مورد عجیب مرادی

هوشنگ مرادی‌كرمانی، 45 سال پس از خلق «قصه‌های مجید» هنوز با او به این سو و آن سوی جهان می‌رود

مورد عجیب مرادی

عجب قصه‌ای است، عجب ماجرایی است. فكرش را بكنید نیم‌قرن پیش چیزی بنویسید و احتمالا چندان جدی‌اش هم نگیرید چون قرار است در یك نمایش رادیویی یك بار اجرا بشود و برود پی كارش. بعد همان قصه، آن‌قدر كار بكند، آن‌قدر كار بكند كه بشود هویت‌نمای شما، بشود برند شما؛ بشود چیزی كه شما را از شهداد كرمان مدام بكشاند این سو و آن سوی جهان و بایستید پشت میز و كتابتان را امضا بكنید برای موبلوندها و چشم‌رنگی‌هایی كه عاشق خودتان كردیدشان. حكایت «قصه‌های مجید»، حكایت غریبی است؛ از نخستین‌باری كه این قصه به صورت نمایش رادیویی اجرا شد و از انتشار نخستین جلد از مجموعه پنج جلدی آن، 45 سال می‌گذرد تا ده سال، چندان توجهی به آن نمی‌شود هر چند تا همان موقع هم هفت هشت ده باری چاپ می‌شود كه خب برای كتابی پنج جلدی، خیلی خوب به نظر می‌رسد. پس از آن هم كه ما خودمان جایزه‌هایی را روانه‌ ویترین افتخاراتش می‌كنیم، جهان هم توجهش جلب می‌شود و می‌آیند تا ببینند قصه یك نوجوان كرمانی كه بسیار سرراست و بدون پیچیدگی‌ها و تعلیق‌های داستانی است چه دارد كه این‌طور دل همه را برده است. دو دهه است هوشنگ مرادی‌كرمانی با «قصه‌های مجید» مدام این‌سو و آن‌سوی جهان دعوت می‌شود. همیشه هم دست پر بازمی‌گردد. او، مثل قهرمان قصه‌اش كه یك بار ماجراهای عجیب و غریبی را با كراوات از سر گذراند، كراواتش را می‌بندند خودش را به فرودگاه می‌رساند و می‌رود می‌ایستد یك جایی آن‌سوی جهان پشت تریبونی كه قرار است از آنجا جایزه‌ای را دریافت كند یا می‌رود می‌ایستد پشت میزی كه قرار است آنجا ترجمه تازه‌ای از «قصه‌های مجید» را رونمایی كند. نمی‌دانم تا حالا چنین تحقیقی صورت گرفته كه كدام داستان‌نویس ایرانی، با بیشترین ترجمه كتاب‌هایش به زبان‌های دیگر روبه‌رو بوده، اما شاید بشود حدس زد كه هنوز كسی روی دست مرادی‌كرمانی در این مورد بلند نشده است. تازه‌ترین خبر هم مربوط است به استقبال از ترجمه صربی «قصه‌های مجید» در بلگراد؛ حالا عكس‌های او را در پایتخت صربستان به تماشا نشسته‌ایم... او را كه حلقه زده‌اند به دورش و با كنجكاوی می‌خواهند ببینند یك نویسنده ایرانی كه این‌قدر در سطح بین‌المللی مورد توجه قرار می‌گیرد چه شكل و شمایلی دارد و به چه می‌اندیشد و كجای جهان ایستاده است. ابتدا مروری بكنیم به این‌كه چند روز پیش در بلگراد و در مراسم رونمایی ترجمه صربی «قصه‌های مجید» چه گذشت و سپس كمی خاطره‌بازی كنیم با این کتاب خاطره‌انگیز.

مجید در بلگراد
یكی از خبرهای تكراری ادبیات ایران در دو دهه اخیر، انتشار ترجمه‌ كتاب‌های هوشنگ مرادی‌كرمانی بوده است؛ هر از گاهی خبری مخابره می‌شود كه فلان اثر نویسنده كرمانی به فلان زبان ترجمه و در فلان كشور منتشر شده است. مكالمه‌كنندگان بیش از ده زبان در دنیا تاكنون آثار او را خوانده‌اند. جز انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و اسپانیایی و هلندی و عربی، حتی زبان‌هایی چون اسپرانتو و هندی هم از آثار او میزبانی كرده‌اند. حالا هم كه صربی، به آنها اضافه شده است.
بین كتاب‌های مرادی‌كرمانی شاید همین قصه‌های مجید بر صدر كتاب‌های ترجمه‌شده به زبان‌های دیگر ایستاده باشد. اتفاقا اولین‌ باری كه داستانی از او به زبانی دیگر ترجمه شد، «سماور» بود كه یكی از داستان‌های همین مجموعه پنج جلدی «قصه‌های مجید» محسوب می‌شود.
دیروز در صفحه 9 جام‌جم از مراسم رونمایی ترجمه صربی قصه‌های مجید در نمایشگاه كتاب بلگراد نوشتیم؛ از این‌كه انتشار این ترجمه با استقبال مخاطبان صرب همراه شده و این‌جا نمی‌خواهیم آن حرف‌ها را تكرار كنیم. فقط بخشی از آن حرف‌ها را امروز جدا كرده‌ایم تا درباره‌شان چیزی بگوییم. آنجا كه مرادی كرمانی درباره قرابت‌های شخصیت مجید و خودش سخن گفته است. از این روست كه به جای تیتر مرادی‌كرمانی در بلگراد تیتر زده‌ایم مجید در بلگراد.


رازهای یك قصه تمام‌نشدنی
من خودم از آن دسته آدم‌ها هستم كه ضرب‌المثل‌ها عصبانی‌ام می‌كنند. تاكید بر حقانیت آنها گاه از كوره به درم می‌برد و می‌خواهم مدت‌ها با باورمندان به این گزاره كه «دوری و دوستی» مجادله كنم و بگویم بزرگوار این گزاره در رابطه به همه دوستی‌ها صدق نمی‌كند لزوما. بین همه این ضرب‌المثل‌ها اما یكی از آنها نه‌تنها هیچ‌گاه از چشمم نیفتاد، بلكه هر چه جلوتر رفتم [جلوتر رفتم؟!] باوری بیش از پیش به مفاد آن پید ا كردم: «هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند». انرژی عجیبی در این باور است؛ انطباق آن با مصادیق متعددی كه سراغ داریم، اعجاب‌انگیز است. بروید خیلی از شاهكارهای ادبیات جهان را ببینید كه دقیقا مبتنی بر همین انرژی عجیب تولید شده‌اند و جهان را درنوردیده‌اند. اغلب آثاری كه چنین رویه‌ای را در‌پیش‌می‌گیرند، یعنی وقتی خالق اثر، چیزی را می‌نویسد كه بسیار درون‌ذات است، كار همانی می‌شود كه باید بشود. می‌رود می‌چسبد بر تارك كارنامه خالقش و همیشه آنجا به درخشش ادامه می‌دهد. راز عجیبی است. همین را می‌شود درباره نسبت موفقیت‌های قصه‌های مجید و آنچه برای هوشنگ مرادی‌كرمانی بسیار درونی ‌شده هم به‌كار برد. او درباره این اثر گفته كه ‌مجید ۴۵ سال پیش كه او ۳۰ساله بوده متولد شده و كم‌كم همراه او پیر شده است. بارها هم اشاره كرده كه مجید، نوجوانی خودش است.
در واقع مرادی‌كرمانی، با ارجاع به خودش، خالق یكی از مهم‌ترین شخصیت‌های ادبیات كودك و نوجوان ما بوده است. این ارجاع به خود، در ادبیات داستانی جهان مقوله بسیار مهمی است. نویسنده‌های داستان‌های بزرگ جهان، همیشه تكه‌ای از خودشان را در بمب شخصیتی كه خواهند تركاند جا می‌گذارند. مرادی‌كرمانی، این‌چنین با شخصیتی كه خودش ساخته است و از خودش است، 45 سال در حال زندگی است. او در هوشنگ مرادی‌كرمانی ادامه دارد و به قول خودش بچه یتیمی است كه حالا پیر شده است. چنین انطباقی، مبارك است برای ادبیات ما.