خیز خطرناک برای یلدا
آجیل بخور تا كرونا نگیری؛ این را مرد جوانی میگوید كه جلوی مغازه آجیلفروشی ایستاده و ماسكش را زیر گلو گذاشته تا صدایش به رهگذران برسد. او داد میزند و به گردش كرونا كمك میكند؛ كرونایی كه در بازار شرایط برای تكثیرش مهیاست. اینجا ویروس تاجدار را میتوان همهجا دید، روی لباس پیرمردی كه ماسكش را زیر چانه گذاشته و سیگار دود میكند، روی دستان پسربچه بازیگوشی كه این طرف و آن طرف میرود و دستانش را میزند به همه چیز. روی ماسك گلگلی دختر جوانی كه مشغول خرید است. ویروسهای تاجدار با عطسه و آب دهان برخی رهگذران میافتد روی زمین و بعد خود را میاندازد درون كیسههای خریدی كه تب شب یلدا دارد. این صحنهها در اینجا بارها تكرار میشود؛ ویروس از دست زنی كه تازه با دست بینیاش را پاك كرده،
فروش فقط در یلداپسته، بادام و كرونا
قیمت آجیل در راسته آجیلفروشان بازار، با قیمت مغازههای درون شهر خیلی فرقی نمیكند. بعضی از آنها حتی گرانتر است. قیمت ثابتی برای پستهها و فندقها وجود ندارد. مغزها، در هر مغازهای، به یك قیمت به فروش میرسد. هر كیلو آجیل چهارمغز پر از كشمش و نخودچی و برگه زردآلو در مغازهای، 180 هزار تومان و در مغازه دیگری، 200 هزار تومان به فروش میرسد. آجیل پرمغز مخصوص شب یلدا 240 هزار تومان است. پسته خندان رفسنجان را نمیتوان كمتر از 200 هزار تومان پیدا كرد. قیمت پسته از 220 هزار تومان شروع میشود و بسته به اندازه، خندان بودن و تازگیشان تا 280 هزار تومان هم به فروش میرسد. مغز فندق 250 هزار تومان است و آجیل میوه خشك هر كیلو150 هزار تومان است. یك كیلو بادام زمینی اشرفیه را با 78 هزار تومان میشود، خرید. تخمه آفتابگردان 48 هزار تومان است و تخمه كدو 38 هزار تومان به فروش میرسد. تخمه جابانی 40 هزار تومان هم به فروش میرسد و پرههای زردآلو، ریز و درشت 38 هزار تومان است. انواع آلوهای خشك 38 تا 45 هزار تومان است. زردآلوی خشك 90 هزار تومانی هم در بازار پیدا میشود. بادام روكشدار با پنیر 66 هزار تومان است و شكلاتهای تلخ، كیلویی
90 تا 150 هزار تومان به فروش میرسد.
لیست قیمتها نشان میهد كه قیمتهای مغازههای بازار، زیاد هم با قیمت مغازههای داخل شهری، فرقی ندارد. شلوغی و ازدحام برای خرید آجیل و تنقلات در بازار اما برای چیست؟ این سوال را از خانم میانسالی كه به همراه همسرش به بازار آمده است، میپرسیم. او تایید میكند كه قیمتهای بازار فرقی با مغازههای درونشهری ندارد، او اما میگوید كه به خاطر تازگی به آجیلفروشیهای بازار آمده است. برای خرید یك كیلو آجیل به شلوغی مترو و بازار تن داده و خطر ابتلا به ویروس را به جان خریده است. دلیل حضور زن جوان در بازار چیز دیگری است. زن دست دختربچهاش را در دست گرفته و مدام او را از اینطرف و به آنطرف میبرد. چند كیسه خرید، از لای چادرش پیداست. میگوید: «آمده بودم بازار، برای دخترم لباس بخرم، آجیل هم خریدم.» و نمیگوید كه همین لباس را میتواند در محل خود، بدون شلوغی و ازدحام بخرد. فقط دست دخترش را میكشد و او را میچسباند به خود و بعد یكی از شكلاتهایی را كه خریده، بدون ضدعفونی كردن، باز میكند و میدهد به دختر. دختربچه، ماسك نازك عروسكیاش را از صورت كنار میزند و شكلات را با دستی كه چند لحظه پیش به آجیلها زده بود، میگیرد و میگذارد در دهانش و لبخندی
مینشیند بر روی لبانش.
جمعیت جمع شده است، در یك نقطه، مردی بالای سر جمعیت روی بلندی ایستاده و داد میزند، روسریهایش را حراج كرده است. مرد ماسكش را انداخته زیرچانه تا صدایش به همه جا برسد. صورتش گل انداخته و مدام فین فین میكند. با هر بار حرف زدن، آب دهانش میریزد روی سر جمعیتی كه دور بساط روسری جمع شدهاند. یك قطره بهوضوح میافتد روی روسری آبی. زنی دست میبرد و روسی آبی را برمیدارد و بعد پول میدهد. روسری میرود درون نایلونی. زن، روسری آبی و شاید ویروس كرونا را با خود میبرد به خانه.
پسر جوان ماسكش را داده است زیر چانه و زل زده به دختر جوانی كه در حال انتخاب شكلاتهای خارجی است، یك لنگه پا ایستاده تا دخترك تصمیم بگیرد. پشت دختر، چند مشتری دیگر ایستادهاند به انتظار. مغازههای آجیلفروشی، تنها مغازههای شلوغ نیستند. برای چیدن سفره رنگین شب یلدا، شكلات و شیرینی هم لازم است. شكلاتهای رنگی؛ زرد، مشكی، بنفش و طلایی نشستهاند كنار هم و زل زدهاند به مشتریها، تا شاید یكی برود سراغشان و ارزششان را بپرسد. مغازه شكلاتفروشی مدام پر و خالی میشود. دو دختر جوان با لباسهای رنگی، میدوند به اینطرف و آنطرف و سریع مشتریها را راه میاندازند تا مغازه را سریع خالی و راه باز كنند برای ورود مشتری بعدی. دختر ریزنقش فروشنده، رو به پسر و دختری میگوید: «آجیل هندیمان تازه است. میخواهید تست كنید؟» بعد اما برای خانم جوانی، یك كیلو شكلات
75 درصد وزن میكند. میگوید كه این روزها سرش خیلی شلوغ است. از این شلوغی اما خوشحال است. از اینكه جشن یلدا، دلیلی شده تا فروشش بالا برود و دخلش پر شود. میگوید كه بعد از شب یلدا دیگر فروش نخواهد داشت و مغازه خالی از مشتری خواهد شد، شبیه به مغازهای تعطیل؛ مثل دو هفته پیش كه به خاطر محدودیتها بازار تعطیل شده بود، به خاطر همین است كه میگوید حالا زمان فروش جنسهایش است. برای اینكه اطمینان مشتریها را جلب كند، تنقلاتش را درون ظرفهای شیشهای دردار ریخته است و قاشق فلزی را بعد از هر بار استفاده، ضدعفونی میكند. خودش اما ماسكی به صورت نزده است. میگوییم پس چرا ماسك نزدهای؟ میگوید كه همین حالا ماسك را برداشته است. این را كه میگوید، عطسهای میكند. رد عطسه را میتوان بر روی ظرفهای شكلات رنگی و كیسه سفارش مشتری دید. لبخندی میزند و میگوید كه باید ماسكش را بزند. روی ماسكش یك عروسك كوچك خرگوش وصل كرده است، عروسك خرگوش، مصنوعی میخندد.
قیمت آجیل در راسته آجیلفروشان بازار، با قیمت مغازههای درون شهر خیلی فرقی نمیكند. بعضی از آنها حتی گرانتر است. قیمت ثابتی برای پستهها و فندقها وجود ندارد. مغزها، در هر مغازهای، به یك قیمت به فروش میرسد. هر كیلو آجیل چهارمغز پر از كشمش و نخودچی و برگه زردآلو در مغازهای، 180 هزار تومان و در مغازه دیگری، 200 هزار تومان به فروش میرسد. آجیل پرمغز مخصوص شب یلدا 240 هزار تومان است. پسته خندان رفسنجان را نمیتوان كمتر از 200 هزار تومان پیدا كرد. قیمت پسته از 220 هزار تومان شروع میشود و بسته به اندازه، خندان بودن و تازگیشان تا 280 هزار تومان هم به فروش میرسد. مغز فندق 250 هزار تومان است و آجیل میوه خشك هر كیلو150 هزار تومان است. یك كیلو بادام زمینی اشرفیه را با 78 هزار تومان میشود، خرید. تخمه آفتابگردان 48 هزار تومان است و تخمه كدو 38 هزار تومان به فروش میرسد. تخمه جابانی 40 هزار تومان هم به فروش میرسد و پرههای زردآلو، ریز و درشت 38 هزار تومان است. انواع آلوهای خشك 38 تا 45 هزار تومان است. زردآلوی خشك 90 هزار تومانی هم در بازار پیدا میشود. بادام روكشدار با پنیر 66 هزار تومان است و شكلاتهای تلخ، كیلویی
90 تا 150 هزار تومان به فروش میرسد.
لیست قیمتها نشان میهد كه قیمتهای مغازههای بازار، زیاد هم با قیمت مغازههای داخل شهری، فرقی ندارد. شلوغی و ازدحام برای خرید آجیل و تنقلات در بازار اما برای چیست؟ این سوال را از خانم میانسالی كه به همراه همسرش به بازار آمده است، میپرسیم. او تایید میكند كه قیمتهای بازار فرقی با مغازههای درونشهری ندارد، او اما میگوید كه به خاطر تازگی به آجیلفروشیهای بازار آمده است. برای خرید یك كیلو آجیل به شلوغی مترو و بازار تن داده و خطر ابتلا به ویروس را به جان خریده است. دلیل حضور زن جوان در بازار چیز دیگری است. زن دست دختربچهاش را در دست گرفته و مدام او را از اینطرف و به آنطرف میبرد. چند كیسه خرید، از لای چادرش پیداست. میگوید: «آمده بودم بازار، برای دخترم لباس بخرم، آجیل هم خریدم.» و نمیگوید كه همین لباس را میتواند در محل خود، بدون شلوغی و ازدحام بخرد. فقط دست دخترش را میكشد و او را میچسباند به خود و بعد یكی از شكلاتهایی را كه خریده، بدون ضدعفونی كردن، باز میكند و میدهد به دختر. دختربچه، ماسك نازك عروسكیاش را از صورت كنار میزند و شكلات را با دستی كه چند لحظه پیش به آجیلها زده بود، میگیرد و میگذارد در دهانش و لبخندی
مینشیند بر روی لبانش.
جمعیت جمع شده است، در یك نقطه، مردی بالای سر جمعیت روی بلندی ایستاده و داد میزند، روسریهایش را حراج كرده است. مرد ماسكش را انداخته زیرچانه تا صدایش به همه جا برسد. صورتش گل انداخته و مدام فین فین میكند. با هر بار حرف زدن، آب دهانش میریزد روی سر جمعیتی كه دور بساط روسری جمع شدهاند. یك قطره بهوضوح میافتد روی روسری آبی. زنی دست میبرد و روسی آبی را برمیدارد و بعد پول میدهد. روسری میرود درون نایلونی. زن، روسری آبی و شاید ویروس كرونا را با خود میبرد به خانه.
پسر جوان ماسكش را داده است زیر چانه و زل زده به دختر جوانی كه در حال انتخاب شكلاتهای خارجی است، یك لنگه پا ایستاده تا دخترك تصمیم بگیرد. پشت دختر، چند مشتری دیگر ایستادهاند به انتظار. مغازههای آجیلفروشی، تنها مغازههای شلوغ نیستند. برای چیدن سفره رنگین شب یلدا، شكلات و شیرینی هم لازم است. شكلاتهای رنگی؛ زرد، مشكی، بنفش و طلایی نشستهاند كنار هم و زل زدهاند به مشتریها، تا شاید یكی برود سراغشان و ارزششان را بپرسد. مغازه شكلاتفروشی مدام پر و خالی میشود. دو دختر جوان با لباسهای رنگی، میدوند به اینطرف و آنطرف و سریع مشتریها را راه میاندازند تا مغازه را سریع خالی و راه باز كنند برای ورود مشتری بعدی. دختر ریزنقش فروشنده، رو به پسر و دختری میگوید: «آجیل هندیمان تازه است. میخواهید تست كنید؟» بعد اما برای خانم جوانی، یك كیلو شكلات
75 درصد وزن میكند. میگوید كه این روزها سرش خیلی شلوغ است. از این شلوغی اما خوشحال است. از اینكه جشن یلدا، دلیلی شده تا فروشش بالا برود و دخلش پر شود. میگوید كه بعد از شب یلدا دیگر فروش نخواهد داشت و مغازه خالی از مشتری خواهد شد، شبیه به مغازهای تعطیل؛ مثل دو هفته پیش كه به خاطر محدودیتها بازار تعطیل شده بود، به خاطر همین است كه میگوید حالا زمان فروش جنسهایش است. برای اینكه اطمینان مشتریها را جلب كند، تنقلاتش را درون ظرفهای شیشهای دردار ریخته است و قاشق فلزی را بعد از هر بار استفاده، ضدعفونی میكند. خودش اما ماسكی به صورت نزده است. میگوییم پس چرا ماسك نزدهای؟ میگوید كه همین حالا ماسك را برداشته است. این را كه میگوید، عطسهای میكند. رد عطسه را میتوان بر روی ظرفهای شكلات رنگی و كیسه سفارش مشتری دید. لبخندی میزند و میگوید كه باید ماسكش را بزند. روی ماسكش یك عروسك كوچك خرگوش وصل كرده است، عروسك خرگوش، مصنوعی میخندد.
تیتر خبرها