گفتوگو با تعدادی از سیلزدگان سیستان و بلوچستان
دیو سیل در دیار رستم
انگار نه انگار كه تا همین دیروز، روستا و زمین كشاورزی وجود داشته است. حالا تا چشم میبیند، آب است و آب، در برخی نقاط، درختان سرشان را از آب بیرون آوردهاند تا نفس بگیرند. سقف خانهها هم در بعضی از جاها پیداست. حالا آن جادهای كه شبیه به ماری زخمخورده پر از چاله و ترك از میان دشتها و كوهستانها راه باز میكرد و میرفت هم نیست. همه خفه شدهاند. سیل، حالا زخم گذاشته روی برخی خانههای گلی، حالا دیوار خانهها ترك خوردهاند، سقفهای چوبی ریخته است و محصولات كشاورزی زیر پای سیل له شده است. این روایت سیل سیستان و بلوچستان است. روایت مظلومیت مردمی كه سیل یكشبه به آنها حمله كرد و زخمی عمیقتر از محرومیت و كمبود زیرساختها بر دلشان گذاشت.
سیل مهمان شوم زوج جوان
نوید جت - 24 ساله - معلم - روستای عوركی
نوید میگوید این ماجرای تلخ تا مدتها در ذهنش خانه خواهد كرد. او كه تازه دو ماه از شروع زندگی مشتركش میگذرد، روز 21 دی را تا ابد به عنوان تاریخی نحس به یاد میسپارد. نوید حتی لحظه حادثه را هم به خاطر دارد؛ لحظهای را كه آب طغیان كرد و وارد خانهاش شد و حتی جهاز تازهعروسش را از بین برد. نوید آن لحظه را به وضوح به یاد دارد: «هنوز آفتاب غروب نكرده بود كه آب راه باز كرد و آمد داخل خانه.» نوید میگوید هم او و هم همسرش غافلگیر شدند و سریع خانه را ترك كردند. نوید تعریف میكند، آب تا نیم متر بالا آمد و تمام وسایل خانه را خراب كرد. موكتها و فرشهای نو رفتند زیر آب و وسایل برقی همه سوختند. شب كه شد، همه پناه بردند به خانه همسایهها. همسایههایی كه خانهشان مانند نوید نه در مكانهای كمارتفاع بلكه روی تپه ساخته شده بود. معلم جوان میگوید حالا چند شبی است كه سربار همسایهها شدهاند و زندگیشان بند محبت همروستاییهاست. خرابی وسایل خانه و جهیزه، اما تنها آسیبهایی نیست كه به این تازهداماد وارد شده است؛ همه زمینهای كشاورزی او هم زیر آب رفته است تا شغل دوم نوید هم تقریبا از بین برود. زمینهایی كه او ماهها، زیر گرمای تابستان در آنها عرق ریخت، بیل زد و كار كرد تا موز، كنار، پیاز و گوجه بكارد؛ زمینهایی كه حالا هیچ چیز ازآنها باقی نمانده است. هرچند خسارتهای مالی به او زیاد است، جت اما باز هم شاكر است: «به هیچ كدام از اعضای خانوادهام آسیب جانی وارد نشده است و برای همین هم باید شاكر باشیم.» نوید میگوید خانه بسیاری از هم روستاییهایش تخریب شده است. از 280خانوادهای كه در روستای عوركی زندگی میكنند، تمام خانههای گلی كه در پایین دست روستا و نه در تپهها قرار دارند، تخریب شده است. نكته مهمی كه نوید به آن اشاره میكند، بیبرنامگی در كمكرسانیهاست. تا چند روز پیش كه راهها بسته بود، كسی نمیتوانست وارد روستای آنها شود، اما حالا، یك روزی میشود كه نیروهای مردمی وارد منطقه آنها شدهاند. او توضیح میدهد: «مدیریت درستی در توزیع كمكرسانیها وجود ندارد. در این مواقع باید از شورایاری روستا كمك گرفته شود، نیروهای مردمی اما از آنها كمك نمیگیرند و اجازه دخالت به آنها را هم نمیدهند.» همین شده كه بسیاری از كمكها به افرادی میرسد كه نیازی هم به كمكهای مردمی ندارند.
جاده آسفالته و سیلبند
محمد نقش درخشیده - 29ساله - معلم - پیرسهراب
روز پنجشنبه بود كه بعد از چند ماه بیبارانی، خداوند باران رحمتش را نثار منطقه دشتیاری كرد. باران رحمت الهی، چند روزی بیوقفه بارید تا این كه روز شنبه، همه چیز تغییر كرد. پیرسهراب كه نسبت به دیگر شهرها و روستاهایش در نقطه بالاتری قرار دارد، در محاصره باران و سیل قرار گرفت. راههای ارتباطی به طور كامل از بین رفت و این آب بود كه دیده میشد. محمد نقش توضیح میدهد منطقه پیر سهراب درواقع در ارتباط با سه نقطه سیلزده یعنی دشتیاری از چابهار، بنت از نیكشهر و زرآباد از كنارك است و با وجود محاصره شدن و در آب ماندن، مثلث ارتباطی با این سه منطقه هم به طور كامل از بین رفت. او توضیح میدهد: «منطقه پیر سهراب، آسیبی ندیده است، اما این روستاهای عوركی، ظهراب، تركانی، دج ها، جنگار، رادودج، خوشمب، زیردان، چیلسر، اورعی، دلگانها و سندها هستند كه سیل به آنها آسیب رسانده است.» سیل هم خانهها و هم زمینهای كشاورزی و باغات این روستاها را به طور كل تخریب كرده است. به جز این، درخشیده توضیح میدهد دامهای روستاییان هم در سیل ناپدید شدهاند و برای افرادی كه تنها منبع درآمدش، زمینهای روستایی و دامهایش هستند، چه چیز دیگری اهمیت دارد؟ داستان محاصره در پیرسهراب اما تا امروز ادامه داشت. مردم هیچ راه ارتباطی نداشتند و این سوپرماركتهای شهر بودند كه مواد تغذیه آنها را مهیا میكرد. هرچند محمد نقش میگوید: «دیروز صبح با فروكش كردن آب، یك راه باریك باز شد.» تنها راه ارتباطی حالا همین راه باریك است. راه عبوری كه البته تنها با خودروهای جكدار امكان تردد در آن وجود دارد. درست است كه آب به درون روستا نفوذ نكرده است، اما این دلیل نمیشود آسیبی هم وجود نداشته باشد. تمام زمینهای كشاورزی زیر آب رفتهاند و تمام محصولات مردم یعنی، پیاز و موز از بین رفتهاند؛ یعنی تنها منبع درآمد مردم. محمد نقش اما ناراحت و نگران محصولات كشاورزی نیست. او از مشكل بزرگ مردم سیلزده میگوید؛ از راه عبور نداشتن، از زیرساختهایی كه وجود ندارد و میگوید: «حالا همه از نیازهای ما میگویند. از این كه برایمان غذا و لباس بفرستند. ما هیچ كدام از اینها را نمیخواهیم. ما راه مناسب، جاده آسفالته و سیلبند میخواهیم.» نیازهایی كه نه در این سه چهار روزه سیل، بلكه در مدت زمان طولانی با برنامهریزی و مدیریت مناسب قابل دستیابی است.
راههای در راه مانده
شهین اربابی -50 ساله- نیروی داوطلب - زرآباد
خانم اربابی یكی از اهالی شهرهای جنوبی، استان سیستان و بلوچستان به حساب میآید. داستان او از 16 سال پیش، بعد از زلزله بم شروع شد؛ از زمانی كه به این نتیجه رسید باید در مناطق محروم حضور داشته باشد و بعد از آن هم حضور در مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان دغدغه اش شد. علاقه به بلوچستان باعث شد، بعد از این كه خبر سیل بلوچستان، رسانهای شد، از مشهد، سوار هواپیما بشود و برود به داد مردمی برسد كه روزها و ماهها با آنها وقت گذرانده است. از همان اول هم با منطقه زرآباد كارش را شروع كرد، منطقهای كه عشایر در آن زندگی می كنند. گیر افتادن در گل، راه و آب از پیش پا افتادهترین، اتفاقاتی بوده كه در این چند روز، او با آنها روبهرو بوده است. درست است كه مردم در منطقه زرآباد، با مشكلات زیادی دست و پنجه نرم میكنند، اما اربابی شرایط را در مناطق دیگر بحرانیتر میداند:«شرایط برای منطقه دشتیاری و بخش بنت نیكشهر از همه سختتر است.
آن طور كه او میگوید در روستاهای دور افتاده شرایط ناگوار است، روستاهایی كه مسیری مناسب برای تردد ندارند. درست است كه اربابی با مواد غذایی و بستههای بهداشتی به كمك اهالی بلوچستان آمده است، اما او نیاز اصلی سیلزدگان را چیز دیگری میداند. اربابی با توجه به تجربهاش در چابهار، معتقد است برای نجات مردم از چنین حوادثی باید راههای دسترسی را بهبود بخشید. او از راههای باریك و صعب العبور كوهستانی میگوید كه در سیل امسال، حتی نیروهای امدادی هم توان رد شدن از آنها را نداشتند. اربابی توضیح میدهد: «نیروهای امدادی هم كمكهای خود را با بالگرد به دست مردم منطقه میرسانند.» و سوال اینجاست كه با چند بالگرد و با چند بار رفت و برگشت میتوان بموقع كمكرسانی كرد؟
این نیروی داوطلب از روستایی میگوید كه جنس خاكش، سخت و غیرقابل نفوذ است و بعد از هر بار بارش باران، آب در روستا جمع میشود و سیلاب راه میافتاد و به مكان مناسبی برای تخمگذاری حشرات بدل میشود، حشراتی كه ناقل بیماری هستند و به خاطر همین بیماریهای واگیردار در این روستا به شدت رواج پیدا میكند.
از برخی مناطق خبر نداریم
یوسف شیرانی - 32 ساله - فرهنگی - بنت
یوسف تمام لحظهها را یادش هست، مو به مو و لحظه به لحظه، حتی میتواند زمان، دقیقه و ثانیه را هم دقیق بگوید. میگوید بارندگی در بنت، شهرستان نیكشهر از پنجشنبه شروع شد و تا صبح یكشنبه ادامه پیدا كرد. شنبه ساعت ده صبح بود كه آب، ارتباط تلفنی را قطع كرد. ساعت شش عصر هم برق شهر 5000 نفره قطع شد و شهر در خاموشی و بدون ارتباط با دیگر شهرها در محاصره سیل، یكه و تنها، شب را تا صبح گذراند. صبح یكشنبه اما هم برق و هم ارتباط تلفنی برقرار شد و در همین زمان بود كه این معلم جوان میگوید همه فهمیدند بنت در بحران قرار دارد. این كه دیگر شهرها بفهمند بنت در شرایط خوبی نیست، یك طرف و این كه خود اهالی شهر متوجه شوند در چه بحرانی گیر كردهاند، یك طرف دیگر قضیه است. یوسف میگوید: «تازه آن زمان بود كه فهمیدیم سیل چقدر شدید بوده است و بسیاری از افراد دچار مشكل شدهاند.» یوسف توضیح میدهد خانه او در این سیل آسیب ندیده است، اما خانههایی كه در پایین دست رودخانه فصلی قرار دارند، همه تخریب شدهاند. او دلیل تخریب خانهها در را این طور عنوان میكند: «این رودخانه سیلبند مناسبی ندارد.» و از سیلبند سنگی - توری كه در سال 88، ساختش شروع شده است، میگوید. از این كه این سیلبند در مدت زمان ده سال، تنها 500مترش ساخته شده است و مناسب نیست. او توضیح میدهد:«با این جنس از سیلبند نمیتوان جلوی آب را گرفت. سیلبند بتونی برای این رودخانه مناسب است.» او توضیح میدهد بعد از هر بار بارش شدید كه رودخانه فصلی پر از آب میشود، طغیان و بعد سیل، مانند یك فیلم ناخوشایند، مدام پخش و بعد تكرار و دوباره تكرار میشود. این اما همه ماجرا نیست. راهها در بنت، هنوز به طور كامل باز نشده است. به جز یك پل ارتباطی، همه پلها تخریب شدهاند، هرچند سیل در بخشهایی فروكش كرده است، اما در سیلی كه حالا نیمی از منطقه بنت نیكشهر را گرفتار خودش كرده است، روستاها و مناطقی هستند كه هنوز خبری از آنها در دست نیست. ارتباطی كه وجود ندارد و راههایی كه بسته شدهاند، هیچ كدام از اهالی بنت، از دهستانهای مهمدان، توتان و سفیدكوه خبر ندارند و نمیدانند چه به سر روستاها و اهالی كه آنجا زندگی میكردهاند، آمده است.
زیرساختها را تقویت كنید
اسكندر رامش - 33 ساله - دهیار روستای لكوكچ
ساعت 3 و نیم صبح روز یكشنبه بود كه آب غرید و پایش را گذاشت توی روستای لكوكچ. اسكندر اما میگوید همه مردهای ده بیدار بودند و آماده. انگار منتظر بودند اگر دشمنی حمله كند، آنها مانند سربازان، آماده دفاع باشند. به خاطر همین است كه به هیچ كسی آسیب نرسیده است. آب تا یكی، دو ساعت میغرد، میتازد و خیلی زود تمام روستا را تسخیر میكند.اهالی ده هم تا ساعت هفت و هشت صبح صبر میكنند و بعد كه خورشید بالا میآید و آفتاب همه جا را روشن میكند، زنها و بچهها را سوار ماشینهای شاسیبلندشان میكنند و از درون آب كه حالا آرام گرفته بود، میگذرند و به شهر نگور- كه نزدیكی چابهار است- میروند، به خانه قوم و خویش. مردهای ده اما برمیگردند به لكوكچ تا خانه شان را از سیل پس بگیرند. یكی دو روز بعد كه آب فروكش میكند، زنها و بچهها به روستا برمیگردند. این اما اولین بار نیست كه در روستای لكوكچ سیل میآید. به قول اسكندر، سیل در این روستا سابقه طولانی دارد. او از سیل سال 84 میگوید كه دو رودخانه رابیچ و كاجو با هم غریدند و بعد سیلی آمد كه او هنوز به یاد دارد. به خاطر همین است كه همه اهالی این روستا، خانههای خود را روی تپهها میسازند تا سیل مهمان سرزدهشان نشود. اسكندر البته توضیح میدهد سیل اخیر از سیل 14 سال قبل، كمتوانتر بود، چون هر دو رودخانه، با هم طغیان نكردند. درست است كه اهالی روستا، هیچ آسیبی ندیدهاند، اما خانهها آسیب دیدهاست. آقای دهیار میگوید:« همه سرویسهای بهداشتی خانهها آسیب دیده و فاضلاب به درون روستا آمده است.» این اما تنها آسیب سیل به روستا نیست. زمینهای كشاورزی همه تخریب شده است. رامش میگوید حتی هندوانههایی كه در باغچه خانهها كاشتهاند هم نابود شده است. یك خرابی، اما از همه بیشتر او را آزار میدهد؛ خرابیای كه با افسوس از آن یاد میكند. از تخریب، 7500 مترمربع جادهای كه تخریب شده است. مساحتی كه تا همین چند ماه پیش خاكی بود و تمام زیرساختهایش برای تبدیل شدن به یك جاده آسفالتی آماده شده و حالا سیل تخریبشان كرده و دیگر اثری از آنها نیست؛ نكتهای كه برای اهالی روستا خیلی نارحتكننده است. به خاطر همین است كه دهیار روستای لكوكچ میگوید: «ما هیچ وسیله امدادی نمیخواهیم. فقط دوست داریم زیرساختها درست شود.» این موضوع برای روستایی كه 700 متر از مسیر جادهاش، خاكی است، خیلی مهمتر از هر نیاز دیگر است.
نوید جت - 24 ساله - معلم - روستای عوركی
نوید میگوید این ماجرای تلخ تا مدتها در ذهنش خانه خواهد كرد. او كه تازه دو ماه از شروع زندگی مشتركش میگذرد، روز 21 دی را تا ابد به عنوان تاریخی نحس به یاد میسپارد. نوید حتی لحظه حادثه را هم به خاطر دارد؛ لحظهای را كه آب طغیان كرد و وارد خانهاش شد و حتی جهاز تازهعروسش را از بین برد. نوید آن لحظه را به وضوح به یاد دارد: «هنوز آفتاب غروب نكرده بود كه آب راه باز كرد و آمد داخل خانه.» نوید میگوید هم او و هم همسرش غافلگیر شدند و سریع خانه را ترك كردند. نوید تعریف میكند، آب تا نیم متر بالا آمد و تمام وسایل خانه را خراب كرد. موكتها و فرشهای نو رفتند زیر آب و وسایل برقی همه سوختند. شب كه شد، همه پناه بردند به خانه همسایهها. همسایههایی كه خانهشان مانند نوید نه در مكانهای كمارتفاع بلكه روی تپه ساخته شده بود. معلم جوان میگوید حالا چند شبی است كه سربار همسایهها شدهاند و زندگیشان بند محبت همروستاییهاست. خرابی وسایل خانه و جهیزه، اما تنها آسیبهایی نیست كه به این تازهداماد وارد شده است؛ همه زمینهای كشاورزی او هم زیر آب رفته است تا شغل دوم نوید هم تقریبا از بین برود. زمینهایی كه او ماهها، زیر گرمای تابستان در آنها عرق ریخت، بیل زد و كار كرد تا موز، كنار، پیاز و گوجه بكارد؛ زمینهایی كه حالا هیچ چیز ازآنها باقی نمانده است. هرچند خسارتهای مالی به او زیاد است، جت اما باز هم شاكر است: «به هیچ كدام از اعضای خانوادهام آسیب جانی وارد نشده است و برای همین هم باید شاكر باشیم.» نوید میگوید خانه بسیاری از هم روستاییهایش تخریب شده است. از 280خانوادهای كه در روستای عوركی زندگی میكنند، تمام خانههای گلی كه در پایین دست روستا و نه در تپهها قرار دارند، تخریب شده است. نكته مهمی كه نوید به آن اشاره میكند، بیبرنامگی در كمكرسانیهاست. تا چند روز پیش كه راهها بسته بود، كسی نمیتوانست وارد روستای آنها شود، اما حالا، یك روزی میشود كه نیروهای مردمی وارد منطقه آنها شدهاند. او توضیح میدهد: «مدیریت درستی در توزیع كمكرسانیها وجود ندارد. در این مواقع باید از شورایاری روستا كمك گرفته شود، نیروهای مردمی اما از آنها كمك نمیگیرند و اجازه دخالت به آنها را هم نمیدهند.» همین شده كه بسیاری از كمكها به افرادی میرسد كه نیازی هم به كمكهای مردمی ندارند.
جاده آسفالته و سیلبند
محمد نقش درخشیده - 29ساله - معلم - پیرسهراب
روز پنجشنبه بود كه بعد از چند ماه بیبارانی، خداوند باران رحمتش را نثار منطقه دشتیاری كرد. باران رحمت الهی، چند روزی بیوقفه بارید تا این كه روز شنبه، همه چیز تغییر كرد. پیرسهراب كه نسبت به دیگر شهرها و روستاهایش در نقطه بالاتری قرار دارد، در محاصره باران و سیل قرار گرفت. راههای ارتباطی به طور كامل از بین رفت و این آب بود كه دیده میشد. محمد نقش توضیح میدهد منطقه پیر سهراب درواقع در ارتباط با سه نقطه سیلزده یعنی دشتیاری از چابهار، بنت از نیكشهر و زرآباد از كنارك است و با وجود محاصره شدن و در آب ماندن، مثلث ارتباطی با این سه منطقه هم به طور كامل از بین رفت. او توضیح میدهد: «منطقه پیر سهراب، آسیبی ندیده است، اما این روستاهای عوركی، ظهراب، تركانی، دج ها، جنگار، رادودج، خوشمب، زیردان، چیلسر، اورعی، دلگانها و سندها هستند كه سیل به آنها آسیب رسانده است.» سیل هم خانهها و هم زمینهای كشاورزی و باغات این روستاها را به طور كل تخریب كرده است. به جز این، درخشیده توضیح میدهد دامهای روستاییان هم در سیل ناپدید شدهاند و برای افرادی كه تنها منبع درآمدش، زمینهای روستایی و دامهایش هستند، چه چیز دیگری اهمیت دارد؟ داستان محاصره در پیرسهراب اما تا امروز ادامه داشت. مردم هیچ راه ارتباطی نداشتند و این سوپرماركتهای شهر بودند كه مواد تغذیه آنها را مهیا میكرد. هرچند محمد نقش میگوید: «دیروز صبح با فروكش كردن آب، یك راه باریك باز شد.» تنها راه ارتباطی حالا همین راه باریك است. راه عبوری كه البته تنها با خودروهای جكدار امكان تردد در آن وجود دارد. درست است كه آب به درون روستا نفوذ نكرده است، اما این دلیل نمیشود آسیبی هم وجود نداشته باشد. تمام زمینهای كشاورزی زیر آب رفتهاند و تمام محصولات مردم یعنی، پیاز و موز از بین رفتهاند؛ یعنی تنها منبع درآمد مردم. محمد نقش اما ناراحت و نگران محصولات كشاورزی نیست. او از مشكل بزرگ مردم سیلزده میگوید؛ از راه عبور نداشتن، از زیرساختهایی كه وجود ندارد و میگوید: «حالا همه از نیازهای ما میگویند. از این كه برایمان غذا و لباس بفرستند. ما هیچ كدام از اینها را نمیخواهیم. ما راه مناسب، جاده آسفالته و سیلبند میخواهیم.» نیازهایی كه نه در این سه چهار روزه سیل، بلكه در مدت زمان طولانی با برنامهریزی و مدیریت مناسب قابل دستیابی است.
راههای در راه مانده
شهین اربابی -50 ساله- نیروی داوطلب - زرآباد
خانم اربابی یكی از اهالی شهرهای جنوبی، استان سیستان و بلوچستان به حساب میآید. داستان او از 16 سال پیش، بعد از زلزله بم شروع شد؛ از زمانی كه به این نتیجه رسید باید در مناطق محروم حضور داشته باشد و بعد از آن هم حضور در مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان دغدغه اش شد. علاقه به بلوچستان باعث شد، بعد از این كه خبر سیل بلوچستان، رسانهای شد، از مشهد، سوار هواپیما بشود و برود به داد مردمی برسد كه روزها و ماهها با آنها وقت گذرانده است. از همان اول هم با منطقه زرآباد كارش را شروع كرد، منطقهای كه عشایر در آن زندگی می كنند. گیر افتادن در گل، راه و آب از پیش پا افتادهترین، اتفاقاتی بوده كه در این چند روز، او با آنها روبهرو بوده است. درست است كه مردم در منطقه زرآباد، با مشكلات زیادی دست و پنجه نرم میكنند، اما اربابی شرایط را در مناطق دیگر بحرانیتر میداند:«شرایط برای منطقه دشتیاری و بخش بنت نیكشهر از همه سختتر است.
آن طور كه او میگوید در روستاهای دور افتاده شرایط ناگوار است، روستاهایی كه مسیری مناسب برای تردد ندارند. درست است كه اربابی با مواد غذایی و بستههای بهداشتی به كمك اهالی بلوچستان آمده است، اما او نیاز اصلی سیلزدگان را چیز دیگری میداند. اربابی با توجه به تجربهاش در چابهار، معتقد است برای نجات مردم از چنین حوادثی باید راههای دسترسی را بهبود بخشید. او از راههای باریك و صعب العبور كوهستانی میگوید كه در سیل امسال، حتی نیروهای امدادی هم توان رد شدن از آنها را نداشتند. اربابی توضیح میدهد: «نیروهای امدادی هم كمكهای خود را با بالگرد به دست مردم منطقه میرسانند.» و سوال اینجاست كه با چند بالگرد و با چند بار رفت و برگشت میتوان بموقع كمكرسانی كرد؟
این نیروی داوطلب از روستایی میگوید كه جنس خاكش، سخت و غیرقابل نفوذ است و بعد از هر بار بارش باران، آب در روستا جمع میشود و سیلاب راه میافتاد و به مكان مناسبی برای تخمگذاری حشرات بدل میشود، حشراتی كه ناقل بیماری هستند و به خاطر همین بیماریهای واگیردار در این روستا به شدت رواج پیدا میكند.
از برخی مناطق خبر نداریم
یوسف شیرانی - 32 ساله - فرهنگی - بنت
یوسف تمام لحظهها را یادش هست، مو به مو و لحظه به لحظه، حتی میتواند زمان، دقیقه و ثانیه را هم دقیق بگوید. میگوید بارندگی در بنت، شهرستان نیكشهر از پنجشنبه شروع شد و تا صبح یكشنبه ادامه پیدا كرد. شنبه ساعت ده صبح بود كه آب، ارتباط تلفنی را قطع كرد. ساعت شش عصر هم برق شهر 5000 نفره قطع شد و شهر در خاموشی و بدون ارتباط با دیگر شهرها در محاصره سیل، یكه و تنها، شب را تا صبح گذراند. صبح یكشنبه اما هم برق و هم ارتباط تلفنی برقرار شد و در همین زمان بود كه این معلم جوان میگوید همه فهمیدند بنت در بحران قرار دارد. این كه دیگر شهرها بفهمند بنت در شرایط خوبی نیست، یك طرف و این كه خود اهالی شهر متوجه شوند در چه بحرانی گیر كردهاند، یك طرف دیگر قضیه است. یوسف میگوید: «تازه آن زمان بود كه فهمیدیم سیل چقدر شدید بوده است و بسیاری از افراد دچار مشكل شدهاند.» یوسف توضیح میدهد خانه او در این سیل آسیب ندیده است، اما خانههایی كه در پایین دست رودخانه فصلی قرار دارند، همه تخریب شدهاند. او دلیل تخریب خانهها در را این طور عنوان میكند: «این رودخانه سیلبند مناسبی ندارد.» و از سیلبند سنگی - توری كه در سال 88، ساختش شروع شده است، میگوید. از این كه این سیلبند در مدت زمان ده سال، تنها 500مترش ساخته شده است و مناسب نیست. او توضیح میدهد:«با این جنس از سیلبند نمیتوان جلوی آب را گرفت. سیلبند بتونی برای این رودخانه مناسب است.» او توضیح میدهد بعد از هر بار بارش شدید كه رودخانه فصلی پر از آب میشود، طغیان و بعد سیل، مانند یك فیلم ناخوشایند، مدام پخش و بعد تكرار و دوباره تكرار میشود. این اما همه ماجرا نیست. راهها در بنت، هنوز به طور كامل باز نشده است. به جز یك پل ارتباطی، همه پلها تخریب شدهاند، هرچند سیل در بخشهایی فروكش كرده است، اما در سیلی كه حالا نیمی از منطقه بنت نیكشهر را گرفتار خودش كرده است، روستاها و مناطقی هستند كه هنوز خبری از آنها در دست نیست. ارتباطی كه وجود ندارد و راههایی كه بسته شدهاند، هیچ كدام از اهالی بنت، از دهستانهای مهمدان، توتان و سفیدكوه خبر ندارند و نمیدانند چه به سر روستاها و اهالی كه آنجا زندگی میكردهاند، آمده است.
زیرساختها را تقویت كنید
اسكندر رامش - 33 ساله - دهیار روستای لكوكچ
ساعت 3 و نیم صبح روز یكشنبه بود كه آب غرید و پایش را گذاشت توی روستای لكوكچ. اسكندر اما میگوید همه مردهای ده بیدار بودند و آماده. انگار منتظر بودند اگر دشمنی حمله كند، آنها مانند سربازان، آماده دفاع باشند. به خاطر همین است كه به هیچ كسی آسیب نرسیده است. آب تا یكی، دو ساعت میغرد، میتازد و خیلی زود تمام روستا را تسخیر میكند.اهالی ده هم تا ساعت هفت و هشت صبح صبر میكنند و بعد كه خورشید بالا میآید و آفتاب همه جا را روشن میكند، زنها و بچهها را سوار ماشینهای شاسیبلندشان میكنند و از درون آب كه حالا آرام گرفته بود، میگذرند و به شهر نگور- كه نزدیكی چابهار است- میروند، به خانه قوم و خویش. مردهای ده اما برمیگردند به لكوكچ تا خانه شان را از سیل پس بگیرند. یكی دو روز بعد كه آب فروكش میكند، زنها و بچهها به روستا برمیگردند. این اما اولین بار نیست كه در روستای لكوكچ سیل میآید. به قول اسكندر، سیل در این روستا سابقه طولانی دارد. او از سیل سال 84 میگوید كه دو رودخانه رابیچ و كاجو با هم غریدند و بعد سیلی آمد كه او هنوز به یاد دارد. به خاطر همین است كه همه اهالی این روستا، خانههای خود را روی تپهها میسازند تا سیل مهمان سرزدهشان نشود. اسكندر البته توضیح میدهد سیل اخیر از سیل 14 سال قبل، كمتوانتر بود، چون هر دو رودخانه، با هم طغیان نكردند. درست است كه اهالی روستا، هیچ آسیبی ندیدهاند، اما خانهها آسیب دیدهاست. آقای دهیار میگوید:« همه سرویسهای بهداشتی خانهها آسیب دیده و فاضلاب به درون روستا آمده است.» این اما تنها آسیب سیل به روستا نیست. زمینهای كشاورزی همه تخریب شده است. رامش میگوید حتی هندوانههایی كه در باغچه خانهها كاشتهاند هم نابود شده است. یك خرابی، اما از همه بیشتر او را آزار میدهد؛ خرابیای كه با افسوس از آن یاد میكند. از تخریب، 7500 مترمربع جادهای كه تخریب شده است. مساحتی كه تا همین چند ماه پیش خاكی بود و تمام زیرساختهایش برای تبدیل شدن به یك جاده آسفالتی آماده شده و حالا سیل تخریبشان كرده و دیگر اثری از آنها نیست؛ نكتهای كه برای اهالی روستا خیلی نارحتكننده است. به خاطر همین است كه دهیار روستای لكوكچ میگوید: «ما هیچ وسیله امدادی نمیخواهیم. فقط دوست داریم زیرساختها درست شود.» این موضوع برای روستایی كه 700 متر از مسیر جادهاش، خاكی است، خیلی مهمتر از هر نیاز دیگر است.