مروری بر رویدادهای هنر و ادبیات در هفتهای که گذشت
كمانچه كیهان در تهران، بدل ابتهاج در اهواز!
چهره هفته: کیهان کلهر
جادوی ایران با «شهر خاموش»
در هفتهای كه گذشت و چند روزی پیش از آن، كیهان كلهر روزهای سختی را گذراند. او كه رویهای غیر از برخی هنرمندان را در برگزاری كنسرت به جای لغو آن در پیش گرفته بود، زیر ذرهبین بود كه این بار قرار است با «شهر خاموش» چه كند؛ شهر خاموش، اثر شگفت او با بروكلین رایدر كه تور كنسرتهایش از سال گذشته آغاز شده و با فواصلی كوتاه پیگیری شده است، باز هم به تهران برگشته تا اصرار جادوگر كمانچه بر روی صحنهماندن، همچنان پابرجا باشد.
چه كسی فكرش را میكرد شهر خاموش به عنوان اثری كه مخاطب عمومی موسیقی را نشانه نرفته، حالا این همه شنونده را به سالنهای برگزاری كنسرت در تهران و شهرستانها بكشاند. اصرار كلهر بر اجراهای متعدد صحنهای سبب شده حالا شهر خاموش را دههزار نفر از نزدیك شنیده باشند. او مثل گروههای تئاتری كلاسیك جهان كه سالها یك نمایش را روی صحنه نگه میداشتند تا آنجا كه كسی بدون تماشای آن اثر از دنیا نرود، در حال انتشار گسترده جادوی كمانچهاش در شهر خاموش است. كنسرتهای شهر خاموش تا پنجم بهمن ادامه خواهد یافت و كلهر و اعضای جوان گروهش لابد تور آن را با فاصله زمانی كوتاهی برای چندمین بار خواهند گسترد. نوای شهر خاموش، خاموشی نمیگیرد.
منت گذاشتید بر سر ناصرخان ما
جناب چیرو گوئرا، كارگردان محترم، منت گذاشتهاید سر ناصرخان ما؛ آقا عمرا اگر ناصر خاكزاد ما به گرد پای پابلو اسكوبار شما برسد. تازه ما خودمان كلی به ناصرخان انتقاد داریم؛ دوستداشتیم خیلی خوفناكتر و دستنیافتنیتر و خشنتر باشد حداقل در حد و اندازه دستیاران اسكوبار. راستش ریا نباشد، اما اگر یكی مثل شما هم كارگردان باشد، هم اهل كلمبیا و حتی فیلمهای اسكاری هم در كارنامهاش داشته باشد، آنوقت از ده فیلمی كه میتواند فهرست كند به عنوان بهترینها، رتبه سومش را اختصاص بدهد به فیلم متری شش و نیم، برای ما ایرانیها این معنی را میدهد كه قرار است سعید روستایی در فیلم بعدیاش كولاك كند و احتمالا یك قاچاقچی رو كند، گندهتر از اسكوبار و الچاپو؛ آنقدر گندهتر كه حتی والتر وایت با همه افسارگسیختگیاش، شاگردیاش را بكند.
از قدیم هر آنچه به یاد داریم از سادگی و سادهدلی روستاییها بوده، حالا چه شده كه روستایی ما چنین از آب درآمده؟ خدا عالم است!
چی بود، چی شد [این هفته؛ حامد بهداد]
كشتیات را خریدی حامد جان؟
گفتوگوی جامجم با حامد بهداد / 7 دی 1383
حامد بهداد 15 سال پیش در مصاحبهای با تیتر «بازیگری؛ خودشیفتگی كودكانه» حرفهایی به جامجم زده بود كه ...
خیلی ناراحت آن نیستم، چون بالاخره مشهور میشوم. (از همان اول راه مشهور شدن را بلد بود)
سینما تجارت است؛ هر یك تماشاگر یعنی 800 تومان بلیت (از این روزها خبر نداشتی)
دوست داشتم یك كشتی تفریحی داشتم و همه دوستان و آشنایان را با تمام امكانات تفریحی به گردش میبردم (دستمزد بازی نكردنهایت را جمع كنی، شاید روزی بتوانی)
فكر میكنی انتهای بازیگریات به جای خوبی ختم میشود؟ نه میدانم به جای خوبی ختم نمیشود؟ (كاش تعریف خوب و بدش را هم میپرسیدیم آنوقت)
ویدئو - واکنش هفته [این هفته؛ اندیشه فولادوند]
واقعا از این شعرها تا حالا نشنیده بودید؟!
این ویدئو به این هفته ربطی ندارد اما آنقدر حواشی به دنبال داشته كه واكنشها به آن به این هفته سرریز کند. اندیشه فولادوند ترانهنویس و بازیگر، شعری را میخواند كه دستمایه طعن و كنایه و طنز شده است. شعر فولادوند را، فارغ از كیفیتش، میتوان در ادامه تجارب شعری موسوم به نظریه زبانیت در شعر برخی شاعران دهه 70 شمسی یا شاعران «شعر اجرایی» شنید. واكنشها به این ویدئو اما نشان داد هیچیك از واکنشنشاندهندگان، تاكنون چیزی درباره این تجارب نخنما شده در شعر فارسی نشنیدهاند كه حالا چنین شگفتزده نوشتهاند: «این دیگر چه جور شعری است». مهمترین نكتهای كه در رابطه با واكنشها به این ویدئو مغفول ماند، اشاره به همین خلابزرگ بود.
دو شباهت هفته: رستگار- هاپکینز و ابتهاج -آهنینجان
بابابزرگ هاپكینز
پدر نانوایش ریچارد عجب نانی در دامن انی موریل (مادر) و مخاطبان سینما گذاشت. همین نان كه سالها بعد به نامی بزرگ در بازیگری تبدیل شد، قدرشناسانه گذشته و سختكوشی پدر و زندگی كارگری و فقیرانهاش را فراموش نكرد. یك بار در مصاحبهای گفت: «هر وقت احساس میكنم ممكن است تافته جدابافته باشم، به پدرم فكر میكنم و دستانش را به خاطر میآورم؛ دستهای سخت و شكسته او را.»
جالب است كه او در یكی از اولین و مهمترین نقشهای سینماییاش و در «شیر در زمستان» هم نقشی همنام با پدر را بازی كرد: ریچارد شیردل.
پسر نانوا، خودش هم مسیر پررنجی را برای موفقیت انتخاب كرد و كارگری كارخانه فولادسازی باعث شد بعدها سختترین نقشها را در بازیگری از آب و گل درآورد و از خجالت اسكار، بفتا، امی، گلدنگلوب و... در آید و القابی چون سِر و شوالیه را كسب كند. او هنوز و در آغاز 82 سالگی هم میدرخشد و نقش هایش را چون نانی خوش طعم و رایحه پیشكش تماشاگران میكند، بازی پر از جزئیات او به نقش پاپ بندیكت شانزدهم در «دو پاپ» را ببینید كه چگونه تركیب تنهایی، سنت گرایی و تقابل با پاپی اصلاحطلب و شوخطبعیهای خوددارانه را در پكیجی تماشایی به مخاطبان عرضه میكند. وقتی پاپ بندیكت در جایی از فیلم به محبوبیت زیاد پاپ فرانسیس اشاره میكند، از او میپرسد: «این محبوبیت تكنیك خاصی داره؟» حالا ما هم میتوانیم این سوال را درباره خود او مطرح كنیم كه چطور سالها بزرگی و محبوبیتش در بازیگری را حفظ كرده است، راستش جوابش را هم میدانیم: با استعداد، تحصیل، سختكوشی، فراموش نكردن گذشته و ناامید نشدن حتی وقتی او را در دوران مدرسه ناامید و احمق میخواندند. راستش علاقه و ارادت من به این بازیگر، جنبهای شخصی هم دارد و بابابزرگ مرحوم و همنامم شباهتهایی به او داشت و همیشه در تصوراتی ذهنی و فانتزی و در اغراقی سینمایی، لحن جذاب بابابزرگ را با چهره بازیگر موردنظر تركیب میكردم و به نتایج بامزهای میرسیدم كه معرف برخی افراد فامیل هست! خانم ها، آقایان: آنتونی هاپكینز.
مقاومت برابر اصلاحات!
لابد شما هم آن ویدئوی تلخ را دیدهاید. میگوییم لابد چون بسیار دستبهدست شد و از تلویزیون خودمان و تلویزیونهای آنسوی آبی و بسیاری از سایتها و صفحات شخصی به اشتراكش گذاشتند؛ ویدئویی كه در آن قاسم آهنینجان شاعر، وسط خانه سیلگرفتهاش در اهواز ایستاده و گلایه میكند به جان روزگار و اشكهایش جان هر كسی را میآزارد. البته خب انتشار این ویدئو برای دو هفته پیش بود اما یك اشتباه خندهدار در ابتدای هفتهای كه گذشت باعث شد كلی حاشیه به آن الصاق شود. یك بنده خدایی در توییتر این ویدئو را منتشر كرد و گفت كه بیایید ببینید هوشنگ ابتهاج به چه روزی افتاده است!
حالا خودتان دو عكس را تماشا كنید و ببینید كه شباهت آنچنان نیست. در این میان یكی هم بیانیهای صادر كرد و هواداران قاسم آهنینجان را به بیسوادی و ابتذال متهم كرد كه او را با ابتهاج اشتباه گرفتهاند! البته در این مورد بهخصوص اینطور به نظر میرسد كه چنین اشتباهی را طبعا كسی كه قاسم آهنینجان را میشناخته صورت نداده است كه به هوادارانش بگوییم بیسواد، در حالی كه منتشركننده چنین اشتباهی هوشنگ ابتهاج را دستكم به نام میشناخته است! حالا البته آن بیانیه از صفحهای كه در آن منتشر شده بود حذف شده است.
راستی نامبرده در مقابل این پیشنهاد كه محاسنش را بتراشد تا همین شباهت كوچك با شاعر رشت هم از بین برود، به شدت مقاومت كردهاند!
هفته دوم دی؛ هفته آخر 2019
پیچد در آسمانها نالههای جدایی
داشتیم صفحه تعطیلانه را برای آخر هفته آماده میكردیم و خوشحال بودیم از اینكه به چهارشنبه و موعد مرور رویدادهای ادبیات و هنر رسیدهایم و كسی از كاروان جدا نشده است و نیازی نیست این هفته باكس درگذشت هنرمند یا شاعر یا داستاننویسی را در صفحه بگنجانیم كه... فهمیدیم مشمول گزاره «آنكه میخندد هنوز خبر هولناك را نشنیده است» شدهایم؛ شهلا ریاحی درگذشت و البته فرود گرگینپور، پیشكسوت موسیقی نواحی ایران هم. جز مرگ ریاحی، درباره باقی رویدادها و چهرههای هفته هم نوشتهایم.
شنبه؛ 7 دی
باز هم با كیهان در تهران
كیهان كلهر باز هم با برگزاری تور كنسرتهای «شهر خاموش» به صدر اخبار رسانهها رسید. او پیشتر در فروردین امسال با اعضای كوارتت مینیاتور به علاوه تونی اورواتر ـ نوازنده كنترباس ـ برای چندین شب متوالی روی صحنه تالار وحدت رفته و سپس تور كنسرت را در شهرهای دیگر ایران پهن كرده بود.
دوشنبه؛ 9 دی
سعید روستایی بالاتر از اسكورسیزی و تارانتینو
نشریه «ایندیوایر» در نظرسنجی از 36 كارگردان برجسته سینمای جهان، اقدام به معرفی برترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ كرد اما كمتر كسی فكرش را میكرد یكی از كارگردانان كه در نظرسنجی شركت كردهاند، بین این همه فیلم مهم امسال از كارگردانان مهمی چون وودی آلن، كوئنتین تارانتینو، مارتین اسكورسیزی و كلینت ایستوود، كارگردانی از ایران یعنی سعید روستایی و فیلمش «متری شیش و نیم» را به فهرست دهتاییاش راه دهد. چیرو گوئرا، كارگردان كلمبیایی را میگوییم كه در این باره گفته: امسال سالی فوقالعاده برای تریلرهای جنایی از «مرد ایرلندی» اسكورسیزی تا «خائن» ماركو بلوچیو بود، اما چه خواهید گفت اگر بهترین آن از ایران باشد. به عنوان یكی از طرفداران قدیمی سینمای ایران، فیلم «متری شیش و نیم» جهانی كاملا جدید از احتمالات را گشود، فیلمی تاثیرگذار، قدرتمند، پرتنش و عمیق.
سهشنبه؛ 10 دی
پایان 2019 با كیك تولد آنتونی هاپكینز
آنتونی هاپكینز، بازیگری كه امسال با فیلم «دو پاپ» درخشیده، در واپسین روز سال میلادی گذشته، شمعهای 82سالگیاش را فوت كرد. چیز بیشتری دربارهاش نمیگوییم تا روایت خانوادگی علی رستگار را درباره او همین بغل بخوانید.
چهارشنبه؛ 11 دی
سرداده در سكوتی...
خبر آمد كه شهلا ریاحی، بازیگر سینما و تلویزیون و البته مهمتر از اینها، نخستین كارگردان زن ایرانی، سهشنبهشب در 93 سالگی درگذشته است.
جادوی ایران با «شهر خاموش»
در هفتهای كه گذشت و چند روزی پیش از آن، كیهان كلهر روزهای سختی را گذراند. او كه رویهای غیر از برخی هنرمندان را در برگزاری كنسرت به جای لغو آن در پیش گرفته بود، زیر ذرهبین بود كه این بار قرار است با «شهر خاموش» چه كند؛ شهر خاموش، اثر شگفت او با بروكلین رایدر كه تور كنسرتهایش از سال گذشته آغاز شده و با فواصلی كوتاه پیگیری شده است، باز هم به تهران برگشته تا اصرار جادوگر كمانچه بر روی صحنهماندن، همچنان پابرجا باشد.
چه كسی فكرش را میكرد شهر خاموش به عنوان اثری كه مخاطب عمومی موسیقی را نشانه نرفته، حالا این همه شنونده را به سالنهای برگزاری كنسرت در تهران و شهرستانها بكشاند. اصرار كلهر بر اجراهای متعدد صحنهای سبب شده حالا شهر خاموش را دههزار نفر از نزدیك شنیده باشند. او مثل گروههای تئاتری كلاسیك جهان كه سالها یك نمایش را روی صحنه نگه میداشتند تا آنجا كه كسی بدون تماشای آن اثر از دنیا نرود، در حال انتشار گسترده جادوی كمانچهاش در شهر خاموش است. كنسرتهای شهر خاموش تا پنجم بهمن ادامه خواهد یافت و كلهر و اعضای جوان گروهش لابد تور آن را با فاصله زمانی كوتاهی برای چندمین بار خواهند گسترد. نوای شهر خاموش، خاموشی نمیگیرد.
منت گذاشتید بر سر ناصرخان ما
جناب چیرو گوئرا، كارگردان محترم، منت گذاشتهاید سر ناصرخان ما؛ آقا عمرا اگر ناصر خاكزاد ما به گرد پای پابلو اسكوبار شما برسد. تازه ما خودمان كلی به ناصرخان انتقاد داریم؛ دوستداشتیم خیلی خوفناكتر و دستنیافتنیتر و خشنتر باشد حداقل در حد و اندازه دستیاران اسكوبار. راستش ریا نباشد، اما اگر یكی مثل شما هم كارگردان باشد، هم اهل كلمبیا و حتی فیلمهای اسكاری هم در كارنامهاش داشته باشد، آنوقت از ده فیلمی كه میتواند فهرست كند به عنوان بهترینها، رتبه سومش را اختصاص بدهد به فیلم متری شش و نیم، برای ما ایرانیها این معنی را میدهد كه قرار است سعید روستایی در فیلم بعدیاش كولاك كند و احتمالا یك قاچاقچی رو كند، گندهتر از اسكوبار و الچاپو؛ آنقدر گندهتر كه حتی والتر وایت با همه افسارگسیختگیاش، شاگردیاش را بكند.
از قدیم هر آنچه به یاد داریم از سادگی و سادهدلی روستاییها بوده، حالا چه شده كه روستایی ما چنین از آب درآمده؟ خدا عالم است!
چی بود، چی شد [این هفته؛ حامد بهداد]
كشتیات را خریدی حامد جان؟
گفتوگوی جامجم با حامد بهداد / 7 دی 1383
حامد بهداد 15 سال پیش در مصاحبهای با تیتر «بازیگری؛ خودشیفتگی كودكانه» حرفهایی به جامجم زده بود كه ...
خیلی ناراحت آن نیستم، چون بالاخره مشهور میشوم. (از همان اول راه مشهور شدن را بلد بود)
سینما تجارت است؛ هر یك تماشاگر یعنی 800 تومان بلیت (از این روزها خبر نداشتی)
دوست داشتم یك كشتی تفریحی داشتم و همه دوستان و آشنایان را با تمام امكانات تفریحی به گردش میبردم (دستمزد بازی نكردنهایت را جمع كنی، شاید روزی بتوانی)
فكر میكنی انتهای بازیگریات به جای خوبی ختم میشود؟ نه میدانم به جای خوبی ختم نمیشود؟ (كاش تعریف خوب و بدش را هم میپرسیدیم آنوقت)
ویدئو - واکنش هفته [این هفته؛ اندیشه فولادوند]
واقعا از این شعرها تا حالا نشنیده بودید؟!
این ویدئو به این هفته ربطی ندارد اما آنقدر حواشی به دنبال داشته كه واكنشها به آن به این هفته سرریز کند. اندیشه فولادوند ترانهنویس و بازیگر، شعری را میخواند كه دستمایه طعن و كنایه و طنز شده است. شعر فولادوند را، فارغ از كیفیتش، میتوان در ادامه تجارب شعری موسوم به نظریه زبانیت در شعر برخی شاعران دهه 70 شمسی یا شاعران «شعر اجرایی» شنید. واكنشها به این ویدئو اما نشان داد هیچیك از واکنشنشاندهندگان، تاكنون چیزی درباره این تجارب نخنما شده در شعر فارسی نشنیدهاند كه حالا چنین شگفتزده نوشتهاند: «این دیگر چه جور شعری است». مهمترین نكتهای كه در رابطه با واكنشها به این ویدئو مغفول ماند، اشاره به همین خلابزرگ بود.
دو شباهت هفته: رستگار- هاپکینز و ابتهاج -آهنینجان
بابابزرگ هاپكینز
پدر نانوایش ریچارد عجب نانی در دامن انی موریل (مادر) و مخاطبان سینما گذاشت. همین نان كه سالها بعد به نامی بزرگ در بازیگری تبدیل شد، قدرشناسانه گذشته و سختكوشی پدر و زندگی كارگری و فقیرانهاش را فراموش نكرد. یك بار در مصاحبهای گفت: «هر وقت احساس میكنم ممكن است تافته جدابافته باشم، به پدرم فكر میكنم و دستانش را به خاطر میآورم؛ دستهای سخت و شكسته او را.»
جالب است كه او در یكی از اولین و مهمترین نقشهای سینماییاش و در «شیر در زمستان» هم نقشی همنام با پدر را بازی كرد: ریچارد شیردل.
پسر نانوا، خودش هم مسیر پررنجی را برای موفقیت انتخاب كرد و كارگری كارخانه فولادسازی باعث شد بعدها سختترین نقشها را در بازیگری از آب و گل درآورد و از خجالت اسكار، بفتا، امی، گلدنگلوب و... در آید و القابی چون سِر و شوالیه را كسب كند. او هنوز و در آغاز 82 سالگی هم میدرخشد و نقش هایش را چون نانی خوش طعم و رایحه پیشكش تماشاگران میكند، بازی پر از جزئیات او به نقش پاپ بندیكت شانزدهم در «دو پاپ» را ببینید كه چگونه تركیب تنهایی، سنت گرایی و تقابل با پاپی اصلاحطلب و شوخطبعیهای خوددارانه را در پكیجی تماشایی به مخاطبان عرضه میكند. وقتی پاپ بندیكت در جایی از فیلم به محبوبیت زیاد پاپ فرانسیس اشاره میكند، از او میپرسد: «این محبوبیت تكنیك خاصی داره؟» حالا ما هم میتوانیم این سوال را درباره خود او مطرح كنیم كه چطور سالها بزرگی و محبوبیتش در بازیگری را حفظ كرده است، راستش جوابش را هم میدانیم: با استعداد، تحصیل، سختكوشی، فراموش نكردن گذشته و ناامید نشدن حتی وقتی او را در دوران مدرسه ناامید و احمق میخواندند. راستش علاقه و ارادت من به این بازیگر، جنبهای شخصی هم دارد و بابابزرگ مرحوم و همنامم شباهتهایی به او داشت و همیشه در تصوراتی ذهنی و فانتزی و در اغراقی سینمایی، لحن جذاب بابابزرگ را با چهره بازیگر موردنظر تركیب میكردم و به نتایج بامزهای میرسیدم كه معرف برخی افراد فامیل هست! خانم ها، آقایان: آنتونی هاپكینز.
مقاومت برابر اصلاحات!
لابد شما هم آن ویدئوی تلخ را دیدهاید. میگوییم لابد چون بسیار دستبهدست شد و از تلویزیون خودمان و تلویزیونهای آنسوی آبی و بسیاری از سایتها و صفحات شخصی به اشتراكش گذاشتند؛ ویدئویی كه در آن قاسم آهنینجان شاعر، وسط خانه سیلگرفتهاش در اهواز ایستاده و گلایه میكند به جان روزگار و اشكهایش جان هر كسی را میآزارد. البته خب انتشار این ویدئو برای دو هفته پیش بود اما یك اشتباه خندهدار در ابتدای هفتهای كه گذشت باعث شد كلی حاشیه به آن الصاق شود. یك بنده خدایی در توییتر این ویدئو را منتشر كرد و گفت كه بیایید ببینید هوشنگ ابتهاج به چه روزی افتاده است!
حالا خودتان دو عكس را تماشا كنید و ببینید كه شباهت آنچنان نیست. در این میان یكی هم بیانیهای صادر كرد و هواداران قاسم آهنینجان را به بیسوادی و ابتذال متهم كرد كه او را با ابتهاج اشتباه گرفتهاند! البته در این مورد بهخصوص اینطور به نظر میرسد كه چنین اشتباهی را طبعا كسی كه قاسم آهنینجان را میشناخته صورت نداده است كه به هوادارانش بگوییم بیسواد، در حالی كه منتشركننده چنین اشتباهی هوشنگ ابتهاج را دستكم به نام میشناخته است! حالا البته آن بیانیه از صفحهای كه در آن منتشر شده بود حذف شده است.
راستی نامبرده در مقابل این پیشنهاد كه محاسنش را بتراشد تا همین شباهت كوچك با شاعر رشت هم از بین برود، به شدت مقاومت كردهاند!
هفته دوم دی؛ هفته آخر 2019
پیچد در آسمانها نالههای جدایی
داشتیم صفحه تعطیلانه را برای آخر هفته آماده میكردیم و خوشحال بودیم از اینكه به چهارشنبه و موعد مرور رویدادهای ادبیات و هنر رسیدهایم و كسی از كاروان جدا نشده است و نیازی نیست این هفته باكس درگذشت هنرمند یا شاعر یا داستاننویسی را در صفحه بگنجانیم كه... فهمیدیم مشمول گزاره «آنكه میخندد هنوز خبر هولناك را نشنیده است» شدهایم؛ شهلا ریاحی درگذشت و البته فرود گرگینپور، پیشكسوت موسیقی نواحی ایران هم. جز مرگ ریاحی، درباره باقی رویدادها و چهرههای هفته هم نوشتهایم.
شنبه؛ 7 دی
باز هم با كیهان در تهران
كیهان كلهر باز هم با برگزاری تور كنسرتهای «شهر خاموش» به صدر اخبار رسانهها رسید. او پیشتر در فروردین امسال با اعضای كوارتت مینیاتور به علاوه تونی اورواتر ـ نوازنده كنترباس ـ برای چندین شب متوالی روی صحنه تالار وحدت رفته و سپس تور كنسرت را در شهرهای دیگر ایران پهن كرده بود.
دوشنبه؛ 9 دی
سعید روستایی بالاتر از اسكورسیزی و تارانتینو
نشریه «ایندیوایر» در نظرسنجی از 36 كارگردان برجسته سینمای جهان، اقدام به معرفی برترین فیلمهای سال ۲۰۱۹ كرد اما كمتر كسی فكرش را میكرد یكی از كارگردانان كه در نظرسنجی شركت كردهاند، بین این همه فیلم مهم امسال از كارگردانان مهمی چون وودی آلن، كوئنتین تارانتینو، مارتین اسكورسیزی و كلینت ایستوود، كارگردانی از ایران یعنی سعید روستایی و فیلمش «متری شیش و نیم» را به فهرست دهتاییاش راه دهد. چیرو گوئرا، كارگردان كلمبیایی را میگوییم كه در این باره گفته: امسال سالی فوقالعاده برای تریلرهای جنایی از «مرد ایرلندی» اسكورسیزی تا «خائن» ماركو بلوچیو بود، اما چه خواهید گفت اگر بهترین آن از ایران باشد. به عنوان یكی از طرفداران قدیمی سینمای ایران، فیلم «متری شیش و نیم» جهانی كاملا جدید از احتمالات را گشود، فیلمی تاثیرگذار، قدرتمند، پرتنش و عمیق.
سهشنبه؛ 10 دی
پایان 2019 با كیك تولد آنتونی هاپكینز
آنتونی هاپكینز، بازیگری كه امسال با فیلم «دو پاپ» درخشیده، در واپسین روز سال میلادی گذشته، شمعهای 82سالگیاش را فوت كرد. چیز بیشتری دربارهاش نمیگوییم تا روایت خانوادگی علی رستگار را درباره او همین بغل بخوانید.
چهارشنبه؛ 11 دی
سرداده در سكوتی...
خبر آمد كه شهلا ریاحی، بازیگر سینما و تلویزیون و البته مهمتر از اینها، نخستین كارگردان زن ایرانی، سهشنبهشب در 93 سالگی درگذشته است.
تیتر خبرها
-
خدا کند شرمنده پیامبر نشویم
-
یك روز در دنیای بچهها
-
در مقابل تحمیل با قدرت میایستیم
-
خداحافظ عزیز !
-
ما همه میلیاردریم!
-
دورهمی پرخبر نسیمیها
-
خط و نشان برای کهنه کارها
-
كمانچه كیهان در تهران، بدل ابتهاج در اهواز!
-
اسکورسیزی، اسکات و اسپیلبرگ به تلویزیون میآیند
-
دیدنیهای علمی 2019
-
برادرم را كشتم تا دردهایش تمام شود
-
جهانبخش؛ فرشته نجات برایتون
-
دکترین امنیتی تهدید در برابر تهدید
-
سفارت آمریکا در بغداد فعالیتهای کنسولی خود را متوقف کرد
-
دیدار دستاندرکاران کنگره تجلیل از رزمندگان و ایثارگران خمینیشهر با رهبر انقلاب
-
فرود 4 هواپیمای حامل تروریستهای سوری در فرودگاه لیبی
-
رسانهها موتور پیشران تولید داخل