مرگ در کوهستان آسان است

در حادثه سقوط بهمن، مرگ تعدادی از کوهنوردان بار دیگر ضعف‌های امداد و نجات در کوهستان را به رخ کشید

مرگ در کوهستان آسان است

زمان آغاز این گزارش کوتاه تعداد رسمی فوتی‌های سقوط بهمن در ارتفاعات تهران به 12 نفر رسیده است، قطعیت مرگ یک نتیجه بدیهی دارد و این‌که این تعداد حالا که این گزارش منتشر شده دیگر کم نمی‌شود. دوازده کشته در یک حادثه طبیعی همچون سقوط بهمن در روزهایی که شهروندان به‌واسطه همه‌گیری کرونا در مواجهه با سونامی مرگ قرار دارند شاید تعداد کمی به نظر برسد و به لحاظ روانی شاید از اهمیت این اتفاق کاسته شود اما این چیزی از هولناکی این اتفاق کم نمی‌کند. سقوط بهمن در ارتفاعات پایتخت از همان روز اتفاق با نقد و گلایه‌هایی همراه بود. سازمان هواشناسی اعلام کرده بود احتمال چنین حادثه‌ای وجود دارد و هوای برفی تهران و باد شدید آن روز هم دلیل دیگری برای این هشدارها بود، حالا عده‌ای سؤال می‌کنند که چرا ایستگاه‌های کوهنوردی همچنان در آن روز فعال بودند و تعداد دیگری هم بی‌احتیاطی جمعی از کوهنوردان را دلیل این رخداد تلخ و غم‌انگیز می‌دانند. در گذشته هم اتفاقات مشابه اتفاق جمعه هفته گذشته تهران افتاده است، به همین دلیل برخی معتقدند ما همچنان در حوزه امداد کوهستان ضعف داریم و در مقابل کارشناسانی هم حضور دارند که معتقدند این ضعف متوجه امدادگران نیست، چرا که درصد ناچیزی از چنین حوادثی قابل پیشگیری است و بخش مهمی از این اتفاقات به‌واسطه ناآگاهی آموزشی افرادی است که پا به کوه می‌گذارند. آنچه از گفته‌های کارشناسان می‌توان متوجه شد تنها ضعف ما در حوزه امداد کوهستان معطوف به امکاناتی است که در اختیار نداریم وگرنه در زمینه آموزش جامعه کوهنوردی تمام تلاش‌ها صورت گرفته است.

زمان طلایی و توجهی که به آموزش نشد
مجله نشنال‌جئوگرافی چند سال پیش در بخش اطلاع‌رسانی خود اعلام کرد که براساس آمارها ٩٣‌درصد قربانیان بهمن در صورتی زنده می‌مانند که بتوان ١5دقیقه پس از ریزش بهمن آنها را از زیر حجم انبوه برف خارج کرد اما پس از این مدت احتمال زنده‌ماندن قربانیان به‌سرعت کاهش پیدا می‌کند. در ادامه این گزارش خبری آمده که 45دقیقه پس از سقوط بهمن ٢٠ تا ٣٠‌درصد احتمال دارد که بتوان قربانیان را نجات داد و این‌همه درحالی است که پس از گذشت دو ساعت فقط احتمال زنده‌ ماندن تعداد بسیار معدودی وجود خواهد داشت. رد بسیاری از این آمار مجله نشنال‌جئوگرافی را می‌توان در استدلال‌های  احمد سلطانی، عضو هیات‌مدیره جمعیت سازمان هلال احمر و کارشناس امداد هم پیدا کرد. او هم به «زمان طلایی» در وقوع بهمن اشاره دارد و می‌گوید: «در حادثه سقوط بهمن زمان طلایی مفید برای زنده‌ماندن قربانیان بسیار کوتاه است. به همین دلیل پس از این اتفاق احتمال کمک‌رسانی به این افراد بسیار کاهش می‌یابد.» او همچنین به جامعه مخاطب چنین حوادثی اشاره می‌کند و می‌گوید: «در بحث زلزله چون فراگیری گسترده‌ای در ایران دارد آموزش و اطلاع‌رسانی مؤثری صورت می‌گیرد اما در حوزه امداد کوهستان این آموزش‌ها برای افرادی مهیاست که علاقه به کوهنوردی دارند. آنها با توجه به آموزش‌های موجود باید به این نکته آگاه باشند که حتی با پا گذاشتن روی برف تازه، متوجه میزان خطرات کوه‌پیمایی احتمالی را به‌دست بیاورند.» از او درباره ضعف‌های احتمالی امداد کوهستان در ایران می‌پرسیم؛ این‌که تجربه کشورهای دیگر در این حوزه چگونه است و مهم‌تر از آن این‌که آیا برای چنین حوادثی امدادگران ویژه‌ای باید در کوهستان مستقر باشند؟ او به جام‌جم می‌گوید: «ما از نظر آموزش‌ها نقص و کمبودی نداریم و در زمینه امداد کوهستانی هم مشکلی وجود ندارد. مشکل ناآگاهی عجیب و کمی است که جامعه درگیر در رابطه با آموزش‌ها تخصصی داشته‌اند. این گفته‌ها به این مفهوم نیست که هیچ درصدی از قصور را برای دستگاه‌های اجرایی قائل نشویم. می‌توانیم حالا سؤال کنیم که به‌عنوان مثال چرا تله‌کابین فعالیتش را متوقف نکرد یا چرا آمبولانس‌ها دیر رسیدند یا چرا ایستگاه شماره 7 با وجود چنین هوایی تعطیل نشد اما این درصد در نتیجه این اتفاق تلخ نسبت به موضوع عدم آموزش این افراد سهم بسیار ناچیزی دارد.»




درک خطرپذیری مخاطرات
در حادثه تلخ اخیر ما با یک جامعه عمومی روبه‌رو نیستیم. ما در این حادثه با افرادی رو‌به‌رو هستیم که بار اولشان نیست که کوهنوردی می‌کنند تا چنین استدلال کنیم آموزش همگانی در دسترس‌شان نبوده‌است.  این افراد نه‌تنها باید آموزش‌های همگانی ازجمله بررسی وضعیت آب و هوایی پیش از کوه‌پیمایی و همراه داشتن وسایل مناسب را ببینند، بلکه باید آموزش‌های تخصصی دیگری هم در این حوزه داشته باشند. احمد سلطانی به ما می‌گوید: «مساله‌ای که در کشورهای دیگر در حوزه مخاطرات به‌عنوان اولویت مطرح است بحث «افزایش درک خطرپذیری مخاطرات» است. ما مخاطرات بسیاری داریم و مخاطره زمانی است که هنوز اتفاق نیفتاده است و هنوز به آسیب منجر نشده است تا حادثه شکل بگیرد. مخاطره رویدادی است که می‌تواند خسارت بزند، وقتی افرادی با توجه به شرایط آب و هوایی قصد کو‌ه‌پیمایی دارند یعنی در معرض مخاطراتی همچون سقوط بهمن قرار دارند. جامعه ایران از آنجا که روی گسل زندگی می‌کنند باید درکی از افزایش خطرپذیری مخاطره زلزله داشته باشند و بدانند در صورت این اتفاق چکار باید بکنند. به همین نسبت این افراد هم باید در رابطه با چنین مخاطراتی درکی از وضعیت موجود داشته باشند.  در فضای کنونی شنیدن این‌ حرف‌ها به معنای نمک پاشیدن روی زخم بازمانده‌های این حادثه تلخ نیست، مقصریابی در این حادثه هم کاری از پیش نمی‌برد، اما با توجه به گفته‌های کارشناسان در مرحله اول عدم استفاده از آموزش‌های تخصصی در این حوزه بسیار به چشم می‌آید. هر چند همه این کارشناسان معتقدند ما در زمینه امکانات شناسایی درگیران در بهمن همچنان دچار کمبودهای جدی هستیم.




بهمن چقدر از ایرانی‌ها را می‌کشد؟
آنچه شهروندان جامعه ایرانی از سقوط بهمن در حافظه تصویری‌شان ثبت شده با آنچه به‌عنوان مثال شهروندان افغانستانی یا حتی اتریشی از آن به یاد دارند تفاوت عمده‌ای دارد. تصور ذهنی ما از بهمن محدود به تصاویر هولناک این اتفاق در جغرافیای متفاوتی از ایران است، چرا که این حوادث در زمره حوادث طبیعی ایران از فراوانی کمتری برخوردار است. با رصدی در اتفاقات مشابه در نیم قرن اخیر هم داده‌های زیادی به‌دست نمی‌آید. بهمن 98 ریزش بهمن در گیلان جان هفت نفر را گرفت. بهمن ماه 1395 هم سقوط بهمن در شهرستان دماوند سه کشته بر جا گذاشت که حتی رئیس اداره راه پردیس هم در میان کشته‌شدگان بود. آذرماه 1396 هم 16 کوهنورد ایرانی در بازگشت از صعود به اشترانکوه دچار بهمن شدند و هشت نفر از آنها جان عزیزشان را از دست دادند. بخواهیم عقب‌تر هم برویم باید به تلخ‌ترین حادثه سقوط بهمن در ایران اشاره کنیم، جایی که در بهمن ۱۳۴۸ با سقوط بیش از ۱۵۰ بهمن بزرگ و کوچک در جاده هراز (محدوده پل‌دختر) ۴۰ نفر از هموطنان‌مان جان خود را از دست دادند. مطالعه‌ای که روی مرگ کوهنوردان ایرانی انجام شده نشان می‌دهد که طی پنج سال، ۲۹ نفر از کوهنوردان جانشان را از دست داده‌اند.‌ آمار مشابهی اما در رابطه با آلپ‌نوردها در دسترس است که نشان می‌دهد میزان قربانیان احتمالی آنها تنها چهار مرگ به ازای ۱۰۰ هزار نفر است. اما از 29 نفر کوهنورد ایرانی که طی پنج سال جانشان را از دست دادند فقط 21‌درصدشان به‌واسطه سقوط بهمن بوده است اما این آمار نشان می‌دهد حادثه اخیر حتی در ساحت آمار هم چقدر هولناک است و جایگاه ما به لحاظ مرگ‌ومیر در این حوزه هم نسبت به میانگین‌های جهانی چقدر نازل است.



وقتی بهمن زود فراموش می‌شود
فاصله زمانی نسبتا زیاد در رابطه با حادثه سقوط بهمن در ایران حکایت از بی‌توجهی محض نسبت به این اتفاق دارد. در حالی که به‌عنوان مثال در رابطه با سیل کمتر شهروندی نسبت به هشدارهای هواشناسی بی‌توجه است. به همین دلیل است که شهریار مزیدآبادی، مدرس و امدادرسان معتقد است هنوز ناآگاهی‌جمعی فراوانی نسبت به سقوط بهمن در جامعه وجود دارد. او به جام‌جم می‌گوید: «به‌دلیل فاصله زمانی نسبتا زیاد سقوط بهمن در ایران، ما فراموش می‌کنیم که این حادثه هم در زمره حوادث طبیعی است که هرازچندگاهی اتفاق می‌افتد. این‌که دلیل این اتفاق را ضعف نیروهای امدادی یا نداشتن برنامه‌ریزی و مدیریت بدانیم شاید منصفانه نباشد. سرشت انسان به گونه‌ای است که وقتی چنین مواردی را فراموش می‌کند تا وقوع چنین اتفاقی کمتر به آن توجه دارد.» مثال مزیدآبادی برای فهم نکته مورد اشاره‌اش آن‌قدر آشکار است که نیاز به پیوست تشریحی دیگری ندارد. او می‌گوید ما هنگام رانندگی برای کاهش آسیب احتمالی از تصادف کمربند ایمنی می‌بندیم اما این به‌مفهوم قطعی بودن تصادف نیست، بلکه ما کمربند ایمنی را می‌بندیم تا از آسیب یک تصادف احتمالی در امان بمانیم. در حادثه اخیر با وجود هشدارهای هواشناسی به نظر می‌رسد کوهنوردان توجه جدی به این خطر و هشدار نداشتند.