علی میری، هنرمند ایرانی كه تصویرسازیهای خاطرهانگیزش در سطح جهان مورد توجه قرار گرفته، از روند خلق آثارش میگوید
كودكیهای مشترك ما و جهان
تمامشان را نگاه كردم. بعد از خودم پرسیدم گذشته با ما چه میكند كه نمیتوانیم رهایش كنیم؟ و به خودم پاسخ دادم مگر چیز كمی است این گذشته، كلی فیلسوف و متفكر و جامعهشناس و فعالان همه علوم درگیرش شدهاند. گذشته اتفاق كمی نیست كه... باز برمیگردم به تصاویر. بعد در ذهنم میروم به گذشتههایی كه حالا دیگر خیلی دورند. چند لوبیا برداشته و ریختهام لای یك دستمال نمدار تا جوانه بزنند، بگذارمشان زیر خاك، جوانه بشود و ریشه و گیاه را بزرگ كند. یك دانه لوبیای كوچك را صاحب ریشه كند، بزرگ كند. بعد ما رشدش را تماشا كنیم، بی اینكه ریشهها را ببینیم. بیاینكه حواسمان باشد، اگر ریشهها نبودند گیاهی هم نبود. گذشته شاید ریشه ماست، ما هم همان دانههای كوچك لوبیا كه رشد كردهایم، اما گاهی دلمان میخواهد به ریشهمان فكر كنیم و دلخوش به وجودش باشیم. شاید گذشته همین باشد. نوستالژی جوانه زدن لوبیاها.
تصویرسازیهای علی میری، هنرمند ایرانی كه این روزها در فضای مجازی دست به دست میان كاربران ایرانی و خارجی میچرخد و خیلیها از دیدنشان لذت میبرند، نمونهای است از همین لذت خاطرهبازی، گاهی برگشتن و پشت سر را نگاه كردن.
با این هنرمند تماس میگیرم تا ببینم ایده خلق این آثار چگونه به ذهنش رسیده و چرا تا این حد همهگیر شده است. میری نكات جالبی را بیان میكند و میگوید: من خیلی سال است كه كارهای نوستالژیك انجام میدهم و همیشه گذشته بخشی از دغدغهام بوده است. این بخش از علاقههایم خیلی شخصی بوده و وارد كارهایم هم شده است.
او تاكید میكند: روند خلق این آثار بر خلاف تصور خیلیها یكی دو شبه رخ نداده و مدت طولانی است كه آن را دنبال میكردهام، اما از جایی به بعد در شبكههای اجتماعی مورد توجه كاربران قرار گرفت و نشان دادند در این دغدغه شخصی من، رگههایی از گذشته خود را میبینند و دوستش دارند.
آنطور كه میری میگوید، روند شكلگیری كارهای نوستالژیكش كاملا تدریجی پیش رفته و اینطور نبوده كه ناگهان كاری ارائه شده و مورد توجه قرار بگیرد.
او درباره انگیزه اصلیاش درباره پرداختن به گذشته اظهار میكند: این دسته از كارهایم مرا با لذتهای ناب دوره كودكی پیوند میدهد و برای خیلیها حتی اعضای خانوادهام هم جالب است كه من برخی خاطرات آن دوره را تا این حد دقیق در خاطر نگه داشتهام. من فكر میكردم همه این خاطرات را به یاد دارند و چیز عجیبی نیست، اما بعد از روند خلق آثارم دیدم ظاهرا خیلیها آنها را از یاد برده بودند و حالا در تصویرسازیهایم خاطرات فراموش شدهشان را به یاد آورده و مرور میكنند.
ماجرای 2 عزیز از دست رفته و یك خانه
این هنرمند هنوز هم كودكیهایش را با خود دارد، چیزی كه عجیب نیست و میشود با تماشای كارهایش آن را بهخوبی حس كرد. اما چه چیزی او را به سمت این خاطرهبازیها كه خاطرههای محو همه ماست، كشانده است. آنطور كه میری روایت میكند، از دست دادن تمام آنچه خاطره كودكیهایش بوده، باعث شده دنبال راهی برای حفظ گذشتهاش باشد و رفته سمت تصویرسازیهایی كه میبینیم. او میگوید: در سالهای اخیر پدربزرگ و مادربزرگم را از دست دادم. حس میكردم ارتباطم با گذشته در حال قطع شدن است و زندگی خیلی جدی بیرحمانه میخواهد بگوید هیچ چیز ماندنی نیست، تمام آنچه داشتهایم و داریم در مسیر از دست رفتن است و پذیرش این موضوع خیلی دشوار بود كه همه چیز بیش از اندازهای كه فكر میكنیم، موقت است.
او ادامه میدهد: حالا اینها را اضافه كنید به اینكه خانه پدربزرگ و مادربزرگم كه محل زندگی من در روزهای كودكیام بود هم تخریب شد. خانه تبدیل شد به پاركینگ عمومی و من رفتم همانجا ماشینم را پارك كردم و قدم زدم. جایی كه خانه من بود و پر از خاطراتم حالا دیگر هیچ بود. از دست دادن دو عزیز و یك خانه، به من نشان داد هیچ چیز نمیماند. بعد با خودم گفتم به عنوان یك تصویرگر میتوانم این گذشته و خاطراتش را در قالب تصویر ارائه كنم و حرفم را بزنم.
خاطرات مشترك ما و كودكان جهان
حالا این خاطرههای مشترك خانه درست كردن با چادر سفید مادرها، شیرجه زدن وسط رختخوابها، فرش شستن، رفتن به حمامهایی كه بیرون خانه بودند و چندین و چند خاطره خاطرهانگیز دیگر كه میری تصویر كرده برای ما دهه 50 و شصتیها طبعا بسیار خاطرهانگیز است، اما حالا اتفاقی موجب شده تا میری در صفحه اینستاگرامش زیر هر تصویر توضیحاتش را نه فقط به فارسی كه به زبان انگلیسی هم بنویسد. او میگوید: راستش فكر نمیكردم تصویرسازیهای خاطرهانگیزم تا این حد همهگیر شوند و مردم كشورهای دیگر هم به آن واكنش نشان دهند.
میری ادامه میدهد: اگر از خودم بپرسید میگویم این دسته از كارهایم در مقایسه با آثار دیگرم از نظر تکنیکی شاید پایین تر باشند ولی از نظر محتوایی جذاب هستند. اما این همه واكنش مردم برایم جذاب و حتی تكاندهنده بود. تصویرسازیهای میری را در صفحات مجازی كاربرانی از كشورهای همسایه دیدهام، وقتی این را با میری مطرح میكنم، میگوید: ماجرا فراتر از كشورهای همسایه است، از كشورهای شمال آفریقا مانند تونس و مراكش گرفته تا تركیه، عراق و كشورهای آسیای میانه پیامهایی دارم كه افراد مختلف میگویند خاطرههای كودكی خود را در تصویرسازیهایم دیدهاند. اما برایم عجیب است كه از كشورهای مالزی و اندونزی كه هم از نظر فرهنگی با ما تفاوتهای بسیاری دارند، چنین پیامهایی دریافت میكنم. میشود دوباره تصویرسازیهای نوستالژیك میری را تماشا كرد و به مفهوم انسان فكر كرد، آدمیزادی كه با همه تفاوتهای چهره، زیست، فرهنگی و ... روزهایی مشابه هم را میگذراند. روزهای بیآلایش كودكی كه انگار برای همه كودكان جهان حسی مشترك دارد؛ البته جز كودكانی كه جنگ، ناامنی و زشتیهای جهان روزهای خوب و رنگیشان را از دیگران متفاوت میكند.
-
همزیستی مسالمتآمیز مهاجران و بومیان دیجیتال
-
سربلندی فرشچیان در یک آزمون بزرگ
-
قیام «بانوی سردار» علیه انگلیسیها
-
ورود وزارتخانه به جاده مرگ
-
كودكیهای مشترك ما و جهان
-
رسیدگی ویژه به پرونده شیطان بیمارستان
-
اسباب عاشقی مهیا نیست!
-
فراخوان جهانی علیه معامله قرن
-
این ماشین مرگ ندارد!
-
بازار رشتهفروشان
-
خدشه بر خاطرات
-
شكست قطعی طرح معامله قرن
-
فراخوان جهانی علیه معامله قرن