رویش فرصت‌ها در زمین سوخته فتنه

بنیادهای هویتی ایران اسلامی، سدی سترگ در برابر فتنه‌گران است

رویش فرصت‌ها در زمین سوخته فتنه

ایران اسلامی طی سال‌های اخیر در مقاطعی با برخی التهابات اجتماعی و سیاسی مواجه بوده و ما طی این سال‌ها با مواردی از جمله اعتصاب، تظاهرات، هرج و مرج، شورش، خرابکاری، فعالیت زیرزمینی و ... روبه‌رو شده است که البته هر‌کدام از آنها عوامل و انگیزه‌های خاص خود را داشتند. این انگیزه‌ها عمدتا ناشی از موضوعات اجتماعی، اقتصادی، زیربنایی، فرهنگی و واکنشی در برابر برخی از رویکردهای مسئولان و دست‌اندرکاران است اما زمانی که فتنه‌ای درمی‌گیرد بسیاری از انگیزه‌ها حتی اگر قانونی هم باشد، کنار می‌رود و سو‌ءاستفاده‌کنندگان و آشوبگران  کاملا با برنامه‌ریزی و با مدیریت عوامل محرک خارجی وارد میدان می‌شوند و با فریب و دغل و بهره‌گیری از ناآگاهی‌ها فضا را مشوش می‌کنند. تردیدی نیست که  فتنه، آشوب و اغتشاش خسارات جدی به امنیت و اقتصاد جامعه وارد می‌کند اما با این وصف در شرایط سخت و بحرانی است که سره از ناسره شناخته  و با روشنگر‌ی‌ها چهره زشت و پلید فتنه‌گران آشکار می‌شود و با کنار رفتن فضای غبارآلود، فرصتی برای همدلی و همبستگی ملی فراهم می‌آید.

اولا: تبدیل تهدید به فرصت از ویژگی‌های بارز ملت بزرگ ایران است. همواره ملت ایران با تکیه بر بنیادهای هویتی خود که ریشه در مکتب انسان‌ساز اهل‌بیت(ع) دارد، توانسته است همچون اقیانوسی بیکران هر تهدیدی را در اعماق قدرت سترگ خود هضم کند و نیروی آن را به نفع اهداف خود مصادره کند. هر بار که دشمنان کینه‌توز این ملت پس از سال‌ها برنامه‌ریزی و بسیج همه امکانات و مزدوران داخلی و خارجی خود شانس خود را برای خراشیدن روی این اقیانوس آزموده‌اند. در مقابل خویش امواج کوه آسای ملتی مقاوم و خستگی‌ناپذیر را دیده‌اند که تمام هیمنه پوشالی فتنه‌سازان و فتنه‌گران را به زباله‌دانی تاریخ هدایت کرده، نبرد با این ملت غیور مانند نبرد سفیهان با قله دماوند است، ملت ایران مانند کشتی‌گیر بدلکار همیشه از فن دشمن برای ضربه کردن آن، نهایت استفاده را کرده است.
 
فتنه‌ها گریزناپذیرند
ثانیا:
با توجه به معانی فتنه که از آیات قرآن مستفاد می‌شود درهرصورت به هر معنی مایه آزمایش و ابتلای انسان‌ها و جوامع است. براساس سنت‌های الهی گریزی از فتنه نیست، همچنان که در آیات اول و دوم سوره عنکبوت به این سنت اشاره و تاکید شده(أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ)(وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ  فَلَیعْلَمَنَّ ا...الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ)امیر بیان، امیرالمؤمنین علی(ع) در حکمت93 می‌فرمایند: «لَا یقُولَنَّ أَحَدُکمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنَ الْفِتْنَةِ، لِأَنَّهُ لَیسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَی فِتْنَةٍ؛ وَ لَکنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ» «هیچ کس دعا نکند که؛ خدایا به تو پناه می‌برم از فتنه (آزمایش). برای آن‌که احدی نیست مگر این‌که مشمول فتنه (آزمایش) می‌شود و لکن اگر کسی می‌خواهد دعا کند، باید پناه ببرد به خدا از گمراهی‌ها در فتنه»
نه تنها فتنه گریزناپذیر است که ضروری و دربردارنده برکاتی است که در غیر آن حاصل نخواهد شد. همچنان که رسول گرامی اسلام می‌فرماید: «لا تَکرَهُوا الفِتنَةَ فی آخِرِ الزمانِ؛ فإنّها تُبِیرُ المُنافِقینَ» «در آخرالزمان فتنه را ناخوش نداشته باشید، زیرا آن فتنه‌ها منافقین را نابود می‌سازد.» 
یا این‌که امام صادق(ع) می‌فرماید: «تَمَنَّوُا الفِتنَةَ؛ ففیها هَلاک الجَبابِرَةِ، و طَهارَةُ الأرضِ مِن الفَسَقَةِ» «فتنه (آزمایش) را آرزو کنید. زیرا بر اثر آن جباران و ظالمان نابود و زمین از لوث وجود فاسقان پاک می‌شود.»

 فتنه به مثابه سنجه‌ای برای راستی‌آزمایی
در فتنه است که صدق ایمان افراد محک می‌خورد. امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه 56 پس‌ازآن‌که تصریح می‌کند؛ ما در رکاب رسول خدا با پدران، فرزندان برادران و عموهای‌مان جنگیدیم و این کار بر ایمان، پایداری و جدیت ما افزود، اشاره به شرایط سخت جنگ‌ها کرده و می‌فرمایند: «یک بار پیروزی از آن دشمن بود و یک‌بار از آن ما، (گاهی از آن ما و گاهی از آن دشمن). آنگاه می‌فرمایند: «فَلَمَّا رَأَی ا... صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ، وَأَنْزَلَ عَلَینَا النَّصْرَ» «آن‌گاه‌که خداوند صدق (در ایمان) ما را دید، شکست و خواری را بر دشمن و پیروزی را بر ما نازل کرد.»
در حکمت 31 نیز حضرت صدق در مواطن (جنگ‌ها) را یکی از چهار رکن جهاد قلمداد می‌فرمایند که اینجا به معنای پایداری و استقامت است و استقامت خاستگاهی جز ایمان ندارد. 
در فتنه است که حقیقت و جوهر وجودی انسان‌ها نمایان می‌شود و جابه‌جایی در جایگاه و رتبه ایمانی آنها تعیین می‌گردد و نزد خدا و مؤمنان عیار اشخاص به‌ویژه خواص معلوم می‌شود. در خطبه16 آن عبارات معروف حضرت نیز بیانگر این واقعیت است «لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّی یعُودَ أَسْفَلُکمْ أَعْلَاکمْ وَ أَعْلَاکمْ أَسْفَلَکمْ وَ لَیسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا وَ لَیقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا...» «به‌زودی مخلوط و غربال می‌شوید و مانند محتویات یک دیگ در حال جوشیدن بالا و پایین می‌شوید. 
طوری که بالادستی‌ها با پایین‌دستی‌ها (از نظر رتبه) جابه‌جا می‌شوند، آنان که پیشی گرفته بودند عقب می‌مانند. حدیث مشهور «فی تَقلُّبِ الأحْوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرِّجالِ، و الأیامُ تُوضِحُ لک السَّرائرَ الکامِنَةَ» «در دگرگونی احوال جوهر و عیار مردان معلوم می‌شود و گذر ایام باطن انسان‌ها را آشکار می‌کند» نیز مؤید این معناست. در جنگ صفین، آن‌گاه‌که آثار پیروزی قطعی سپاه امیرالمؤمنین(ع) آشکار شد و مالک اشتر تا 10قدمی خیمه معاویه رسید، مکر عمروعاص کارگر افتاده و قاریان پیشانی پینه‌بسته شمشیر زیر گلوی امام مظلوم علی(ع) نهادند و آن حضرت را مجبور کردند که دستور عقب‌نشینی به مالک بدهد و در آستانه پیروزی نهایی، سفیهان امت شکست را جایگزین پیروزی کردند. مالک با قلبی آکنده از درد و حسرت عقب‌نشینی کرد و خطاب به آن زاهدنمایان دنیاپرست فرمود: «یا أصحاب الجباه السود کنا نظن ان صلاتکم زهاده فی الدنیا و شوقا الی لقاءا... عزوجل، فلا آری فرارکم الا الی الدنیا من الموت فقبحا یا اشباه النیب الجلاله» «ای سیه پیشانی‌ها، ما می‌پنداشتیم نماز خواندن‌های شما به‌خاطر بی‌میلی شما به دنیا و شوق ورزیدن به دیدار خدای عزوجل است اما اکنون وضع شما را جز آن نمی‌بینم که از مرگ به‌سوی دنیا می‌گریزید، چه زشت است کار شما (ننگ بر شما). ای همانند شتر پیر نجاست‌خوار.
در خطبه 34 نیز حضرت که از سستی و ترس امت به‌خصوص خواص، به ستوه آمده می‌فرماید: «أُفٍّ لَکمْ، لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکمْ، أَرَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً؟ إِذَا دَعَوْتُکمْ إِلَی جِهَادِ عَدُوِّکمْ دَارَتْ أَعْینُکمْ کأَنَّکمْ مِنَ الْمَوْتِ فِی غَمْرَةٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِی سَکرَةٍ. یرْتَجُ عَلَیکمْ حِوَارِی فَتَعْمَهُونَ [فَکأَنَ] وَ کأَنَّ قُلُوبَکمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ.، مَا أَنْتُمْ لِی بِثِقَةٍ سَجِیسَ اللَّیالِی وَ مَا أَنْتُمْ بِرُکنٍ یمَالُ بِکمْ وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ یفْتَقَرُ إِلَیکمْ. مَا أَنْتُمْ إِلَّا کإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَکلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ». «نفرین برشما کوفیان، که از بس شما را سرزنش کردم، خسته شدم.
آیا به‌جای زندگی جاویدان قیامت به زندگی زودگذر دنیا رضایت دادید؟ و به‌جای عزت و سربلندی بدبختی و ذلت را انتخاب کردید؟ هرگاه شما را به جهاد با دشمن‌تان دعوت می‌کنم، چشمان‌تان از ترس در کاسه می‌گردد، گویا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسان‌های مست ازخودبیگانه شده حیران و سرگردانید، گویا عقل‌های خود را ازدست‌داده و درک نمی‌کنید. من دیگر هیچ‌گاه به شما اطمینان ندارم و شما را پشتوانه خود نمی‌پندارم. شما یاران شرافتمندی نیستید که کسی به ‌سوی شما دست دراز کند. به شتران بی‌ساربان می‌مانید که هرگاه ازیک‌طرف جمع‌آوری می‌گردند از سوی دیگر پراکنده می‌شود.»
در جای‌جای نهج‌البلاغه ما شاهد این رنج‌نامه‌های امیرالمؤمنین علی(ع) هستیم که واقعیت جامعه آن روز را نشان می‌دهد، که روزگاری به تعبیر حضرت، کربیضه الغنم (چون گله‌های انبوه گوسفند) هجوم می‌آوردند تا حجت را برای پذیرش خلافت و زعامت توسط آن حضرت تمام کنند اما طولی نمی‌کشد که آه‌وناله ایشان از جهاد و سختی‌هایش به آسمان بلند می‌شود و با سستی و نافرمانی خود امام را به ستوه می‌آورند. به‌گونه‌ای که حضرت دعا می‌کند: «اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِی وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِی، فَأَبْدِلْنِی بِهِمْ خَیراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِی شَرّاً مِنِّی». «خدایا من این مردم را با پند و تذکرهای مداوم خسته کردم و آنها نیز مرا خسته نمودند، آنان از من به ستوه آمده و من از آنان به ستوه آمده‌ام، دل‌شکسته‌ام. به‌جای آنان افرادی بهتر از من مرحمت فرما و به‌جای من بدتر از من بر آنها مسلط کن.» مردم آن روز به خاطر ضعف در ایمان و معرفت و آلودگی به چرب‌وشیرین دنیا و عافیت‌طلبی خیلی زود برخلاف عهد و پیمان و بیعت خود دست از یاری امام‌شان برداشتند و به امید آن‌که زندگی راحت و بدون جهاد داشته باشند اما مشمول نفرین امام‌شان شدند و شخصی مانند حجاج بر آنها حاکم شد که جنایاتش در تاریخ کم‌نظیر است.
 
آسیب‌ها و ریزش‌ها در ایام آشوب
اما در کنار آسیب‌ها و ریزش‌های فتنه و رسوایی منافقین از خواص و عوام که چهره کریه خود را نشان می‌دهد تجلی و شکوفایی استعدادهای نهفته انسان‌های الهی از آلام فتنه می‌کاهد، چراکه این انسان‌ها در کوران آتش فتنه‌ها به نورانیتی می‌رسند که همچون چراغی جاویدان در فراروی همه نسل‌های بشر تا آخر دنیا روشنی می‌بخشند تا احرار جهان ره گم نکنند و ظلمت ظالمان بر آنان چیره نگردد. هم آنها که امام‌شان در فراق‌شان اشک می‌ریزد و فریاد می‌زند: «أَینَ عَمَّارٌ وَ أَینَ ابْنُ التَّیهَانِ وَ أَینَ ذُو الشَّهَادَتَینِ وَ أَینَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنِیةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَی الْفَجَرَةِ؟» «کجاست عمار، کجاست پسر تیهان و کجاست ذوالشهادتین و کجایند همانند آنان از برادران‌شان که پیمان جانبازی بستند و سرهای‌شان را برای ستمگران فرستادند؟»

فرصت‌های نهفته در فتنه و آشوب
در زمانه ما غلبه با عمارها و میثم‌ها و مالک‌اشترهاست که نسل به نسل نو به نو می‌شوند و دشتی از رویش گل‌های همیشه‌بهار را پیش چشم جهانیان تصویر می‌کنند که رایحه جان‌فزای عطر وجودشان در عالم پراکنده است تا هرروز شاهد رویش‌های جدیدی در اقصی‌نقاط جهان باشیم.  رایحه‌ای که فطرت‌های پاک را نوازش داده، دل‌های سیاه را می‌خشکاند و میدان فتنه همان زمین سوخته‌ای است که این گل‌های معطر آن را به دشتی پر از لاله و ریحان بدل می‌سازد تا علف‌های هرز فرصت عرض‌اندام نیابند. اینجاست که به هر فتنه‌ساز و فتنه‌گری باید گفت: «فَکِد کَیدک وَاسْعَ سَعْیک و ناصِبْ جُهْدَک فوالله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْینا.» (فرمایش حضرت زینب(س) خطاب به یزید). در زمان فتنه است که رجزخوانی‌های روضه و منبر عمق بصیرت و معرفت اهلش را به نمایش می‌گذارد و آن‌که شور حسینی را در زیر باران سنگ و آتش و دشنام به قله شعور حسینی می‌رساند، عاشورا را درک می‌کند نه آن‌که فقط در امنیت مجالس روضه به سر و سینه می‌کوبد و با رضایتمندی و سرور پس از روضه از کنار خون‌های ریخته بر کف خیابان‌های شهر خود آهنگ خانه و خانواده می‌کند.در زمان فتنه است که روضه برای‌مان معنی می‌شود، مظلومیت معنی می‌شود، قساوت معنی می‌شود و در یک‌کلام تاریخ معنی می‌شود. گرچه فتنه همه‌چیز را به آتش می‌کشد، همه‌چیز را تخریب می‌کند، کودکانی را یتیم می‌کند، والدینی را داغدار فرزندشان می‌کند، گرچه فتنه کینه‌ها را شعله‌ور می‌سازد، قساوت را به اوج می‌رساند، شقاوت را تفسیر می‌کند و رذالت را به نمایش می‌گذارد اما فتنه دل‌های غبار گرفته و نیمه‌جان را هم احیا می‌کند.

فتنه و اهمیت یکپارچگی
ما در فتنه، یاران صدیق را می‌شناسیم و پیمان اخوت می‌بندیم. فتنه یعنی غربال یعنی إذا امتاز الأخیار من الأشرار، یعنی فرصت پرواز. فتنه مهمانی ویژه است. فقط برگزیدگان را راه می‌دهند. فتنه، فرصت ویژه برای جبران مافات است. در فتنه هدایت، رشد، عرفان، فهم، و از آن‌سو ضلالت، رذالت، جهالت و پستی ضریب می‌خورد. در فتنه است که وحدت و یکپارچگی در جبهه حق اهمیت خود را بیش‌ازپیش نشان می‌دهد. در فتنه و ابتلا است که باقری‌ها، کاظمی‌ها، تهرانی‌مقدم‌ها، سلیمانی‌ها، حججی‌ها، نیری‌ها، همدانی‌ها، علی‌وردی‌ها، فهمیده‌ها، عماد مغنیه‌ها، ابومهدی‌ها، یوسف الهی‌ها و هزاران انسان تراز خلیفه‌الهی و گنجینه‌های تربیتی مکتب اهل‌بیت عصمت و طهارت رخ می‌نمایند تا سندی باشند، بر افضلیت و اشرفیت بنی‌آدم نسبت به سایر مخلوقات و خط بطلانی بر ادعای برتری ابلیس. در میدان فتنه و آزمایش برگزیدگان ملل مسلمان، مجاهدان راستین گرد هم آمدند و پرچم‌های فاطمیون، حیدریون، زینبیون، انصارا...، حزب‌ا... و ده‌ها و بلکه صدها شجره طیبه را برافراشته و نوید اهتزاز پرچم لااله‌الاا... و محمدرسول‌ا... و علی‌ولی‌ا... بر رفیع‌ترین قلل عالم را به تصویر کشیدند.در فتنه‌هاست که خداوند قدرت خود را در رویارویی نابرابر جبهه حق علیه باطل با سنت «کم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ» به نمایش می‌گذارد و بدبخت آنهایی که کورند و این نشانه‌های بارز غلبه حق بر باطل را نمی‌بینند. 
همه اعتبار و آبروی خود را پیش پای ترس و طمع خویش سر می‌برند و یک‌شبه به صف مرتدین می‌پیوندند. تاریخ پر است از بلعم باعوراها، طلحه و زبیرها، منتظری‌ها و امجدها که عنان خویش را به شیاطین جن و انس سپردند تا به هرسو که ابلیس فرمان می‌دهد، بکشانند و تا لایق اسفل‌السافلین نشدند، رهای‌شان نسازند.
اینجاست که باید فریاد زد: اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیراً، رَبَّنَا لَا تُزِغ قُلُوبَنَا بَعدَ إِذ هَدَیتَنَا وَهَب لَنَا مِن لَّدُنک رَحمَةً إِنَّک أَنتَ ٱلوَهَّابُ. اندکی صبر، سحر نزدیک است.

رضا طیبی - نویسنده و پژوهشگر حوزه سیاست