روزهای شیرین ازمیغان

گفت‌وگو با روحانی جوانی كه با اجرای طرح‌های اقتصادی زمینه‌های اشتغال و آبادانی را در یك روستا به وجود آورده است

روزهای شیرین ازمیغان

می گویند ازمیغان بهشت است؛ بهشتی در 45 كیلومتری شمال شرق طبس؛ روستایی سرسبز در دل برهوت كویر.می‌گویند خاك ازمیغان از طلاست، آنقدر كه نخل‌های خرمایش همسایه شالی‌های برنج شوند؛ اتفاقی منحصر به فرد در كشاورزی كه در كمتر نقطه‌ای مشابه اش را می‌توان دید. حجت‌الاسلام ادریس لطفیان، حالا یك سال است امام روستای ازمیغان شده. روحانی 28 ساله‌ای كه هم طلبه است و هم دكترای روان‌شناسی دارد و مدتی است اسم این بهشت را سر زبان‌ها انداخته؛ آنقدر كه همه از حركت نویی بگویند كه به همت روحانی روستای ازمیغان در طبس شكل گرفته؛ حركتی كه نتیجه‌اش آبادانی و اشتغال بوده و حال خوب برای مردمی كه حالا یك روحانی را همه جا و در همه حال شانه به شانه خودشان می‌بینند.

از قم تا طبس بیشتر از 700 كیلومتر راه است، چطور گذرتان به طبس افتاد؟
ماجرایش طولانی است. من چند سالی در عوارضی قم-تهران در مسجد اهل بیت حضور داشتم، آنجا یك مجموعه اقتصادی داشت كه با فعالیت‌هایی كه انجام دادیم تا ده برابر رونق پیدا كرد. بعد از دو سال من نتیجه همه این فعالیت‌ها و گزارش كار‌ها را آماده كردم و برای عرضه خدمت حاج‌آقا قرائتی بردم، چون نماینده ایشان در این پایگاه بودم. با توجه به حركت‌های مثبتی كه انجام شده بود با خودم فكر می‌كردم كه الان كلی از من تعریف و تمجید می‌كنند، اما حاج‌آقا همه این پرونده‌ها و گزارش كارها را كنار گذاشتند و گفتند اینها خیلی ارزشمند نیست.
چرا؟
اتفاقا این سوال را من همانجا پرسیدم و ایشان گفتند بقیه هم می‌توانند این كارها را انجام بدهند، اینها افتخار نیست و دقیقا هم لفظ افتخار را به كار بردند. من پرسیدم پس افتخار برای ما چیست؟ گفتند كه شما جای پسر من هستی، اگر بخواهم شما را نصیحت بكنم می‌گویم كه افتخار برای شما این است كه بروی و در یك روستا به مردم خدمت كنی.
این ملاقات چه زمانی بود ؟
تابستان 97 و من از همان زمان نسبت به كار اداری ای كه داشتم دلسرد شدم و این انگیزه را پیدا كردم كه یك روستا را برای خدمت انتخاب كنم.
كار راحتی بود؟
سخت نبود اما كسی این موضوع را جدی نمی‌گرفت، واقعیتش این است كه همه من را مسخره می‌كردند و می‌گفتند تو با این كار خوب و جای خوبی كه مستقر هستی مگر دیوانه‌ای همه اینها را رها كنی و به یك روستا بروی. اما من تصمیمم را گرفته بودم و بالاخره به كمك قرارگاه پیشرفت و آبادانی كه امام روستا جذب می‌كند به ازمیغان آمدم .
چه زمانی بود؟
اواخر دی ماه سال گذشته و الان یك سال و چند روزی می‌شود كه اینجا هستم.
امام روستا دقیقا چه كار می‌كند؟
همان حكم روحانی‌ای را كه دارد كه سازمان تبلیغات به روستاها می‌فرستد و وظیفه‌اش پاسخگویی به نیازهای دینی و شرعی مردم منطقه و دفاع از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و فرهنگسازی و ... است .
خانواده‌تان مخالفتی نكرد؟
نه خوشبختانه همسر من واقعا با من در این مسیر همراه بود و با این‌كه ایشان هم تجربه زندگی در روستا را نداشتند، اما به این مهاجرت معكوس رضایت دادند و ما اسباب‌كشی كردیم به ازمیغان و قرار شد دوسال اینجا بمانیم.
از روزهای اولی بگویید كه به ازمیغان آمده بودید؟
در ابتدای ورودم سعی كردم با شورا و دهیار روستا رابطه خوبی برقرار كنم، چون روستا بر محور تصمیمات شورا و دهیاری می‌چرخد و همه اتفاقات خوب هم از این كانال رد می‌شود. بعد از این كه این رابطه خوب و دوستانه شكل گرفت، مبنا را بر دوستی با مردم گذاشتم و گفتم برای این‌كه در كارها پیشرفتی صورت بگیرد باید مردم جذب شوند و مشاركت كنند. اما همان زمان اتفاقی افتاد كه پایه و زمینه ساز محكم شدن این دوستی شد. همان موقع پدر من بیمار بود و به خاطر دیابت یكی از پاهایش را برای درمان قطع كردند، من همانجا برای سلامتی ایشان نذر كردم كه به هر روستایی یك روز كامل در هر كاری كه به كمك نیاز دارد، كمك كنم. اینجا هم شغل بیشتر مردم كشاورزی است و بعد از این بود كه مردم دیدند كه من یك روز با یكی از روستایی‌ها برنج می‌كارم، یك روز به یكی دیگر در كودكشی مزرعه كمك می‌كنم، یك روز كارگری می‌كنم، یك روز بنایی و خلاصه همه جوره در كنار مردم هستم.
حتما برایشان عجیب بود؟
بله كسی تا قبل از آن ندیده بود یك روحانی مثلا بیل بزند. اتفاقا اوایل مردم اصلا نمی‌گذاشتند من این كارها را انجام بدهم، مثلا بیل را از دستم می‌گرفتند و می‌گفتند برازنده شما نیست... من هم می‌گفتم كه نذر كردم و ادای نذر واجب است و به كارم ادامه می‌دادم. خلاصه هر روز به یك نفر در این مدت كمك كردم و واقعا نتیجه این كمك‌ها را به شكل عجیبی دیدم.
چطور؟
ببینید من در عمرم منبر زیاد رفتم، كلی بحث‌های روان‌شناسی و جلسات اعتقادی و تبلیغی در شهرها و روستاهای مختلف داشتم اما در طول زندگی‌ام اینقدر كه من با این نذر و این كار مردم را جذب كردم با كارهای دیگر موفق نشدم آنها را جذب كنم و تازه فهمیدم كه جریان از چه قرار است؛ الان دیگر به این نتیجه رسیده‌ام كه واقعا هیچ تبلیغی بهتر و بالاتر از خدمت به خلق نیست، چون مردم وقتی دیدند كه از كار و تلاش حرف می‌زنیم، اول بیل دست خودمان است، و هیچ فاصله‌ای بین ما و آنها نیست و همین باعث شد كه به ما اعتماد كنند.
فعالیت شما از كی سمت و سوی اقتصادی و كارآفرینی در روستا گرفت؟
من از وقتی كه وارد ازمیغان شدم، دیدم كه در این روستا و بقیه روستاهای اطراف، با توجه به قنات و آب‌های زیرزمینی كه از نعمت‌های خدادادی این منطقه هستند، همه استخر پرورش ماهی دارند، حتی در خود ازمیغان در سال 94، مردم 600 میلیون وام روستایی گرفته بودند و استخر بزرگی برای پرورش ماهی احداث كرده بودند، اما این استخر فعالیتی نداشت.
و شما فكر كردید كه برای توسعه روستا از این ظرفیت‌ها استفاده كنید؟
دقیقا همین‌طور است و برای رسیدن به این هدف اول خودم رفتم در كلاس‌های پرورش ماهی شركت كردم و بعد به مردم آموزش دادم و در این كار شورا و دهیاری و خود مردم هم مشاركت كردند. در مرحله اول كار ما یك اردوی جهادی گذاشتیم و همگی استخرهایی را كه بر اثر گذر زمان و بلااستفاده بودن، یك متر لجن گرفته بودند تمیز و برای پرورش ماهی آماده كردیم. بعد من گفتم كه حالا ماهی از كجا بیاوریم چون در استان‌مان كه اصلا بچه‌ماهی نیست و همه بچه‌ماهی‌ها را از مشهد یا شمال وارد می‌كردند اما من دیدم كه در سیستان و بلوچستان كه نزدیك‌ترین استان است ماهی وجود دارد و با صحبت‌هایی كه انجام شد 50 هزار قطعه ماهی گرمابی به طبس انتقال دادیم. ارزش این
بچه ماهی‌ها حدود صد میلیون تومان بود كه ما رایگان جذب كردیم و نه تنها مجموعه استخرهای روستای خودمان كه بقیه روستاهای طبس را هم تحت پوشش قرار دادیم. برای غذای ماهی‌ها هم از طریق قرارگاه پیشرفت و آبادانی صحبت كردیم چون غذای ماهی گران بود، از خرماهای بلااستفاده كه محصول بومی خود منطقه است، استفاده كردیم و از تركیب این خرماهای آسیاب شده با گندم، یك غذای تركیبی مقوی درست كردیم كه رشد ماهی‌ها را دو برابر كرد و هزینه‌ای هم برای ما نداشت. ما تا الان دو تن ماهی برداشت كرده‌ایم و تا سال دیگر طبق پیش بینی‌ها تا حدود 500 تن ماهی خواهیم داشت.
یك سال از آن دوسالی كه قرار گذاشته بودید در ازمیغان بمانید گذشته، با توجه به دستاوردهایی كه در این روستا داشتید، الان چه هدفی دارید؟
الان دیگر سقفی برای ماندمان مطرح نیست، چراكه ما بركت و لذت این حضور را به چشم دیده ایم و درست است كه از نظر درآمد و ... شرایط قبلی را نداریم، اما واقعا افتخارمان این است كه در یك روستا تغییراتی به‌وجود آورده ایم كه به نفع مردم بوده و آنها را به زندگی در روستا دلگرم تر كرده است.


از اشتغال زایی تا طرح‌های گردشگری
همیاری و مساعدت حجت الاسلام ادریس لطفیان در روستای ازمیغان حالا به اشتغال مستقیم بیش از 50 نفر و اشتغال غیرمستقیم 35 نفر در پرورش ماهی انجامیده است، اما فعالیت‌های او در این روستا و روستاهای اطرافش فقط به این محوراقتصادی ختم نمی‌شود. توضیحات بیشتر را از زبان خودش بخوانید: «در روستا ما یك مرغداری داشتیم كه ورشكست شده و خالی بود. من با سرمایه‌گذاران صحبت كردم و بالاخره یك سرمایه‌گذار را راضی كردم كه این مرغداری را دوباره راه بیندازد و الان خوشبختانه این مرغداری هم فعال است و برای 6نفر در این فضا ایجاد اشتغال شده ؛
به‌جز این به خاطر ظرفیت‌های گردشگری منطقه در مسیر رودخانه‌ای كه از اینجا تا تخت عروس به عنوان یكی از جاذبه‌های گردشگری كشیده شده، ایستگاه‌های خدمات درست كردیم و 12 نفر هم در این ایستگاه‌ها مشغول به كارند و موجی از امید به اشتغال در بین مردم با همین كارها به وجود آمده است.»
نتیجه همه این تلاش‌ها این بود كه در نشست تشكیلاتی جهادگران قرارگاه پیشرفت و آبادانی سپاه در دوره شهید قاسم سلیمانی، حجت‌الاسلام لطفیان در بحث اشتغال در كشور به عنوان رتبه برتر شناخته شد.