عبوس‌ها  به بهشت نمی‌روند

گفت‌وگو با مهبد قناعت‌پیشه مجری رادیو صبا درباره آداب خندیدن

عبوس‌ها به بهشت نمی‌روند

 آخرین بار که از ته دل خندیدید کی‌ بود؟ اگر زمان زیادی از آن می‌گذرد به احتمال زیاد با یادآوری حس خوب آن خنده از ته دل باز هم دوست دارید آن را تجربه کنید. شاید کمی هم جست‌وجو کنید تا شرایطش باز هم فراهم شود و آن خنده را بار دیگر تجربه کنید.شاید شما هم مثل من با یادآوری‌اش لبخندی کنج لبتان نقش ببندد و به یاد آورید آدم‌ یا آدم‌هایی که در کنار آنها خندید و احساس کنید چقدر آن آدم‌ها را دوست دارید.آن لحظه فرحبخش و شاد و آدم‌هایی که شریکتان بودند در آن دقایق برای همیشه کنج ذهنتان می‌ماند و یادآوری‌اش لذتبخش است. پس همین‌جا می‌گویم، همه حرف‌هایی که سینه به سینه و نسل به نسل به ما منتقل شده که اندوه و غمگینی‌ چیز خوبی است را بریزید دور و آن نوشته را که می‌گوید: ما هرگز کسانی را که گریه کرده‌اند را از یاد نمی‌بریم. اتفاقا باید کسانی را به خاطر بسپاریم که ما را شاد کرده‌اند چون زندگی در اندوه و غمگین بودن متاسفانه دارد به عادت ما تبدیل می‌شود و تقویت آن بیشتر از این دیگر ظلم به خود و نسل آینده و اطرافیان‌مان است.با مهبد قناعت‌‌پیشه یکی از مجریان رادیو صبا که اصل برنامه‌سازی‌ درآن طنز است هم‌صحبت شدم تا درباره اما و اگرهای خندیدن و چگونه خندیدن برایمان بگوید.اگر به کارنامه این گوینده و مجری نگاهی بیندازیم متوجه می‌شویم کتاب‌های مهمی با صدای او تبدیل به کتاب صوتی شده و او آدم باسواد و آگاهی است که حرف‌هایش سطحی و شعاری نیست.
هرچه ناراحت‌تر، باکلاس‌تر!
قناعت‌پیشه درباره خنده و این‌که چرا برخی در مقابل آن مقاومت کرده و به اصطلاح سخت می‌خندند، می‌گوید: خنده مثل گریه فرآیندی فیزیولوژی است. واکنشی است به احساسی که آن را تجربه می‌کنیم. تحقیقات زیادی در زمینه خنده انجام شده و حالا دیگر دانشمندان می‌دانند و آنها را به اطلاع مردم هم رسانده‌اند که در زمان خنده عمیق چند عضله صورت و کل بدن وارد عمل شده و چه هورمون‌هایی در بدن ترشح می‌شود و چه فوایدی دارد. همین فواید کافی است که ما خنده را در برنامه‌های روتین خود قرار دهیم.راستش برای خندیدن نباید دنبال شرایط و موقعیت‌های خاص بگردیم. فقط کافی است با خودمان صادق باشیم و اجازه بدهیم بدنمان به برخی احساسات و شرایط واکنش خنده نشان بدهد.مقاومت در برابر خنده، رفتاری است که متاسفانه از قدیم به ما یاد داده‌اند.عادتمان داده‌اند که بیشتر از اندوه‌های خود بگوییم و هرچقدر ناراحت‌تر و غصه‌دارتر باشیم توجه بیشتری دریافت می‌کنیم.برای همین است که مثلا در یک جمع اگر یکی از حقوق کم‌اش گلایه کند یک نفر پیدا می‌شود که بیشتر گلایه می‌کند و کار به جایی می‌رسد که یک نفر پیدا می‌شود و می‌گوید: من اصلا پول ندارم، پول چی هست اصلا ! در سال‌های اخیر گفتن از اندوه و غم و نداشته‌ها باب شده و انگار بدبختی و غصه امتیازی است که هر چه بالاتر برود بهتر است.همه ما به سهم خودمان مشکلاتی داریم و به نظرم بزرگنمایی آن و یاد مدام گفتن از آن جز ترویج غم کار دیگری نمی‌کند.
بازنده‌ها نمی‌خندند
مقاومت در خندیدن و پنهان‌کردن شادی، مانند بسیاری از رفتارها در فرهنگ زیستی و سبک زندگی ما نهادینه شده و اتفاقا از آن مواردی است که پیگیرهای زیادی دارد ! مثلا در مثنوی معنوی، مولانا گفته: در بیان این سه کم جنبان لبت / از ذهاب و از ذهب وز مذهبت. یعنی رفت و آمد‌ها، داشته‌ها و گرایش‌های دینی و باورهای مذهبی خود را پنهان کن و درباره آنها سخن مگو. تصور ما این است که اگر آدم خو‌شحالی باشیم و شادی‌هایمان را به زبان بیاوریم، چشم‌مان می‌زنند ! اما بپذیریم این فرهنگ اشتباه و غلطی است که جا افتاده و باید آن را اصلاح کرد.باید یاد بگیریم از موفقیت‌ها و خوشحالی‌های‌مان حرف بزنیم تا دیگران هم انگیزه بگیرند و این راه ادامه پیدا کند.دنبال هر چیزی باشی همان را پیدا می‌کنی.برخی مدام دنبال غصه‌ و اندوه‌‌اند پس همان را پیدا می‌کنند.به باور من غم مثل مرداب است که اگر وارد آن شوی، گیر می‌افتی و نابود می‌شوی.شرایط سخت است و روزگار دشوار اما در میان همه اینها می‌توان دریچه‌ای پیدا کرد و کمی هم شاد بود و خندید.اتفاقا رفتار مهربانانه توام با شادی یکی از راه‌‌های رسیدن به موفقیت و پیشرفت است.
بخند تا دنیا بهت بخنده!
الان دیگر همه آنهایی که درباره موفقیت پژوهش کرده و درباره آن نظریه داده و آنها را ترویج می‌کنند به این باورند که زبان بدن و ظاهر آدم‌ها تاثیر زیادی در موفقیت آنها دارد. می‌گویند 30 تا 40 درصد موفقیت یک فرد زمانی‌که به جمعی وارد می‌شود یا برای مصاحبه کاری می‌رود بستگی به لبخندش دارد.به خصوص اگر در لبخند، دندان‌هایش هم کمی دیده شود.10 درصد پوشش، 10 درصد آرایش و مرتبی مو، 10 درصد بوی خوش و عطری که فرد استفاده کرده در موفقیت اولیه دخیل است.باور کنیم آدم‌‌های عبوس و بد‌اخلاق و بداخم کمتر شانس موفقیت دارند. مردم ذاتا دوست دارند با آدم خوش‌خلق و خنده‌رو مواجه و همنشین باشند.برخی معروفند به خوش‌خنده.به نظرم صفت بسیار خوبی است.این‌گونه آدم‌ها در میان انبوه اخبار و شرایط بد، می‌گردند و آن بخشی که روشن است و مثبت را پیدا می‌‌کنند.باورشان این است که ما به دنیا آمده‌ایم‌، به خواست خودمان هم نبوده.درست مثل حضور در یک مهمانی شاید نخواسته.حال می‌توان از حضور در این مهمانی لذت برد یا می‌توان مدام غر زد، از غذا ایراد گرفت و گفت چرا این شربت اینقدر شیرین است ! چرا زمین کج است و چرا من آن‌طرف میز ننشسته‌‌ام.آدم‌خوش‌خنده که همه ما دوستش داریم همان آدم مثبتی است که تلاش می‌کند شرایط را بهبود بخشد، با آدم‌های دیگر همدردی می‌کند و آنها را دلداری‌ هم می‌دهد اما نمی‌گذارد در مرداب اندوه گیر بیفتد.



شوخی با خصلت‌های منفی
قناعت‌پیشه درباره تفاوت شوخی و لودگی می‌گوید: در شوخی و طنز حرفی برای گفتن وجود دارد.در شرایطی که نمی‌توان حرفی را جدی گفت از زبان طنز و شوخی استفاده می‌شود.در این شرایط شنونده، هم می‌خندد و هم درباره آنچه شنیده یا دیده فکر می‌کند.در شوخی مرزهای اخلاقی حفظ می‌شود اما لودگی، گرفتن خنده است به هر شکلی که شده.در لودگی حد و مرز و خط قرمزی وجود ندارد چون مهم خندان است و گاهی بسیار خنداندن.خنداندن در شبکه‌های اجتماعی یکی از راه‌های جذب مخاطب و دنبال‌کننده‌ است.برخی که تعدادشان زیاد هم نیست اصول طنز را می‌شناسند و می‌دانند چگونه باید وارد حوزه خنداندن شوند.اما بیشتر کسانی که در شبکه‌‌های اجتماعی شوخی می‌کنند یا محتوای طنز تولید می‌کنند وارد لودگی می‌شوند.آنها همه مرزها را رد می‌کنند تا فقط بخندانند.دنبا‌ل‌کننده زیادی هم دارند چون ما درباره طنز درست و به اصطلاح فاخر کم‌کاریم، مردم دوست دارند بخندند و چون به طنز خوب دسترسی ندارند به سمت لودگی می‌روند.ما معمولا در جمع که قرار می‌گیریم یک نفر را سوژه می‌کنیم و به او می‌خندیم.این که می‌گویند با هم بخندیم، به هم نخندیم به نظرم اشتباه است.ما باید به هم بخندیم اما نه به اصل و ماهیت یکدیگر بلکه به صفات بدمان.وقتی یک نفر خصلتی دارد که آزاردهنده است اگر به صورت جدی به او بگویی به احتمال زیاد ناراحت می‌شود و با ما قطع ارتباط می‌‌کند اما اگر با زبان شوخی با او وارد صحبت شویم احتمال این‌که ناراحت شود بسیار کم است.خنداندن اصلا کار ساده‌ای نیست و آنهایی می‌توانند طناز باشند و بخندانند که این خصلت در آنها به صورت ذاتی وجود داشته باشد.این‌گونه آدم‌ها در هر شرایطی هرچند سخت و دشوار به هرحال بخش طنز ماجرا را هم می‌بینند.هم خودشان به آن می‌خندند و هم طوری آن را بیان می‌کنند که دیگران را به خنده بیندازند. حالا اگر قهقهه نشد یک لبخند روی لب‌ها می‌سازند.