آزاده باشید ...
نان را اگر به قیمت دین و قلم دهند
خون جگر که هست ، بگو نان نخواستیم...
مادرم معلم بود و من کودکی هفت هشت ساله . دهه شصتیها یادشان هست هر شهر و محله ای یک شرکت تعاونی داشت که برخی اجناس را می آوردند و با دفترچه هایی که مال تعاونی بود به مقدار معین و محدودی بعضی اجناس را میفروختند.
آن روز با مادرم از مدرسه به خانه میرفتیم که راه کج کرد سمت شرکت تعاونی میخواستیم پنیر بخریم . یک تکه مقوا چسبانده بودند به دیوار و رویش با ماژیک بدخطی نوشته بود پارچه ملحفه سفید ساده رسید . توزیع فقط با دفترچه .
مادرم تکه مقوا را خواند و دفترچه را از کیفش در آورد و گفت سهمیه ما را محبت کنید بدهید. مرد فروشنده داشت پارچه متر می کرد که زنی آمد و گفت من هم ملحفه می خواهم . مرد گفت فقط به کسانی که دفترچه دارند میدهیم. زن تیکه ای انداخت که صدای جلز جگر مادرم را شنیدم .
زن گفت : خوبه دیگه جنگ تموم شده دیگه شهید نمیشه هیشکی کفن هاشون رو حراج کردین خرج خرابیها در بیاد . نخواستم. کفناشون هم مال خودتون . من هشت نه ساله هم سوختم . این را نوشتم که بگویم این تفکر هنوز نمرده .
فکر کن حشد الشعبی عراق ، عراقی که خودش جنگ زده است و مردمانش از خیلی محرومیتها رنج میبرند .
صد کامیون تجهیزات و ماشین آلات سنگین راهسازی کیلومترها آمده اند برای کمک به هموطنان سیل زده مان در خوزستان و بعد یکی از خبرگزاری های داخلی امده چو انداخته که این کمکها پوشش است و حشد الشعبی آمده است که سیل را کنترل کنند سمت عراق نرود.
اسمش را نمی دانم چی بگذارم و فقط یاد این سخن سیدالشهدا می افتم که به قتله کربلا فرمود: اگر دین ندارید لااقل آزاده
باشید .
خون جگر که هست ، بگو نان نخواستیم...
مادرم معلم بود و من کودکی هفت هشت ساله . دهه شصتیها یادشان هست هر شهر و محله ای یک شرکت تعاونی داشت که برخی اجناس را می آوردند و با دفترچه هایی که مال تعاونی بود به مقدار معین و محدودی بعضی اجناس را میفروختند.
آن روز با مادرم از مدرسه به خانه میرفتیم که راه کج کرد سمت شرکت تعاونی میخواستیم پنیر بخریم . یک تکه مقوا چسبانده بودند به دیوار و رویش با ماژیک بدخطی نوشته بود پارچه ملحفه سفید ساده رسید . توزیع فقط با دفترچه .
مادرم تکه مقوا را خواند و دفترچه را از کیفش در آورد و گفت سهمیه ما را محبت کنید بدهید. مرد فروشنده داشت پارچه متر می کرد که زنی آمد و گفت من هم ملحفه می خواهم . مرد گفت فقط به کسانی که دفترچه دارند میدهیم. زن تیکه ای انداخت که صدای جلز جگر مادرم را شنیدم .
زن گفت : خوبه دیگه جنگ تموم شده دیگه شهید نمیشه هیشکی کفن هاشون رو حراج کردین خرج خرابیها در بیاد . نخواستم. کفناشون هم مال خودتون . من هشت نه ساله هم سوختم . این را نوشتم که بگویم این تفکر هنوز نمرده .
فکر کن حشد الشعبی عراق ، عراقی که خودش جنگ زده است و مردمانش از خیلی محرومیتها رنج میبرند .
صد کامیون تجهیزات و ماشین آلات سنگین راهسازی کیلومترها آمده اند برای کمک به هموطنان سیل زده مان در خوزستان و بعد یکی از خبرگزاری های داخلی امده چو انداخته که این کمکها پوشش است و حشد الشعبی آمده است که سیل را کنترل کنند سمت عراق نرود.
اسمش را نمی دانم چی بگذارم و فقط یاد این سخن سیدالشهدا می افتم که به قتله کربلا فرمود: اگر دین ندارید لااقل آزاده
باشید .
تیتر خبرها
-
بازگشت به بازرگانی یا واردات؟
-
باز هم نــرو سمیه!
-
اردوهای پولساز
-
التماسهای محرمانه
-
مرثیهای برای گندمزار «صالح»
-
درآمد 60 هزار میلیارد تومانی دولت از حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی
-
لغو اكران فیلم «رحمان 1400»
-
آزاده باشید ...
-
رنگینكمان مسلمانی در مصلی
-
بازی خطرناک سیلاب با سازههای آبی
-
دنیا به کام سرخها
-
تلخترین كادوی تولد
-
مددجویان را تنها نمیگذاریم
-
صدای ما را از وسط معرکه میشنوید!
-
دوست نداشتند در تكواندوی ایران باشم