گفتوگو با استاد شهریار زرشناس، اندیشگر و نظریهپرداز
باید به عدالت برگردیم
بایبسما...: پیام من، اسفند پارسال فرستاده شد و ایشان شهریور امسال پاسخ داد و سرانجام با شهریار زرشناس، در این سیطره سیاه کرونا در طبقه چهارم روزنامه نشستیم و سخن زدیم. استاد، انباشت این همه مشکلات ریز و درشت رو نتیجه سیاستهای مدیرانی نئولیبرال میدونه که به انقلاب و انقلابیگری و آرمانخواهی انقلابی اعتقادی نداشتن و ندارن، نه روحیه، نه مدیریت، نه آموزهها، نه تفکر انقلابی رو نپذیرفتن، اما نتیجه سیاستهاشون رو پای انقلاب و انقلابیگری نوشتن شگردشون هم در رسانهها همینه که وضع بد معیشتی و ناکارآمدی برآمده از سیاستهای خودشون رو بهپای آرمانگرایی انقلابی گذاشتن و برای جامعه جاانداختن که ما منجی هستیم و انقلابیگری مشکلافزاست. ما باید هژمونی این گفتمان غالب رو بشکنیم. یگانه راه برونشد یه نوع بازگشت به آرمانهای انقلاب و تفکر، روحیه، مدیریت جهادی و انقلابیه یعنی مدیران کشور متعهد بشن به عدالت و آرمان و سادهزیستی و نگره انقلابی سرمایهدار ستیز طرفدار استقلال، زیرا نسخه لیبرالی مساویست با ظلم و وابستگی.
نسخه اقتصادی بدیل و جایگزین برای این نسخه اقتصادی نئولیبرال سرمایهدارانه کنونی. این روزهابه این فکرمیکنم که در افق تاریخ ایران چه باید کرد تا در فضای فروبسته شبهمدرنیته، روزنی بازکنیم و یک نسخه بدیل عدالتمحورانه و انقلابی را در عرصههای اقتصادی و فرهنگی طراحی و جایگزین کنیم تا بتونه مانع تداوم روندهای نامناسب بشه.
ریشه تمامی معضلات اقتصادی کنونی ما گرانی سرسامآور و رکود و بیکاری و قاچاق و...؟
به دو ویژگی برمیگرده یکم: ساخت اقتصاد شبهمدرنیستی سرمایهدارانه ایران؛ دوم: نسخه نئولیبرالی حاکم بر این ساختار.
ساختار اقتصاد شبهمدرن رو که جمهوری اسلامی ایجاد نکرده، به عقب برگردیم؟
ساخت کنونی اقتصاد ایران نامتوازن است، یعنی بین بخش مولد با غیرمولد آن فاصله عمیقی وجود داره. این ساخت اقتصادی که ماهیت شبهمدرنیستی و سرمایهدارانه و صبغه ناعادلانه داره توسط استعمار غرب مدرن طراحی و توسط رژیمپهلوی اجرایی شده هرچند زمینه پیدایش آن به تحرکات استعماری دوران ناصری برمیگرده.
هرچه مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه ما بیشتر میشه؟
برای من این امر بیشتر مشخص میشه که شبهمدرنیتهای که حدود دوقرنه بر ایران سیطره یافته عالم تاریخی سترونی است که نمیتونه در افق تاریخ و زندگی جامعه و مردم ما راهگشایی کنه. بهخصوص که بیش از سهدهه است در عرصههای اقتصاد و فرهنگ نسخه نئولیبرالی حاکمه و هرچه میگذره ناتوانی و ناکارآمدیهایش بیشتر آشکار میشه.
گوش چه کسانی بنبسته با همه انتقادها همچنان..؟
گروهها و نیروها و جناح سیاسیای در کشور داریم که تکیهگاهها و منافع اقتصادیش به تداوم غلبه نسخه نئولیبرالی گره خورده. اینها اهرمهای فرهنگی و رسانهای تاثیرگذاری دارن و منافعشون با کلانسرمایهداری گره خورده. اقتضای حیات و حرکت اینها همینه که انتقادها رو نشنوند. طیفی از بروکراتها و تکنوکراتها هم هستند که با عنوان تیم کارشناسی در بدنه مدیریتی و اجرایی کشور، نقش تعیینکنندهای دارند. برنامههای توسعه و حوزههای بودجهریزی و... زیر تاثیر اینهاست، اگه نگیم بر این حوزهها کنترل و تسلط کامل دارن، اینها دستپروردگان علوم انسانی مدرنیاند که برخلاف ادعاهاش کاملا ایدئولوژیکه آموزهها و مشهورات این علوم انسانی، ایدئولوژیک و سرمایهدارانه و لیبرال است.
و این کارشناسها به اقتضای آموزههاشون دیگررویکردها رو نمیپذیرن؟
بله، نشنیدنها از یه سو مربوط به منافع اقتصادی اشخاص و اونایی است که در همسویی با جهتگیریهای برآمده از مشهورات علوم انسانی مدرنه که کاملا سویههای ایدئولوژیک هم دارند اونهم به نفع سرمایهداری.
رازی رو در فضای فرهنگ و سیاست آشکار میکنین؟
نمیدونم بشه اسمش رو راز گذاشت چون راز مفهومی فلسفی داره و طریق اصلی کشف حقیقت، انس با راز و نوعی خرق حجاب رازه، ولی نکته مهمی که ورای مشهوراته و گوشزد کردنش لازمه اینه که شرایط دشوار معیشتی کنونی نه ناشی از استقلالطلبی ایرانه نه ناشی از مبارزه ایران با نظام جهانی سلطه، بلکه فقط ناشی از سیطره اقتصاد سرمایهداری شبهمدرن و نسخه ایدئولوژیک نئولیبرالیه.
و چیزی که این همه مشکل برای جامعه درستکرده؟
نسخه و مدیران و تفکرات نئولیبراله این نسخه از اهداف و تفکرات انقلاب فاصله داره و خودش عامل این وضعیت دشواره اما میخواد اون رو به گردن انقلابیگری و آرمانخواهی بندازه و میخوام بگم در تمام دنیا و در کشورهایی که به توانمندی اقتصادی با فاصلهگرفتن از نظام جهانی و قرارگرفتن در طریق استقلال تونستن به توانمندی اقتصادی برسند. البته توانمندشدن کافی نیست و بازتوزیع عادلانه ثروت، بسیار ضروری و لازمه.
جامعه ما باید بدونه که...؟
اگه سرپناه یه زن سرپرست خانوار بر سرش خراب میشه ناشی از همون مدیریت لیبرالیه چون مدیریت نئولیبرال نسبت به محرومان بیاعتناست. مرگ آدما و فقرشون رو میبینه و عبور میکنه چون سخنگوی منافع سرمایهدارانه. وقتی شرایطی در کشور پیش میاد که خانه یه زن رو سرش خراب میکنن و درعینحال هزاران برج با زدوبند ساخته میشه باید دونست چه دستی داره کار میکنه و چه کسی داره منافع محرومان رو زیرپا میذاره. اون دست و اندیشه نئولیبرالیزم و سرمایهداریه.
اگه مردم بخوان این اتفاقها تکرار نشه و رخ نده؟
باید کاری کنن که در این کشور، نئولیبرالها حاکم نباشن و مدیریت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی از کنترلشون خارج بشه تا زمانی که این مدیریت در اختیار این به اصطلاح کارشناسان طرفدار نئولیبرال سرمایهداریه در بر همین پاشنه خواهدچرخید. این مدیریت باید تغییرکنه.
درباره هنر متعهد انقلابی؟
نظام سلطه جهانی شعر و هنر انقلابی رو اصلا نمیپذیره. اگه منتظرین که یه اثر انقلابی را نهادهای جهانی بپذیرن و بهش مثلا نوبل بدهند مسلما چنین نخواهدشد.
شما منتقد هستین یا شارح یا نظریهپرداز(تئوریسین)؟
منتقد که هستم، اما اینکه چه هستم شارح یا نظریهپرداز و...خودم بگم که درست نیست شما باید بگین. اونا که از من خوششون نمییاد القابی بهم دادهاند، مثل تئوریسین خشونت و...
شما کی حسابتون از بقیه جداست؟
تافته جدابافته که نیستم. میکوشم هویت خودم رو با معیارهایی مثل تکیه بر تفکر معنوی و دینی، استقلالطلبی و عدالتمحوری تعریفکنم. ماباید به سمت عدالتخواهی و تقویت بیش از پیش آرمانگرایی انقلابی و معنوی حرکت کنیم.
کمبودهای جهان ما و جامعه ما که ازش رنج میبریم؟
یکی اینه که باید از روزمرگی سکولار رها بشیم، زیرا انسان رو در وضعی قرارمیده که باید فقط سر در آخور فروببره و غرق در روزمرگی سودمحورانه بشه. آدمی رو اتمیزه میکنه و اسیر غفلتهای روزمره. این رهاشدن وقتی ممکنه که معنویت جانشین سکولاریزم بشه، یعنی خداانگاری بشه جانشین اومانیزم. دوم اینه که ما و جهان، نیازمند عدالتمحوری و قسط هستیم این هم با سرمایهداری سکولار -اومانیستی ممکن نیست و باید براش جایگزینی یافت خارج از مرزهای مدرنیته و مناسبات اقتصاد سرمایهداری و این دوتا تنها با تفکر انقلابی و جایگزینکردنش بهجای تفکر بروکرات تکنوکرات که مروج وضع موجوده ممکن میشه.
سعی شما در این فضا؟
من سعی میکنم این مولفههای اسقلالخواهی و عدالتطلبی و عبور از سکولاریزم و انقلابیگری رو در حد ظرفیت و بضاعتم ترویج کنم. معیارهای من اینهاست.
در این میان عنصری که داره مورد کمتوجهی قرارمیگیره؟
فکرمیکنم استقلالطلبی و عدالتخواهیه. اگه بهروزی میخوایم، اگه زندگی آسوده میخوایم جز از طریق استقلال و بازتوزیع عادلانه ثروت نمیتونیم بهش برسیم. مشکل ما بازنبودن اقتصاد نیست، بلکه بیدر و پیکربودن آن است، چون توسط نئولیبرالها اداره میشه. این اقتصاد نیازمند جهتگیری و برنامه و مدیریت عدالتمحورانه و استقلالطلبانه است.
کار شاخص شما؟
من سعیدارم بر اساس همون مولفههایی که گفتم، عمل کنم و کار من فقط نوشتنه. توان دیگری ندارم. مجاهدتم از راه نوشتنه.
بیشترین لذت زندگیتون؟
مطالعه، کار دائمی منه. فرصت سفر بهخاطر کرونا و وضع معیشتی چندان پیش نمییاد. نوجوانی روزی 12تا 13ساعت سیستماتیک و برنامهریزیشده کتاب میخوندم نه تفننی، بسیار منضبط و با شیوه منظم فراگیری. الان همینکه فرصتی گیرم بیاد میخونم و مینویسم.
شما و سیما؟
خیلی کم تلویزیون میبینم مگر اینکه ضرورتی داشته باشه. برنامه فرهنگی یا سیاسی مهمی باشه. اصلیترین کارم همین خوندن و نوشتنه.
اوقات فراغت استادانه؟
عمده خوندنها و نوشتنهام در کافیشاپ انجام میشه، زمانی که از درسدادن در دانشگاه و حضور در سر کار فارغ میشم تنها جایی که میتونم بخونم و بنویسم کافیشاپه.
کار مهم دیگه ؟
کار مهم دیگهام پیادهرویه. همش توی مسیر فکرمیکنم، خوندههام رو مرور میکنم و به خودم تحویل میدم. میبینم کجاها رو خوب درنیافتم و زندگیم اینجوریه دیگه.
الهامبخشهای استاد؟
تعدادشون کم نیست که بتونم اسم ببرم برای همه متفکران ارزش قائلم. هرکتابی رو در حوزه تفکر و اندیشهورزی سعی میکنم بخونم و خب ممکنه باهاش رویکرد منتقدانه یا همدلانه داشته باشم یا با بخشی از محتوای آن همدل و نسبت به بخشیاش منتقد باشم. در حوزه فلسفه اسلامی ایرانی میتونم بگم از آیتا...مصباح، شهید مطهری و نیز از سهروردی و ابنسینا و ملاصدرا بسیار استفاده کردهام. شهیدآوینی تاثیر زیادی روی من داشت و همینطور مرحوم فردید.
در میان اینهمه غوغای ساکت کتابها و مطالعه، حوصله خونواده سرنمیره؟
من تنها زندگی میکنم.