مردم را بخنداند اما كارهایی به روی آنتن رفتند كه خیلی غم انگیز و درام بودند و در آنها مدام خشونت‌های اجتماعی از كلاهبرداری تا مشكلات خانوادگی وجود داشت. همه این‌ها در حالی است كه مثلا «برادرجان» را در زمان كوتاهی به شكل دقیقه نودی تدارك دیدند در حالی كه می‌شد یك مجموعه طنز با همان فشار و زمان محدود تولید شود. این جاست كه آدم نمی‌داند عملكرد را نگاه كند یا حرف‌هایی كه در جلسه‌ها می‌زنند.
‌ البته در آچمز هم بعضی برخوردها  شاید می‌شد كه كامل‌تر شكل بگیرد، مثل روبه‌رو شدن دو برادر... .
این موضوع را تا حدی قبول دارم و وقتی كه سریال را نگاه می‌كنم به نظرم می‌رسد كه می‌شد بیشتر روی آن كار کرد اما چند نكته وجود دارد كه قبل‌تر هم اشاره كردم. یكی از مهم‌ترین موارد آن بود كه فشردگی سناریو لطمه زیادی به كار زد، چون مدام مجبور بودیم تا داستان را سریع پیش ببریم و كوتاه‌ترش كنیم، این باعث شد تا لحظاتی از ماجرا از دست برود و خیلی از سكانس‌های وسطی حذف شود. در این بین فیلمنامه هم مدام درگیر تغییر شده بود و همه این‌ها عامل مساله‌ای شد كه به آن اشاره كردید.
‌ بعضی نقش‌ها هم این جا چندان كه باید پررنگ نیستند و بیشتر بار ماجرا روی دوش هومن برق‌نورد است... .
این مساله هم به دنبال همان حذف و فشردگی اتفاق افتاده است چون اگر می‌توانستیم فیلمنامه كامل را داشته باشیم هر كس داستان خودش را كامل می‌كرد. همچنین یكی از ابزاری كه كار را برای مخاطب جذاب می‌كند، استفاده از بازیگرانی است كه تیپ‌شان مشخص است.
‌ این انتخاب‌های تكراری باعث كلیشه‌ای شدن سریال نمی‌شوند؟
در زمانی كه برای تولید این سریال داشتیم، نمی‌توانستیم بازیگران جدیدی بیاوریم. بخشی از این موضوع به خود تلویزیون برمی گردد. بعضی تصمیم‌گیرندگان در تلویزیون علاقه دارند از سرمایه‌های  این رسانه استفاده كنند و می‌گویند  تلویزیون آنها را پرورش داده و حالا كه مخاطبان خود را دارند، پس باید از آنها استفاده كنید، یعنی كم پیش می‌آید كه از گزینه‌های جدید استقبال كنند. این هم مثل ماجرای سریال‌های طنز است، در ظاهر می‌گویند خیلی هم خوب است كه استعدادهای جدید را كشف كنید اما وقتی معرفی می‌كنیم یا قبول نمی‌كنند یا بعد از پخش در جلسات ارزیابی به تهیه‌كننده پول نمی‌دهند و می‌گویند شما كسی نیاوردید و پولی خرج نكردید. با این حال در آچمز ما كلی بازیگر فرعی داریم كه از تئاتر آمدند. ما خیلی به دنبال كار عجیب و غریبی نبودیم و می‌خواستیم كنار همان كلیشه‌ها كه در داستان هم وجود دارد، حداقل چند چهره جدید هم داشته باشیم. با این حال همین انتخاب‌ها باعث می‌شود
از هزینه‌های اضافی هم جلوگیری شود. متن هم عامل دیگری است كه باعث چنین فضایی می‌شود.
‌ یعنی كلیشه و تكراری شدن انتخاب ها؟
بله، خیلی از متن‌های ما از آنجا كه از كانال‌های مشخصی می‌گذرند، عموما تابع یك سلیقه‌اند؛ همچنین در كتاب‌ها نوشته‌اند كه ما 36 موقعیت نمایشی داریم اما از این تعداد ما كلا 30تا از آنها را در ایران نداریم و بقیه هم نصفه و نیمه‌اند؛ به همین دلیل متن‌هایمان عموما شبیه به هم‌اند مثل فیلم‌های جدی‌مان كه اغلب یك كارخانه در آنها وجود دارد، یك مال حرام و حلال، طلاق و موضوعاتی كه شاید در كل حدود ده قصه داشته باشند كه بشود آنها تعریف كرد.
‌ خوب چرا   سراغ فضاهای جدیدتر نمی‌روید؟
بله می‌شود قصه‌های بیشتری گفت اما آن قدر خسارت و فرسودگی دارد كه فیلمسازها سراغش نمی‌روند چون مدام باید مبارزه كنی تا شاید بتوانی آن داستان را كار كنی. بنابراین وقتی شما فیلمنامه كلیشه‌ای داری طبیعتا بازیگر و بازی‌هایشان هم كلیشه‌ای می‌شوند. با همه اینها بخشی از این قضیه به من فیلمساز برمی‌گردد كه پیشنهاد نمی‌دهیم، قسمتی هم به مدیران و تصمیم گیرندگان.
‌ در آخر بگویید كه چه خبر از آینده؟ دیگر تله‌فیلم نمی‌سازید؟
فعلا چیزی قطعی نشده و تنها صحبت‌هایی درباره یكی دو كار سینمایی و یك مجموعه تلویزیونی شده است، در آخر هم باید از همه عوامل   بابت همراهی با من و این كار تشكر كنم.