داستان 2 سیب در تزاحم آموزه‌های سنتی و مدرن

داستان 2 سیب در تزاحم آموزه‌های سنتی و مدرن

 در یك روز تعطیل، پدر و مادری در اتاق‌نشیمن كنار هم نشسته و مشغول بحث و تبادل‌نظر درباره روش‌های مختلف تربیت فرزند و میزان تاثیر و كاربردی بودن هریك از آنها و برشمردن تفاوت‌های روش‌های سنتی استبدادی با روش‌های مدرن استعماری بودند. در میانه بحث، دختر كوچك آنها، در حالی كه سیبی در دست راستش و سیب دیگری در دست چپش گرفته بود، وارد اتاق‌نشیمن شد و به پدر و مادرش سلام كرد.
پدر و مادر پاسخ سلام او را دادند و او را میان خود روی مبل نشاندند. مادر با خوشرویی رو به دخترك كرد و گفت: دخترم، آیا یكی از سیب‌هایت را به من می‌دهی؟ دختر نگاهی به مادر و نگاهی به سیب‌ها انداخت و به‌سرعت نخست سیب سمت راست و سپس سیب سمت چپ را گاز زد. در این هنگام پدر رو به مادر كرد و گفت: بفرما، این هم نتیجه متدهای تربیتی جدید. واقعا باید گفت آفرین به تو با این بچه تربیت كردنت.
 با این حرف پدر، لبخند روی صورت مادر خشكید. ناگهان دخترك سیب سمت راست را به سمت مادر گرفت و گفت: بیا مامان، هردوی سیب‌ها را امتحان كردم. این سیب شیرین‌تر است. این مال تو. سپس در عین بهت پدر و مادرش، رو به پدر كرد و گفت: بابایی، این سیب هم كه مزه خیارچنبر می‌دهد مال تو، به‌خاطر این‌كه قضاوت عجولانه كردی و مادرم را از خودت رنجاندی. سپس در چشم‌های پدر نگاه كرد و گفت: بابا ناامیدم کردی.
 پدر كه توقع چنین جمله‌ای را نداشت، رو به دختر كرد و گفت: الان بر اساس آموزه‌های سنتی شرقی باید با پشت دست بر دهانت بكوبم تا دیگر با پدرت این‌گونه سخن نگویی، اما از آنجا كه استقبال عمومی از این آموزه‌ها پایین است، بر‌اساس آموزه‌های مدرن، به‌جای این‌كار، شرح ماجرا را در صفحه شخصی‌ام در اینستاگرام پست می‌كنم تا مخاطبان بخوانند و به ریشم بخندند و لایك كنند. سپس هرسه خندیدند و با خوبی و خوشی كنار هم به زندگی خود ادامه دادند.