گفتوگو با دکتر ضیاء موحد، شاعر و استاد منطق و فلسفه
من و هنر جدا نشدنی هستیم
بای بسما... «مظاهری ببین با توجه به نوشتههای تو که میبینم شیطنت میکنی و شوخی میکنی و... اینجوری مسائل رو پیش بردم این باید خیلی ادیت بشه چون کارِت ریزنویسیه...» آخرینبار که با این استاد نمونه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخن زدیم پس از بارها گفتوگو، قول یه ربع دادم با دو دقیقه تخفیف که همون دو دقیقه چنان گسترد که چندده دقیقه سخنزدیم خاطره و... مدیرگروه منطق و عضو هیاتامنای انجمن حکمت و فلسفه ایران چند کتاب در منطق و فلسفه از تالیف تا ترجمه دارد که بارها با عنوان کتاب سال کشورمان ستایششده ضمن این که از چهرههای موثر بر ادبیات معاصر است و دفترهای شعرش هرکدام طرح رخداد ویژهای در سخن درانداخته. ضیاء موحد: بامها را نامیدهام/ آسمانها را نامیدهام/ اکنون/ نام تمام بادها را میدانم/ نام تمام آسمان ها را میدانم/ و در کنار برکه پر آفتاب و کبوتر/ خاموش ایستادهام/ نامت را پنهان کردهام/ تا همه نامها صدایت کنند بیهوده / نیست / عشق/ این را از آن دو چشم/ و از آن نگاه/ که هیچگاه ندیدم/ دانستم/ بیهوده/ نیست / عشق/
به صداقتش.
ضروریترین چیز برای انسان؟
هوا.
کسی هست که میشه با صداقت بهش گفت هوا را از من بگیر لبخندت را نه؟
(پابلونرودا) اینا اغراق شاعرانهست اگه خدانکرده اکسیژن قطع بشه ببین هرکی چقدر دووم میاره.
زندگی با چی زیباتر میشه؟
با عشق.
این عشق و تفاهم رو چه جور میشه پرورد تا فراتر از ظواهر به عمق شخصیت برسه؟
خیلی کار سختیه. بهخصوص برای ماها که حوصله نداریم افراد رو بشناسیم زود قضاوت میکنیم زود خوشمون میاد زود بدمون میاد.
کسی که میخواد باهاتون صحبت کنه دوستون داره شمام وقت ندارین چه جور باهاش کنار میاین؟
کنار اومدیم که داریم حرف میزنیم.
عزیزی که ازتون قهرکنه؟
بیخوابم میکنه.خیلی ناراحت میشم.
راه آشتی چیه؟
گفتوگو.
وقتی اجازه گفتوگو نمیده؟
باید سماجت کرد.
خیلی پیچیده بود؟
بشر خیلی موجود پیچیدهایه.
راهِ فراتر رفتن از خود؟
خلاقیت.
قلمرو روح شما چقد گسترده است. قارهها چقد کوچیکن برابرش؟
یه شعری تازگی گفتم که شهرکتاب روسایت گذاشته من حتی در برابر یه پرنده هم دریا و آسمون رو کوچیک میبینم چه برسه مقابل ذهن آدمی.
کسی که دچار سوءتفاهم شده دربارهتون قضاوت نادرستی کرده؟
بعضی سوءتفاهمها برطرفشدنیه بعضی رو نمیشه...
وقتی کسی از قضاوت نادرست برنگرده؟
مواظب باش اگه سوءتفاهم ایجاد بشه خیلی مشکله برطرف کردنش.
در برابر بدگوییها؟
بدگوییها همیشه هست وقتی متکی به خودت باشی، نقطه ثقلت خودت باشی بهسادگی از پا درنمیای.
بهترین زمینه پرورش رو فراهم میکنه؟
معلم خوب.
از چیزی که غفلت کردین؟
اوه... مولوی میگه اُستنِ این عالم ای جان غفلت است
معمولا عصبانی که نیستین از...؟
نه.
ویژگی هنرمند راستین؟
تعهد به کار خودش.
از منابع الهام بیرونی یا درونی؟
به جهان بیرون هرچی ارجاع بدی ذهن هم قاطیشه
این دو جداکردنی نیست.
بیهودگی براتون معنا داره؟
نه تنها معناداره بلکه هرکسی این تجربه رو داره.
حتی در ریاضی با هیچ خیلی روبهروییم؟
مجموعه صفر یعنی هیچ تموم ریاضی رو میشه با این مفهوم ساخت.
منطقیترین آدمی که باهاش روبهرو شدین؟
راستش تا حالا چنین آدمی ندیدم.
هرکسی تناقضی داشت؟
انگار که انسان نمیتونه منطقی باشه.
کجا راهِ زندگی شخصی از زندگی هنری جداست؟
هیچکجا.
بیشتر با کدوم شاعر این روزها مکالمه داشتین؟
رفتیم به کجاها. خیلی. توی شاعرهای ایران و جهان دور میزنم.
شگرفترین لبخند؟
لبخند کودک بهترین لبخند دنیاست.
روح تون چهوقت شعله میکشه؟
هروقت بکشه، من چه میدونم.
آدمی که همهچیزش سروقت باشه؟
برای آدمی که بخواد کارهنری بکنه جور درنمیاد. آدم هنری یه جور بینظمی در زندگیش داره.
مساله حال و احوال در شعرسرودن؟
قابل کنترل در زمان معین نیست.
کسی که مدعیه هروقت از خواب پامیشه اول شعر میگه بعد میره پای صبحونه؟
اون که شعر نیست مگه مسخرهبازیه. مگه مجبوره هرروز شعر بگه.
نکنه توهمزده شده مولوی؟
بله، مولوی میتونه. از خواب پابشه با ذات شعری ولی درباره حافظ این رو نمیتونی بگی.
برنامه روتین شما رو به هم میریزه؟
همون! وقتی شعله میکشه و زمان معینی درباره من نداره.
درباره شما که میگن خیلی منظمین؟
اون آدم منظمی که در زندگی عادی به نظر میام نیستم.
از سوءتفاهمها در اینباره؟
نه اون آدمی عبوسیام که خیال میکنن نه اون منظم نه اون چی بگم...
اعتقاد به داشتنِ همزاد؟
دنبال مقایسه با کسی نیستم کار خودم رو میکنم.
از حاشیههای شما؟
کاری با مسائل حاشیهای ندارم.
سعادتمندی رو به چی میدونین؟
به رضایت از کاری که آدم میکنه.
ولو آب درهاونکوبیدن باشه؟
بله.
دمغنیمت دونستن؟
ببین چند میلیارد اتفاق باید بیفته پیشبیاد تا ما حیات پیداکنیم، تا با هم حرف بزنیم. این رو باید قدر دونست.
مو به تنتون سیخ میشه؟
گاهی که این بیت رو میخونم مو بر اندامم راست میشه: ساقی غمِفردای حریفان چه خوری/ پیشآر پیاله را که شب میگذرد/ خیام
از دمغنیمتشماریهای شما؟
شعر و منطق.
اوج لذت تون؟
وقتی کشف کردم ابنسینا بزرگترین منطقدان ما و قرون وسطاست. واقعا فوقالعاده بود. بسیاری سوالاتم پاسخ یافت.
وقتی کشف کردین چه جورمیشه سهروردی رو خووند؟
درست مث این بود که یه شعر خوب که خوشم میاد گفته باشم.
بهترین لحظه زندگی شما؟
کسی که خلق/آفرینش از هر نوع انجام بده و به رضایت برسه بهترین لحظه زندگیشه. درباره من هم همینه.
چه جور خودتون رو برای حذف شعر توجیه میکنین؟
میگم چرا باید خواننده رو مجبور بکنم، اون هم وقتی خودم ازش خوشم نمیاد.
یه کسی پشت ذهن آدم وامیسه میگه این شعر هم بد نیست ولی وقتی شعری چیزی به خواننده نده حذف میشه.
خیلی شما رو آزار داد؟
جمعی که پس از سالها گردآمده بودن تلاش میکردن، یه کسی آمد انجمن حکمت و فلسفه رو خراب کرد.
هنگامه آن ویرانگری؟
یکی داستان است پر آب چشم.
درین باره چیزی سرودین؟
هرنهالی که صبح کاشتیم غروبش از ریشه برکند.
چرا؟
چون یه آدم بیسواد بیصلاحیت بیذوق در راس کار میاد.
نتیجهاش میشه؟
اون خط باریک! یادتون میاد!
روی دیوار مینوشتن این خط رو بگیر بیا؟
که آخرش میرسید به فلانشده چرا دنبال خط رو گرفتی!
کسایی که میگن ما چیزی نداشتیم؟
خیلی بیسوادن. مزخرف میگن.
اشراقِ شعرنوشتن؟
برام تعجبه چه جوری! یهمرتبه انگار پردهای از جلو چشمم برداشته شد و شعری نوشتم.
حستون وقت نوشتن؟
این سوالها رو کی میتونه جواب بده.
این شعر شما: کتابخانه من هرشب بازست و شاعران با یکدیگر بحث میکنن؛ دیشب چه بحثی داشتن؟
هیچ بحثی نداشتن.
چرا! مگه تعطیل بود کتابخونهتون؟
درش رو بسته بودیم برای این که کرونا وارد نشه.
شعرشما: تا سپیده دمان در کوچههای شهر قدم میزنیم گل میگوییم و گل میشنویم؛ هنوز توی این کرونا اینجوریه؟
نه دیگه! اونا همهرفتن توی خونهشون در رو بستن،چه جور میشه قدم زد! همهشون دچار وحشت مرگ هستن.
ترس فراگیر کرونا؟
واقعا چیز عجیبیه گریزگاهی هم نیست هرجا هم بری ممکنه خدانکرده گریبانت رو بگیره.
بنابراین در چنین شرایطی راهبریم و گلبگیم تعطیل؟
این ماسکی که میزنیم اصلا نمیذاره حرف بزنیم.
ولی شاعرها که راحت حرفشون رو میزنن:
ببینید ایران همیشه در معرض کرونا بوده دوره مغول، چنگیز، افغان، کدوم دوره مردم راحت بودن.
الان هم که نگاه میکنیم در شرایط کرونا یکی از پناهگاههای مردم واقعا شعره:
و خوش به حال ما که میراث غنی از شعر داریم که در این دوره دورافتادن افراد از یکدیگر وجود شعر کمککرده روحیهها رو زنده نگه داره.
با زبان ریاضی آیا میشه به کسی ثابت کرد یا گفت دوستت دارم؟
نه! هرچیزی زبانِ خودش رو داره.
چرا شعرگفتن اینقده ناممکنه، عمریه داریم مینویسیم و هنوز هیچ؟
اینو در یکی از شعرام گفتم: چیزی که هست لطفِ سخن خداداد است.
حس کردین شعرتون برخی جاها عبوس میشه؟
بله تلخه. این محصول محیطیه که توش زندگی میکنم.
شما رو ستودن به: گوهر نایاب در سپهرفلسفی ایرانِ معاصر؟
لابد لطف داره هرکی گفته.
وانویس چندباره کتاباتون؟
برای این که کار خواننده را آسون کنم.
از رنجشهایی که بُردین؟
کم نبوده.
چی باعث شده از مواضع علمیتون کوتاه نیاین؟
دلیل بر اینه که به حرفی که میزنی اعتقاد داری.
طبع بلند شما؟
لطف دارن دنبال قدرت، مالاندوزی و مقام نبودم گرچه پیشنهاد شده شاید اینارو گفتن در زندگی با افراد همین بودم که نشون دادم نه غیر از این.
اینکه به شما گفتن حکیمالشعرا؟
نه این رو ولش کنین.
آدمایی که میگن کوچکترم ازین که...؟
معتقدم درست عکسش رو قائلن. یکی از دوستان حرف جالبی میزنه میگه ما نیچهای بیش نیستیم!
از چه آدمایی فراری بودین؟
اوناکه دنبال شر و تظاهر و سروصدابودن. تعداد افرادی که اینجور نباشن خیلی هم نیست.
از مهمترین دعاهاتون؟
عاقبت بخیری.
از دلایل خرمی و سبزی ذهنتون اینکه هیچوقت عقبگرد نکردین؟
اگه فکر میکنین رازی هست ؛ نه.
آدمی که به گذشته تاسف بخوره؟
نیستم به اون معنا؛ متاسفم که چرا بهتر ازین که بود نشد.
از خودتون خوشتون میاد؟
خودپسندبودن نه ولی هرکی باید یهمقداری به خودش اطمینان داشته باشه.
از کارهای دلچسب روزانه؟
کتاب خوندن و نوشتن.
درباره شما که دوستان میگن جمع اضداد؟
از سر بیاطلاعیه.
پرفایدهترین کار زندگیتون؟
در شعر و منطق کارهای کاملا تازهای انجام دادم.
و تلاش شعری شما؟
به شعر که میرسیم داستان دیگری است در فرم، ساخت، صدا و این که تا شعری از من خونده میشه معلوم میشه مال کیه.
اگه بیمنطقی نبود؟
زندگی ما جالب نبود.
برای خودتون چی دوست دارین؟
در این سن و سال دلم میخواد یه مرگ راحت داشته باشم.
شعر شما: بر سنگ گور من بنویسید مُردم از بس که شعر بد خواندم؛ بر سنگ گور شما دور از جون چی بنویسن؟
همون اسم و فامیل رو بنویسن والسلام.
-
من و هنر جدا نشدنی هستیم
-
جهاد همکلاسیها برای همسایهها
-
ســـفــر ممنــوع!
-
محرمانههایی درباره ایران
-
روزهای خاکستری نساجی
-
خداحافظی شماره ۱ پرحاشیه
-
سفره هایی که جمع شدهاند
-
برای ارتقای شبكه مستند چه كنیم؟
-
روایت ایرانی از نبرد شام
-
خانـــــهبهخانـــــه خاطـــــــــره
-
زیارت با چشم دل
-
مدیران در قرنطینه، مردم در سفر!
-
پایان تاریخ مصرف سیاسی كلینتونها
-
تو پیگیر دلشورههای منی
-
و تو همچنان که هستی ...