سفرنامه حج
شهرِ كوههای غمگین
حامد عسکری
گرمی هوا این چند روزه بیشتر شده، خیلی گرم، از آن گرمها كه انگار دكمه قرمز سشوار را گذاشته باشی روی درجه آخرش، نایژكهای ریه را برشته میكند و مثل بوته خاری كز میخورد و تمام. خدای بزرگ یك قدرت و توانی بدهد به حاجیان كهنسال و موی سپید كه بتوانند از پس این تكلیف عظیم و سنگین و البته سخت بر آیند.
گرمای هوا حاجیان را خزانده به آغوش خنك كولرگازیها در هتل... روزها رفت و آمد آنچنانی نمیبینی، حاجیها تقریبا دورهایشان را زدهاند در مدینه و جاهای مذهبی دیگر و تقریبا همه جمع شدهاند، سامانه اتوبوسهای رایگان را هم شهرداری مكه جمع كرده و هر حاجی هر كجای شهر كه باشد یا باید با قیمتی گزاف و جگرآور تاكسی بگیرد یا باید آسفالتهای خمیر شده از گرما را بغل كند و الهی به امید تو برود تا مسجدالحرام...
از هتل ما كه در محله عزیزیه است تا حرم حدود 40 دقیقه پیادهروی است، 40 دقیقه رفت 40 دقیقه برگشت.
خیلیها هستند از همین هتل ما كه هر سه وعده نمازشان را در مسجد الحرام میخوانند و فلذا خوشا بر احوالشان. بعد از صبحانه كه نیمرو بود و عجب نیمرویی بود، قرار شد برویم و دو سه جا را ببینیم.
تاكسیها خدا انصافشان بدهد، اتوبوسها كه از سرویس خارج شدهاند، یاد گرفتهاند بازار تیزی میكنند، یك مسیر شش هفت كیلومتری را كه تا همین پریروز ده ریال یعنی حدود 35 هزارتومان میگرفتند، كردهاند 40 ریال، حدود 120 هزار تومان و البته خب پول ما هم... ولش كن... حرف خودمان را بزنیم.
مینشینیم در تاكسی.
مكه شهر كوههاست، یك كوههای خاص؛ رنگ و جنس و شمایل خاص دارد كه بیا و تماشا كن. در مكه همه چیز یوغور و درشت است؛ خودروها، هتلها، مبلها، همه چیز چند ایكس لارج است.
همه چیز مكه به كوههایش رفته یوغور ودرشت. هتلهایی كه آسمان آبی مكه را هاشور زدهاند و شبهای نئونیاش بیشباهت به شبهای بلاد فرنگ نیست. دلارهای نفتی كار خودشان را كردهاند. برج است كه از سر و كول شهر بالا میرود.
كوه، كوه بكر منظورم است به خودی خود هیچ نظم و نسق خاصی ندارد، هیچ قرینه و تقارن و قوس منظم و قاعدهمندی ندارد، هرجا دلش خواسته ورم كرده و هرجا عشقش كشیده لم داده.
نظم زیبایی است و البته كه كوه نظم پریشانی دارد و اتفاقا همین بینظمی، ریختی جذاب و شكیل و دلبر به آن داده. مكه یك اصالت مطلق است زیر نیش زهرآلود جرثقیلها در فرهنگ لغتها مقابل كلمه كوهخواری یك كلمه باید بنویسند، مكه! هر گوشه شهر یك كوه زخمی میبینی!
هر كوه یك گاو بزرگ و باشكوه است در میدانی كه از بینیاش نای خرناسه بیرون دمیدن ندارد و با چند ده نیزه كوتاه و بلند تو بخوان همان جرثقیلها، ایستاده به اصالت و تاریخ و خاطره...
من خیلی سواد زمینشناسی ندارم، ولی قطعا لقمهلقمه كندن و كشتن این كوهها در آینده این شهر بیتاثیر نخواهد بود، هر كوه آبستن چند هتل است و البته هر هتل جذاب و درآمدزا و كارآفرین و خب البته زیر پوست شهر انگار خبرهای دیگری است، ولش كن حرف خودمان را بزنیم... .
گرمای هوا حاجیان را خزانده به آغوش خنك كولرگازیها در هتل... روزها رفت و آمد آنچنانی نمیبینی، حاجیها تقریبا دورهایشان را زدهاند در مدینه و جاهای مذهبی دیگر و تقریبا همه جمع شدهاند، سامانه اتوبوسهای رایگان را هم شهرداری مكه جمع كرده و هر حاجی هر كجای شهر كه باشد یا باید با قیمتی گزاف و جگرآور تاكسی بگیرد یا باید آسفالتهای خمیر شده از گرما را بغل كند و الهی به امید تو برود تا مسجدالحرام...
از هتل ما كه در محله عزیزیه است تا حرم حدود 40 دقیقه پیادهروی است، 40 دقیقه رفت 40 دقیقه برگشت.
خیلیها هستند از همین هتل ما كه هر سه وعده نمازشان را در مسجد الحرام میخوانند و فلذا خوشا بر احوالشان. بعد از صبحانه كه نیمرو بود و عجب نیمرویی بود، قرار شد برویم و دو سه جا را ببینیم.
تاكسیها خدا انصافشان بدهد، اتوبوسها كه از سرویس خارج شدهاند، یاد گرفتهاند بازار تیزی میكنند، یك مسیر شش هفت كیلومتری را كه تا همین پریروز ده ریال یعنی حدود 35 هزارتومان میگرفتند، كردهاند 40 ریال، حدود 120 هزار تومان و البته خب پول ما هم... ولش كن... حرف خودمان را بزنیم.
مینشینیم در تاكسی.
مكه شهر كوههاست، یك كوههای خاص؛ رنگ و جنس و شمایل خاص دارد كه بیا و تماشا كن. در مكه همه چیز یوغور و درشت است؛ خودروها، هتلها، مبلها، همه چیز چند ایكس لارج است.
همه چیز مكه به كوههایش رفته یوغور ودرشت. هتلهایی كه آسمان آبی مكه را هاشور زدهاند و شبهای نئونیاش بیشباهت به شبهای بلاد فرنگ نیست. دلارهای نفتی كار خودشان را كردهاند. برج است كه از سر و كول شهر بالا میرود.
كوه، كوه بكر منظورم است به خودی خود هیچ نظم و نسق خاصی ندارد، هیچ قرینه و تقارن و قوس منظم و قاعدهمندی ندارد، هرجا دلش خواسته ورم كرده و هرجا عشقش كشیده لم داده.
نظم زیبایی است و البته كه كوه نظم پریشانی دارد و اتفاقا همین بینظمی، ریختی جذاب و شكیل و دلبر به آن داده. مكه یك اصالت مطلق است زیر نیش زهرآلود جرثقیلها در فرهنگ لغتها مقابل كلمه كوهخواری یك كلمه باید بنویسند، مكه! هر گوشه شهر یك كوه زخمی میبینی!
هر كوه یك گاو بزرگ و باشكوه است در میدانی كه از بینیاش نای خرناسه بیرون دمیدن ندارد و با چند ده نیزه كوتاه و بلند تو بخوان همان جرثقیلها، ایستاده به اصالت و تاریخ و خاطره...
من خیلی سواد زمینشناسی ندارم، ولی قطعا لقمهلقمه كندن و كشتن این كوهها در آینده این شهر بیتاثیر نخواهد بود، هر كوه آبستن چند هتل است و البته هر هتل جذاب و درآمدزا و كارآفرین و خب البته زیر پوست شهر انگار خبرهای دیگری است، ولش كن حرف خودمان را بزنیم... .
تیتر خبرها
-
خبرنگاران سریالی
-
چند ترفند برای عاشق كتاب شدن
-
صدرنشینهای تابستانه تلویزیون
-
کسی حوصله ساخت طنــــز نـــدارد
-
سودای خام اردوغان
-
كارتنخوابی در موزه
-
شهرِ كوههای غمگین
-
یک جهیزیه خیلی معمولی 50 میلیون تومان
-
فكر كنید دارید با محسن حرف میزنید
-
زنگ خطری که کنکور 98 به صدا در آورد
-
بازی جدید ائتلاف شکستخورده
-
تجدیدی در عدالت آموزشی
-
صدرنشینهای تابستانه تلویزیون
-
سری که خم نشد